دیشب در جمع یاران استقلال و آزادی این سوال طرح شد که:
«اگر کسانی قضات مرگ را ترور کنند واکنش ما چه خواهد بود؟ و مگر نه اینکه ما در وضعیت جنگی با استبداد قرار داریم و مگر نه اینکه اصول و قواعد مبارزه در وضعیت جنگی با زمان صلح متفاوت است و نیز اینکهاینکه آیا چنین تروری، <خشونت زدایی> است یا <خشونت زدایی؟ >»
اول پاسخ به صورت سوال طرح شد و اینکه:
«یعنی اینکه واکنش ما در رابطه با "آتش به اختیارها"ی طرف مقابل خامنهای چه خواهد بود؟»
پاسخ دیگر اینکه:
«نخیر، ما نه در وضعیت جنگی که در وضعیت انقلابی قرار داریم و انقلاب بر ضد استبداد که منبع و تولید کننده خشونت است، نیاز دارد که روش خشونت زدایی را پیش بگیرد.»
پاسخ دیگر این بود که:
«واکنش رژیم شدن و روش استبداد را در پیش گرفتن، به معنی وارد زمین بازی مستبد شدن و قواعد بازی مستبد را پیش گرفتن و اینگونه از قبل انقلاب را محکوم به شکست کردن است.»
پاسخ دیگر این بود
«این همان چیزی است که استبداد میخواهد، چرا که میداند دست به اسلحه بردن، رژیمی را که تا بن دندان مسلح است را از وضعیت واکنشی خارج کرده و در وضعیت کنشی قرار میدهد و اینگونه پیروزی آن را مسلم خواهد کرد. به همین علت است که استبدادیان بسیار کوشش کردند که در کردستان و بلوچستان، مخالفان را به واکنش مسلحانه وا دارند. ولی هشیاری مردم سبب شد که این ترفند هم به شکست منجر شود.»
پاسخ دیگر این بود:
«ما برای جامعهای مبارزه میکنیم که حقوق انسان و دفاع از این حقوق، از جمله حق حیات، حرف اول و آخر را میزند و بنا بر این آن قاضی که حکم اعدام را صادر کرده است نیز دارای آن حقوق است، چرا که حقوق انسان، در قبل از عمل و فکر فرد قرار دارد، بنا بر این آن قاضی و دیگر قضات باید در دادگاهی مستقل محاکمه شوند. اینگونه جامعه بهتر میآموزد که فرهنگ مردمسالار که در پی عارف کردن ایرانیان به اینکه همگی انسانهایی حقوند و دارای حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی میباشند، گسترده تر و عمیق تر در باور و روان و شخصیت مردم که عمری را در استبداد زیستهاند ایجاد و این فرهنگ خواهد بود که ضامن استقرار و استمرار جمهوری شهروندان ایران خواهد بود.
پاسخ دیگر این بود:
«ما در پی لغو مجازات اعدام میباشیم. بنا بر این چگونه میتوانیم چشم بر ترور کردن ببندیم و حتی اگر سکوت کنیم و آن را محکوم نکنیم، نشان از آن دارد که در عمل سیاسی خود، مصلحت زاده قدرت را بر حقیقت ترجیح دادهایم.»
پاسخ دیگر این بود:
«شک نکنیم که این رژیم میتواند خود دست به ترور این قضات و دیگر افراد زده تا به این بهانه دست به سرکوبی گسترده زده و آن را در برابر جهان توجیه کند؟ مگر نه اینکه خودشان ساختمان حزب جمهوری را منفجر و بیش از ۱۲۰ نفر از خودشان را کشتند تا اینگونه کشتارهای فلهای را توجیه کنند و آخر کار هم پرونده تحقیق در مورد انفجار را از دادگاه انقلاب گرفته و به دادگستری دادند تا آن را بایگانی کند و اکنوه بیش از ۴۰ سال است که دارد خاک میخورد؟»
پاسخ دیگر این بود:
«مردم ما بسیار خوب میفهمند و اینگونه است که تا بحال و در کل، واکنش خشونت رژیم نشدهاند. البته در میان مردم امثال فرقه رجوی هم وجود دارند که دست به قتل بسیجیها میزنند. ولی جامعه در کلیت خود آن را نمیپذیرد و اعتراضات رد کلیت خود شکل و فرم خشونت زدا دارد. ادامه داد که آن کسی که با ریسک بالا این شعار را مینویسد و منتشر میکند:
< اگر از سر بریده میترسیدیم/با دست خالی با شما نمیجنگیدیم. > خوب میداند که روش پیروزی، از طریق خشونت زدایی میباشد و نه خشونت ستیزی.»
پاسخ دیگر این بود:
«فرض هم که روش مبارزه مسلحانه پیش گرفته شود. اول اینکه، این روش سبب میشود که اکثریت مردم به خانههایشان بر گردند و اینگونه توان و نیروی اصلی جنبش که همان مردم هستند از آن گرفته خواهد شد. دیگر اینکه برای مقابله با رژیم نیاز به اسلحه است و البته این را تنها قدرتهای خارجی میتوانند در اختیار مخالفان بگذارند. البته آنها هم در راستای اهداف خود است که این هزینه را تقبل خواهند کرد. آن اهداف در یک حالت، بردن ایران به طرف تجزیه است (همین اخیرا رئیس سابق موساد اسرائیل گفته بود که ایران را تجزیه خواهیم کرد و قبل از آنهم یکی از سیاستمداران آنها گفته بود که ایران بیش از حد بزرگ است.) و در حالت دیگر، استبداد سلطنتی را بر وطن تحمیل کردن. چرا که جور چنین استبدادی با دیگر استبدادهای خلیج فارس جور است و در هر حالت، نفس استقرار مردمسالاری در وطن مستقل و آزاد، خطری بزرگ برای رژیمهای استبدادی منطقه میباشد.»
دیگر یاران نیز پاسخهایی در همین راستا دادند.
این پاسخها و همتایی و شباهت آنها ریشه در دو چیز دارد:
۱. اندیشههای بنی صدر که در بیش از ۷۴ کتاب و بیشمار مقاله و مصاحبه آورده شده و عصاره آن که در کتاب قانون اساسی پیشنهادی (۱) که در طی چندین سال و با همکاری گروهی از حقوقدانان و روشنفکران نوشته شده است (از جمله جدایی دین/باور از دولت و حذف دین رسمی که هم بر تبعیض بنا شده است و هم خطر باز گشت استبداد مذهبی.) یعنی اولین قانون اساسی پیشنهادی در جهان در بیش از ۳۷۰ صفحه و نزدیک ۵۰۰ ماده بر اساس پنج دسته از حقوق نوشته شده است: «حقوق انسان، حقوق شهروندی، حقوق ملی، حقوق طبیعت و حقوق جامعه به عنوان عضوی از جامعه جهانی.»
۲. تجربه انقلاب بهمن که در مرحله بر اندازی، روش غالب آن روش خشونت زدایی بود که به «پیروزی گل بر گلوله» معروف شد، ولی بعد از بر اندازی، روحانیتی که برای انحصار قدرت و دولت و حکومت را از آن خود کردن، خیز برداشته بود، خشونت را روش کرد و خلخالی جانی را بر جان نظامیان و دیگر سران انداخت. جنایتهایی که به حمایتهای همه جانبه سازمانهای استالینیستی مانند فداییان خلق و حزب توده و سازمان مجاهدین خلق و... با شعار «اعدام باید گردد» انجام شد و هیچ نفهمیدند که اینگونه خود را در صف کسانی که باید اعدام شوند قرار دادهاند. چرا که قدرت نه شریک میشناسد و نه حریف و فقط و فقط «حذف کردن» را میشناسد. اینگونه فریادها و هشدارهای بنی صدر که در همان روز رئیس ساواک، نصیری و سه فرمانده ارتش، نوشت و گفت که:
«با بدترینها شروع میکنند و با بهترینها ادامه میدهند.» در سونامی کف زدنها و الله اکبر گفتنهای "اعدامهای انقلابی"!!! گم شد و اینکه این لیبرال و سوسول بازیها روش غرب زده هاست و انقلاب یعنی خون و اعدام.
بنا بر این جمع یاران که نتیجه اندیشه و تجربه نزدیک به ۵۰ سال مبارزه است، به کسانی که خشمی دیوانه وار از جنایتهای استبداد آنها را در بر گرفته است، هشدار میدهد، که باید از تجربه درس گرفت و اینکه در مبارزه سیاسی برای باز پس گرفتن وطن از استبدادیان و استقرار جمهوری شهروندان ایران، محلی برای انتقام گرفتن و کینه "انقلابی" وجود ندارد و تسلیم انتقام و کینه شدن همان و انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل کردن و در نتیجه شکست خوردن همان. این را کسی میگوید که زمانی که لباس شخصیهای شاهنشاهی، برادرم، مسعود، را به قتل رساندند، در پاسخ به بسیار عزیزی که گفت:
«انتقام او را خواهیم گرفت.»
پاسخ داد که:
«مسعود شهید نشد تا انتقامش گرفته شود.»
انقلاب، خشونت زدایی است و بکار گیری روشهایی که امکان کار برد خشونت از طرف استبدادیان را کاهش دادن و به طرف صفر بردن. یعنی همان روشی که بسیاری از نسل ما در انقلاب بهمن انجام دادند. ولی متاسفانه، عده نه چندان کمی، این روش را در بعد از انقلاب از یاد بردند و اینگونه زمینه و امکان باز گشت هیولای استبداد و این بار در ردای مذهب را ایجاد کردند.
از تجربه بیاموزیم و اینگونه با بکار گیری روشهایی که سرنگونی رژیم خیانت، جنایت و فساد را نزدیکتر و استقرار جمهوری شهروندان ایران را ممکن کنیم. یعنی روشهایی که امکان شرکت هر چه بیشتر مردم را فراهم میکند. اینگونه هم وطن و هم انقلاب را پس خواهیم گرفت.
(۱)
حکمت بیمایگان، عزت مصلینژاد
درخواست من از سران سیاسی اوپوزیسیون، خسرو خدیوی