بقا و هستی ایران و ایرانیان بیش از هر زمان دیگر در معرض خطر قرار دارد و چنانچه تدبیر و اقدام بایستهای از سوی همه کسانی که دل و جان در آن سرای کهن دارند صورت نگیرد شاهد فروپاشی سرزمینی و جمعیتی این مام رنجور و درمند خواهیم بود (چنین روزی هرگز مباد.). حکومت جمهوری اسلامی طی چهل و چهار سال حاکمیت خویش از یک سو با اعمال ایدیولوژی دینی مبتنی بر برداشتهای فقهی قرون وسطایی عرصه حیات و زندگی را برای همه مردم این سرزمین که خواهان زیستی انسان گونه و عادلانه و مبتنی بر سبک و سلیقه شخصی و عرفی خویش هستند تنگ نموده و هر روز بر شدت این فشارها و تحقیرها و بگیر و ببندها افزوده و روح حیات و زندگی، شادابی و امید را در جامعه سترون و نابود کرده است و از سوی دیگر با فشار و تبلیغ به ترویج فرهنگ ریا و تظاهر و دورویی و نفاق دامن زدهاند و ریاکاری و سر سپردگی و مرید پروری و پاچه خواری را به فرهنگ و رویه غالب جامعه تبدیل نمودهاند و با کنار گذاشتن تمامی ابزارها و روشهای عقلایی و کارآمد بوروکراسی و دولتهای مدرن و طرد و کنار گزاردن شایستگان و نخبگان حوزههای مختلف و بکار گیری سر سپردگان و مریدان خویش، دولت و حکومت را از توانمندی اتخاذ و اعمال سیاستها و برنامهها و تصمیمات اصولی و درست ناتوان ساختهاند و آن را ناکارآمد ساختهاند و از جهتی دیگر با اتخاد سیاستهای ماجراجویانه و مداخله گرایانه در منطقه و همچنین پیگیری سیاست غنی سازی هستهای نه تنها کل منابع و امکانات محدود جامعه را تاراج و نابود ساختهاند بلکه سبب اعمال شدیدترین تحریمها و انزوای سیاسی بر علیه کشور و مردم ایران شدهاند وضعیتی که نتیجهاش تورم افسار گسیخته، فقر و بدبختی اکثریت ایرانیان و ثروت اندوزی اقلیتی از سر سپردگان در کنار اختلاسها و تخلفات چند هزار میلیارد تومانی و فروپاشی و نابودی اکثر صنایع و شرکتهای داخلی و نابودی امید به زندگی و مهاجرت میلیونها تن از ایرانیان میباشد. از طرف دیگر شاهد فروپاشی و از بین رفتن زیست بوم و اقلیم ایران و بهره برداری بی رویه از آبهای سطحی و منابع زیر زمینی و خشک شدن تالابها و دریاچهها و رودها و فرونشست زمین در نقاط مختلف ایران و بیابان زایی و نابودی جنگلها و مراتع که همه و همه نشان از فروپاشی زیست بوم ایران و عبور از مرز تاب آب وری و رسیدن به آستانه بدون بازگشت زیست بوم ایران میباشد.
خروجی این نظام برای ایران و ایرانیان را اگر خواسته باشم بصورت خلاصه و تیتر وار بیان کنیم به شرح زیر خواهد بود:
• نابودی امید در جامعه و از بین رفتن حس تعلق و وطن دوستی
• دمیدن روح بی اعتمادی و نابودی سرمایه اجتماعی
• افزایش فرار و مهاجرت از ایران
• تورم افسارگسیخته که بنیاد اخلاق و اجتماع را نابود میگرداند
• گسترش فقر و فلاکت و افزایش نا امنی، زور گیری، خشونت و نزاعهای اجتماعی
• نابودی زیست بوم که کلیت هستی ایران و ایرانیان را در معرض خطر قرار داده است
• نابودی فرهنگ و ارزشهای انسانی
• ترویج نفع شخصی ترجیح آن بر منافع ملی و افزایش اختلاس و دزدی و...
• انزوای بی سابقه کشور و دور افتادن از قافله توسعه و پیشرفت
• به قهقرا رفتن اقتصاد ملی و نابودی اکثر صنایع کشور
• ناکارآمدی روزافزون دولت و حکومت و ناتوانی از اتخاذ و اعمال تصمیمات و سیاستهای درست
• انباشت انبوه مشکلات پیچیده حل نشده که هر روز بر شدت و دامنه آنها افزوده میشود. کلان مشکلاتی مانند کمبود آب، نابودی محیط زیست و فرو نشست زمین، تورم دو رقمی وحشتناک، بیکاری گسترده، مهاجرت درون سرزمینی و برون سرزمینی، آلودگی هوا، بحران صندوقهای بازنشستگی و...
• و...
همانگونه که مشاهده میشود حال ایران مان اصلا خوب نیست و این وضعیت قابل تداوم نیست و ادامه آن فروپاشی سرزمینی و زیست بومی را به دنبال دارد. لذا وظیفه هر ایرانی که دل در گرو این آب و خاک دارد این است که اجازه ندهیم این نابودی ادامه یابد. همه ما وظیفه داریم حفظ ایران و هستی ایرانیان را الویت و هدف خویش قرار دهیم و فرصت و زمان را بابت ادامه خواستهها و نگرشها و دیدگاههای خودخواهانه شخصی و گروهی خویش از دست ندهیم. همه ما افراد و گروهها و حزبها چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران در این چهل و چهار سال بقدر کافی زمان و فرصت را نابود کردهایم و بجای پرداختن به ایران و ایرانیان بی نهایت به سر و کول هم زدیم و همدیگر را نابود کردهایم. به جای اقدام شعار دادیم و به جای همدلی و همراهی همدیگر را فرسوده و نابود کردیم. خروجی این جنگ و جدال بی نتیجه تنها تداوم این نظام نابودگر و نابودی ایران و ایرانیان بوده است.
آنچه آینده ما و کشور مان را میسازد از دل عملکرد و کردار ما بیرون میاید و با ادعا داشتن و آرزو نمودن و بد و بیراه گفتن به نظام و دست اندرکاران آن و رقیبان فکری، حزبی و گروهی ما، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. برای داشتن فردایی بهتر بایستی از اکنون آغاز کرد و این کار را میتوان با پیگیری و اجرای خواستههای عمومی تر و ملموس تر که اثرات شگرفی در روحیه و بینش و جامعه میگذارند آغاز نمود. فرادی بهتر ما در گرو توانمندی و قدرت امروز ما میباشد برای توانمند شدن بایستی قدرت و توانایی حل مساله و مشکل را بدست بیاوریم و این امر تنها از مسیر حل مسایل و مشکلات ساده بدست میآید آنگاه با کسب توانمندی و مهارت بیشتر میتوانیم مسایل و مشکلات بزرگتر را حل نماییم. اینکه شعار و سیاست نابودی این نظام را دنبال کنیم در حالی که توانایی بسیج و اجرای یک تحریم ساده و بی خطر برای شهروندان و یا برپایی یک تظاهرات ساده را نداشته باشیم آدرس غلط دادن است و با این روشها ره به جایی نمیبریم همانگونه که در این چهل سال و خردهای موفق به انجام کاری نشدیم. توانمندی از دل موفقیتها زاده میشود و بهترین راه برای کسب موفقیت بزرگ از دل بدست آوردن موفقیتهای کوچک حاصل میشود. و موفقیت محصول حل مساله میباشد. ما اگر بتوانیم در کنار همدیگر با اتحاد و همدلی با حل مشکلات و مسایل کوچک موفقیت کسب کنیم و با کسب موفقیتهای بیشتر روز بروز توانمندتر میشویم در آن صورت قادر خواهیم بود کارهای بزرگتر و مسایل بزرگتر را حل نماییم. برای داشتنی جامعه مدنی توانمند نیازمند داشتن نهادهای اجرایی و مدنی توانمندی هستیم و دمکراسی و توسعه پایدار بدون وجود نهادهای اجرایی و مردمی توانمند شکل نخواهد گرفت. در مسیر تلاش و چالش برای حل مسایل است که اعتماد و همدلی و همکاری بین افراد و گروهها شکل میگیرد و از این طریق امید و سرمایه اجتماعی بوجود میاید. بدون وجود امید و اعتماد و سرمایه اجتماعی نهادهای اجرایی توانمند شکل نمیگیرند و بدون وجود این نهادهای اجرایی توانمند امکان برپایی دمکراسی و توسعه پایدار وجود ندارد ویادمان باشد چنانچه در فردای نبود این نظام، جامعه ما از وجود نیروها و انجمنهای مردم نهاد توانمند خالی باشد ما با همان وضعیت و شرایطی روبرو خواهیم بود که جامعه لیبی بعد از قذافی روبرو شد و نتیجه آن هرج و مرج، درگیری و نزاع و نابودی جامعه لیبی بود لذا برای ساختن فردایی بهتر بایستی از امروز با یکدیگر توانمند شدن و حل مساله را شروع کنیم.
در پاسخ به این سوال که از کجا و چگونه آغاز کنیم بایستی گفتی که شرایط و راه خود به ما خواهند گفت چگونه این مسیر را آغاز کنیم. آغاز این کنش جمعی میتواند با پیگیری و حمایت از خواست شیر زنان سرزمین مان مبنی بر لغو حجاب اجباری و محدودیتهای اعمال شده بر زنان و بر چیده شدن بساط تبعیض قانونی علیه آنها باشد. دیر زمانی است که زنان، مادران و دختران سرزمینمان در نبردی نابرابر با دیو تعصب و جهل و ستم درگیر هستند و در این مبارزه نابرابر هر روز جان و روان، زندگی و هستی خویش را برای بدست آوردن این حق ابتدایی و انسانی خویش فدا کرده و میکنند. این روزها همه ما ایرانیان در فاجعه کشته شدن نازنین دختر این سرزمین مهسا امینی در خشم و ناراحتی و عزا بسر میبریم و همه ما از این وضعیت حاکم بر زندگی زنان و دختران جامعه مان بیمناک و در عین حال خشمناک هستیم. برای از بین بردن این مشکل همه ماها میتوانیم در کنار زنان و دختران سرزمین مان باشیم و با حمایت از آنها و خواسته بر حق آنها حاکمیت را وادار کنیم قانون حجاب اجباری و قوانین تبعیض آمیز علیه زنان را لغو نماید. انجام این خواسته نیازمند همکاری و همراهی همه افراد و گروهها و احزاب پایبند به حقوق انسانی و حقوق بشر میباشد (چه افراد و احزاب داخل کشور و چه خارج از کشور، چه جمهوری خواه و چه مشروطه و طرفدارسلطنت و چه چپ و چه راست). با همراهی و همکاری همه این افراد و گروهها و اتخاذ و پیشنهاد روشها و تاکتیکهای مختلف مبارزاتی از سوی همه اینها میتوان جامعه ایران را برای دستیابی به این خواسته بر حق بسیج نمود. همه ما به این امر واقف هستیم که در صورت حل این مشکل و پژواک این موفقیت چه نیرو و توانی در جامعه تزریق خواهد شد و در صورت کسب این موفقیت، این امر به جامعه نیرو وتوان میدهد که خواستههای بزرگتر و مشروعتر از قبیل لغو نظارت استصوابی و رفراندوم برای انتخاب نوع حکومت و اصلاح قانون اساسی و... دنبال نماید. این مبارزه آسان نخواهد بود و نیاز به همراهی و همکاری همه مردم و گروهها و تحمل سختیها و فداکاریهای بسیار دارد اما این تنها راه و روش تغییر شرایط است. بدون کسب این توانمندی و موفقیت که محصول همدلی و همراهی و اعتماد به همدیگر میباشد دنبال کردن اهداف بزرگتر که مقاومت بیشتر و سختترحکومت در برابر آن را به دنبال دارد امکان پذیر نیست.
علی احمدی
قیامی که شانس پیروزی دارد، کورش عرفانی