با تأمل به محتوای درونی خیزش انقلابی "زن زندگی آزادی" میتوان نوزایی فرهنگی را به عینه ملاحظه نمود. "زن" در سیاق و سیمای فرهنگ اسلامی ما، کسی ست که تحت ستم مضاعف اجتماع مردسالار و زیر یوغ بندگی مرد قرار میگیرد و از ارادهی کمترین تصمیم در زیست فردی و اجتماعی خویش محروم است. "زندگی" در نظام سیاسیِ (حکومت اسلامی) چنین فرهنگی کمترین ارزش خود را از دست داده است. هر چه هست قتل و کُشتار آدمی است؛ تفاوت نمیکند که این آدم از جنس مرد باشد یا زن. هر یک اگر در خدمت این نظام نباشند خودی به حساب نمیآیند و با کمترین رفتار در تمایز با این نظام میتوانند جزای مرگ برایش رقم زده شود. حکومتِ بر آمده از فرهنگ اسلامی عین احکام اسلام بر مردم حکم میراند. و این یعنی تسلط قاطع حکومت بر جان و مال مردم. بطورکلی مرگ و مرگ اندیشی با این حکومت عجین شده است. مفهوم "آزادی" هم در چنین فرهنگ و نظام سیاسی نمیتوانسته معنا و مأمن داشته باشد. این نظام چهل و سه سال است که کمترین آزادی اجتماعی را سرکوبیده تا جائیکه حتا اختیار پوشش شخصی را از مردم دریغ کرده است. هر سه موردِ مفهومیِ تبیین شدهی "زن زندگی آزادی" در معنای جدیدی از خیزش انقلابی، نافی قالب ارزشی فرهنگ اسلامی و نظام برآمده از آن یعنی "جمهوری اسلامی"اند.
در واقع نیروی خیزش انقلابی "زن زندگی آزادی" که حاوی ارزشهای نوین بشریاند برآمدی بوده از دگرگونیهای اجتماعی که در بطن بحران همه جانبه نظام اجتماعی و سیاسی اسلامی سر برآورد. این دگرگونی یا همان انقلاب اجتماعی در وجه خود با آرایش و مدیریت سیاسی جدید ملازم میگردد تا پاسخی باشد به ایجاد زیست و الگوی جدید شهروندی. انقلاب اجتماعی و سیاسی در نماد "زن زندگی آزادی"، در واقع امر، خط بطلان خواهد بود بر فرهنگ ارزشی اسلامی که هزار و سیصد سال بر تمام شئون و ابعاد زندگی سیطره داشته است. نوزایی فرهنگی در واقع پادزهری خواهد بود بر فرهنگ اسلامی که در پرتو آن و در صورت تکوین و بنیادین شدن، اثری از فرهنگ اسلامی باقی نخواهد گذاشت. از این میتوان به این نتیجه رسید که ایرانیان با یک تقابل و تنازع درون فرهنگی مواجه شده و تلاش در عبور از فرهنگ اسلامیاند.
هر چند بالحاظ ارزشهای مفهومی، خیزش انقلابی "زن زندگی آزادی" متأثر از مفاهیم و نوع مناسبات مدرن غرب است اما رویدادی صرفاً بومی/ ایرانی است. این رویداد بر بستر شکست اصلاح طلبی دینی در "جمهوری اسلامی" و در امتداد واقعهای همچون دی ۹۶ و آبان ۹۸، تکامل پیدا کرده است. همانطور که گفته شد این رویداد بومی/ ایرانی است. چونکه در فرهنگ پیش مدرنیته غرب، زنان با ستم مضاعف حکومت مردسالار روبرو نشده بودند تا جایی که نتوانند نوع پوشش خود را تعین کنند اما در فرهنگ اسلامی ما و خاصه در جمهوری اسلامی با چنین ستمی دست و پنجه نرم کردهاند. رویش مفهومی "زن زندگی آزادی" در نزد زنان و بطورکلی ایرانیان ناشی از همین ستم مضاعف میباشد. و این همان نکته ایست که میشود این رویداد را بومی/ایرانی قلمداد کرد. به همین جهت این رویداد پیش از هر چیز، رویدادی فرهنگی است که میتواند پایههای یک فرهنگ نوین را بنیاد نهد.
نیکروز اعظمی