دیوارهای خیالی حفاظتی نظام اسلامی، یکی پس از دیگری در حال فرو ریزی است. تازه ترین فرآیند در این مورد، تو دهنی چین به رژیم است در نشست میان رئیس جمهور آن کشور با ولیعهد عربستان. شوربختا تبعات آن نشست بر تهدید بر یکپارچگی سرزمینی ایران که از هر سو متوجه این نخستین کشور تاریخی جهان گردیده است، میآفزاید. بارها و بارها به نظام اسلامی اخطار داده شده بود که چین، مانند هر رژیم منطقی در جهان، آمادگی فدا کردن منافع ملی خود، در رابطه با ایران نیست. چین نیاز خود به انرژی را با سادگی و اطمینان بیش تر از اعراب خلیج فارس که امنیت آن وسیلهی غرب تضمین شده میتواند تامین کند، تا رژیمی که در داخل حتا ۱۰٪ حامی ندارد. تصور ابلهانه محور "چین - روسیه - ایران" در برابر استکبار جهانی، در حالی که دو پایهی آن دستکم از نظر جنگ افزار هستهای در رده نخست جهان قرار داشتند، تنها میتوانست موجب تمسخر همگان باشد. چین با وجود اصرار نظام اسلامی هیچگاه انگیزهای برای دسینه کردن قرارداد ۲۵ با این رژیم از خود نشان نداد. حتا آماده یک ریال سرمایه گذاری در نظام اسلامی نگردید. اما هیچگاه نیز مانند امروز، چنین آشکار با منافع ملی ایران ضدیت از خود نشان نداد. از نظر افکار عمومی ایرانیان، چه در حال حاظر که زیر یوغ نظام اسلامی به سر میبرند و یا در آینده که ایرانی آزاد دوباره در صحنه جهانی خواهد درخشید، این موضع گیری با شدیدترین بیان و در صورت امکان عمل، محکوم است.
اما همزمان نیاز است که پیام آن و اثر آن را بر اعتماد بنفس رژیم برآورد نماییم. نظام دو متحد تخیلی برای خود تصور میکرد: چین و بزرگ ترین تجزیه کننده سرزمینهای ایران در درازای تاریخ یعنی روسیه. پیام چین به غرب و سرزمینها مخالف نظام اسلامی (وشاید هم تجزیه طلبان) روشن است: چین نه تنها حمایتی از نظام اسلامی به عمل نخواهد آورد، بلکه به احتمال از سقوط رژیم نیز حمایت خواهد کرد. اثر این سیاست با در نظر گرفتن، نفوذ، جاسوس و ایادی که در نظام اسلامی دارد، دستکم از نظر رساندن اطلاعات، بسیار موثر میباشد. دیگر ستون نگاهدارنده نظام اسلامی در خارج از کشور روسیه خود نیاز به حامی دارد تا از سقوط رژیم در داخل کشور خود جلوگیری نماید. روزی که روسیه به اوکراین تجاوز نظامی نمود، آن کشور، نظام اسلامی و بسیاری در جهان براین تصور بودند که این ابر قدرت (با برآورد توان نظامی آن کشور در آن روز)، میتواند اشغال تمامی کشور اوکراین را شاید در کم تر از ده روز به پایان برد. نزدیک به ده ماه پس از آن تاریخ، شرط بندی بر سر باخت روسیه و به احتمال زیاد سقوط رژیم پوتین با عواقب سخت برای آینده روسیه، میباشد نه برعکس. باید توجه شود که روسیه تمامی زرادخانه خود باستثنای جنگ افزار هستهای را تاکنون بکار گرفته است. توازن قوا در سطح جهان به شدت برهم ریخت. این تئوری، که چند روز پس از شکستهای نخست روسیه قوت گرفت که چین با یاری رساندن به روسیه مانع سستی هرچه بیش تر آن رژیم خواهد شد، اکنون به افسانه بدل شد. چین از این که روسیه به قدرتی همتراز ایتالیا و شاید هم کم تر سقوط کند، البته با هزینهی غرب، بسیار سود برده است. نه تنها از نفت ارزان روسیه سود برده است، بلکه حساب میکند که در درآزمدت: ۱) روسیه با چین ۴۳۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارند. یک ابر قدرت هستهای در همسایگی همیشه دارای دارای قدرت تهدید بالفعل بسیار موثر بر امنیت ملی هر کشور میباشد. امنیت ملی چین با سستی روسیه، به خودی خود افزایش مییابد. ۲) روسیه دارای ۴۵۰۰ کیلومتر کرانه در اقیانوس کبیر است. اکنون کشورهای آمریکا، روسیه و چین سه قدرت هستهای در این اقیانوس هستند. چین از اینکه تنها با آمریکای هستهای و آنهم با فاصله بیش از ده هزار کیلومتر همسایه باشد، در مقایسه با امروز خشنود خواهد شد. (۱) با دادوستد گسترده میان چین و آمریکا، احتمال درگیری میان این دو ابر قدرت بسیار پائین میباشد. ۳) چین با بیش از ۱,۳ میلیارد انسان چشم طمع به سرزمینهای خالی از سکنه خاور اورال (کمابیش ۴۰ میلیون نفر) برای توسعه در آینده، دوخته است. شاید امروز چنین سناریو زود رس باشد، اما دههها در آینده میتواند واقعیت گردد.
در این جا نیاز است که نگاهی همه جانبه به جنگ و صلح در جهان بی افکنیم. میتوان گفت که تمامی کشورهای غربی (منظور فرهنگ غربی است)، چین، هندوستان و کشورهای در حال رشد آسیای جنوبی در مجموع مخالف درگیری هرنوع جنگی که قابلیت بدل شدن به جنگ همگانی را داشته باشد هستند. در برآورد امکان جنگ میان ابر قدرتها، این نکته باید مورد نظر قرار گیرد.
غرب، چین و بسیاری از کشورها، خواستار حفظ سطح زندگی به دست آمده و از سوی دیگر حفظ وضع موجود که به آنان وعید سطح بالاتر زندگی را در دراز مدت را بدهد هستند. جنگ سریعترین و موثرترین سد این راه میباشد. هیچیک از کشورهای موثر جهان، خواستار جنگی که بتواند در راه فعالیت اقتصادی و دست یابی به سطح بالاتر زندگی مساله اساسی ایجاد نماید، نیستند. چین در پناه نظم جهانی که غرب پایه گذار آن بوده است، به چنین سطح بالای اقتصادی دست یافته است و حاظر نیست که این موقعیت را به خطر اندازد. هندوستان هم همین وضعیت را دارد. البته باید توجه شود که در صورت تهدید مستقیم و فوری بر یکپارچگی سرزمینی، همه این قدرتها با تمام هزینه، دست به جنگ خواهند زد. از این رو جنگی که روسیه آغاز کرد، آنهم در حالی که تهدید موثری بر امنیت ملی آن کشور از جانب اوکراین به عمل نمیآمد، غیر قابل بخشش گردید. حمله به اوکراین، چون در اروپا اتفاق افتاد و چون غرب در برابر آن یکپارچه ایستاد، برخلاف جنگهای اخیر دیگر مانند حمله به عراق و افغانستان و یا جنگ در یمن، لیبی و حتا سوریه، قابلیت بدل شدن به جنگ همه گیر و اخلال در نظم اقتصادی جهان را همراه میآورد. از این رو روسیه نه متحدی در غرب و نه در میان رقبای غرب و به ویژه چین، نتوانست پیدا کند. (۲) روسیه و دست نشانده آن نظام اسلامی، تازه ترین نمونه از رژیم هایی هستند که توان خود (سخت و نرم) را بالاتر از جاه طلبی زیر عنوان هدفهای ملی، برآورد کردند. جنگ در مناطق دور دست و تا هنگامی که نظم اقتصادی جهانی را تهدید نکند، بدون توجه زیاد از سوی ابر قدرتها میتواند سالها ادامه یابد. اما نه در اروپا و یا میان ابر قدرتها.
برای پیش گیری از درگیری جنگ فراگیر، تنها غرب است که راه حل دارد: برقراری و گسترش هرچه بیش تر دمکراسی در جهان. تاکنون جنگهای بسیاری میان حکومتهای غیر دمکرات با یکدیگر در گرفته است. تعداد جنگ میان دمکراسیها و کشورهای غیر دمکرات بسیار بوده است. اما تاکنون، بخاطر وجود سازوکار حل اختلاف در دمکراسی، جنگ میان این کشورها در نگرفته است. باید ادعای غرب در مورد تلاش برای پراکش دمکراسی در جهان را باور کرد. این باور نباید برپایهی انسان دوستی غرب و یا عوامل جانبی به حساب آید، بلکه باید توجه داشت که امنیت جمعی غرب در گرو استواری دمکراسی و حقوق بشر در جهان میباشد. همزمان نباید دچار توهم شد که غرب در راستای برقراری دمکراسی در جهان، از استحکام نیروی نظامی خود غافل است و یا از دست زدن به جنگ در نقاط مختلف گیتی و بسیار دورتر از مرزهای خود در صورت لزوم، ابا خواهد داشت. هنوز و تا سالها در آینده، غرب حافظ امنیت راههای بازرگانی در جهان خواهد بود. تمامی کشورهای منطقی جهان، یعنی آنانی که فرآیندهای جهانی را برمبنای منافع ملی میسنجند، بدون در نظر گرفتن نوع حکومت آنان، از این وظیفه پاسبانی غرب سود میبرند. البته هرچه کشوری برتوان تاثیر گذاری خود بتواند بی افزاید، به طور قطع خواستار حک و اصلاح در وضایف غرب به سود خود خواهد بود. اما تا زمانی که این کشورها که چین و آسیای جنوب شرقی (۳) را در بر میگیرد، از منافع نظم جهانی سود خواهند برد، مانع جدی به وجود نخواهند آورد.
در سایه چنین نظم جهانی و نیاز قدرتها به بازرگانی میان یکدیگر و حفظ صلح، باید موقعیت نظام اسلامی برآورد گردد. حتا در دوران ترکتازی نظام اسلامی در جهان اسلامی، چون نمیتوانست جریان انرژی در جهان را با خطر واقعی روبرو کند و همچنین چون نمیتوانست اسراییل را از میان بردارد، حتا اگر قصد آن را داشت، با تمام بی ثباتی که همراه میآورد، از سوی ابر قدرتها تحمل میگردید. امروز دیگر در صحنه جهانی، نظام اسلامی تنها قادر به ایجاد بی نظمی در منطقه میباشد و نه بیش تر و آنهم در زمانی کوتاه. حتا اگر براین باور باشیم که غرب در تثبیت موقعیت خمینی در داخل ایران و به ویژه در مقابله با ارتش، نقش تعیین کننده بازی کرد، امروز دیگر باید باور داشته باشیم که هیچ قدرت غربی خواهان ادامه زندگی این حکومت نمیباشد. باید باور داشته باشیم که حتا چین نیز دیگر از این رژیم فاسد و پوسیده حمایت موثری به عمل نخواهد آورد.
شایایی و یا مشروعیت نظام در داخل کشور به پایین سطح ممکن رسیده است. تنها راه مقابله با خیزش ملت، استفاده بیش تر و روز افزون از خشونت میباشد. کارآیی چنین سیاستی، به شدت مورد تردید است. در خبرها آمده که آقای باهنر از شرکت کنندگان همیشگی در جلسات مواد مخدر رهبر گفته که "قرار است که اصلاحاتی انجام شود". (۴) اوج سقوط حکومت برگزیده خداوند در روی زمین که نیاز به اصلاحات پیدا کرده، در این جمله روشن است. شوربختا، سقوط نظام اسلامی در زمانی انجام میگیرد که ایران در تهدید جدی از سوی تمامی مرزهای کشور میباشد. رژیم تلاش میکند که با نشان دادن تهدید بر یکپارچگی ایران، خود را حافظ کشور معرفی نماید. باید توجه داشت که تمام تهدیدها و تمام شوربختی ایران، نتیجه این حکومت خیانت کار میباشد. بدون برکناری این رژیم، ایران هیچگاه از امنیت ملی شایسته برخوردار نخواهد بود. از سوی دیگر، با برکناری این رژیم نخستین گامها در راه تثبیت اراده ملی و حقوق بشر همراه با اوج گیری توان اقتصادی به خاطر باز شدن راه سرمایه گذاری در کشور را شاهد خواهیم بود. در این تلاش غرب و چین نیز همگام ملت خواهند بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ - در نزدیک ترین فاصله میان روسیه با آلاسکا، یعنی کم تر از ۸۰ کیلومتر دو قدرت هستهای قرار دارند. آمریکا نیز در این ناحیه از سقوط نظامی روسیه خرسند خواهد شد.
۲ - چین باید بتواند بیش از یازده میلیون موقعیت شغلی در سال ایجاد کند تا امنیت داخلی تامین گردد. همچنین باید بتواند برای تولید اضافی خود در جهان بازار یابد. هندوستان و دیگر کشورهای در حال توسعه در آسیای جنوبی نیز موقعیت مشابه دارند.
۳ - بسیاری از کشورها که همسایه یکدیگر هستند، ادعاهای سرزمینی نسبت به یکدیگر دارند. در آسیای جنوب شرقی، بدون استثنا چنین وضعی بر قرار است با این تفاوت که توان اقتصادی و نظامی چین با اختلاف زیاد بر توان دستجمعی آنان، برتری دارد. نیروی نظامی آمریکا در منطقه از سوی همه و از آن میان کشورهایی که با آمریکا در گذشته جنگیدند مانند ویتنام و لائوس از این امر استقبال میکنند.
۴ - تارنمای انتخاب سیزدهم دسامبر ۲۰۲۲.
آسیبشناسی جنبش انقلابی مدرن ایران، چنگیز عباسی
قشر خاکستری را چگونه به میدان بیاوریم؟ محسن مشفق