سیاوش سهراب - ویژه خبرنامه گویا
با اینکه چندان اهل مقاله نویسی نیستم، این سومین باری است که وادار میشوم بعلت اعتراض برخی از خوانندگان بمقاله قبلیم که اعتقادات مرا تا سر حد داعش و حزب الله برده بودند ، دست بقلم ببرم. و همین جا به جوانانی که انگشت اتهام بسوی نسل 57 نشان گرفته و این کلیشه تفکری در آنها ایجاد شده که علت فلاکت فعلی کشور این نسل بوده توصیه میکنم به گفت و گوی ف. م. سخن با روزنامه نگار پیش کسوت ، نوشابه امیری ، که از همان ابتدا جایگزینی استبداد نعلین بجای دیکتاتوری چکمه را پیش بینی کرده بود بدقت گوش دهند (1) تا برایشان روشن شود که این نسل با حسن نیت و نهایت کوشش مبارزاتش را برای کسب آزادی در میهنمان انجام داده ولی مسیر جبر تاریخ را نمیتوان باین سهولت تغییر داد و همیشه انتقاد بعد از وقوع حادثه ای بسیار ساده است مگراینکه خود منتقد هم در بحبوحه ی آن حوادث بوده باشد. بگذریم از این موضوع که این انتقادات در اثر یک سوء تفاهم ایجاد شده و درباره ی من ، همانطور که در این مقاله خواهید خواند ، صادق نیست.
ژان ژاک روسو در کتاب اعترافات خود می نویسد که فکر نمیکند کسی در دنیا با صراحت وی مکنونات درونی و مسائل شخصی خود را منتشر کرده باشد. گرچه من در مقاله ی قبلی تفتیش عقاید را بسیار ناشایست خوانده بودم ، این اعتراضات مخاطبین مرا وامیدارد که اعتقادات شخصی خود را که به هیچ احدی مربوط نیست بطور عمومی بازگو نموده و سعی کنم صداقت و صراحت روسو را داشته باشم.
من از نوجوانی به تحقیق در امور مذهبی خیلی علاقه داشتم. و در شانزده سالگی یک جلد قطور تورات و انجیل را خریدم و با همشاگردی های مسیحیم بحث دینی میکردیم. در ادیان جدید مثل آئین بهائیت هم کنجکاو بودم و حتی برای مدتی تغییر عقیده دادم. تمام مطالبی را که از بهائیان می شنیدم ، مدرن بود و بدوران امروزی میخورد. مثل صلح جهانی ، وحدت عالم انسانی تحت یک حکومت جهانی و یک زبان واحد ، تساوی حقوق زن و مرد و امثال اینها. ولی من چون فردی منتقد هستم و ذاتا علمی فکر میکنم ، کتب بهائی را بیشتر مطالعه کردم و سوالاتی برایم پیش آمد که بی پاسخ ماند. مثلا چرا بر خلاف حکم تساوی حقوق زن و مرد دربیت العدل اعظم که از طرف نمایندگان همه ی کشورها انتخاب میشود و قوه ی اجرائیه ی تمام جهان است زنان اجازه ی انتخاب شدن ندارند. این سوالی را که من چند دهه پیش کرده بودم ، مهرانگیز کار نیز در این اواخر مطرح کرده بود و جوابی از بهائیان دریافت ننموده بود. چرا زیارت حج منزل بهاالله در عکا فقط وظیفه ی مردان است نه زنان؟ چرا خانه ی مسکونی و لباسهای یک مرده به پسر ارشد میرسد نه بدختر ارشد؟ چرا در تقسیم ارث بجز نزدیکترین افراد خانواده ، در مورد بقیه ی فامیل مثل خاله و عمه و دائی و عمو و فرزندان آنها همیشه مذکر بر مونث مرجح است؟
چرا مثل اسلام در بهائیت برای دزدهائی که این عمل را تکرار میکنند مجازات و تعرض بدنی در نظر گرفته شده؟ چون در حکومت اسلامی دست دزد را قطع میکنند و در یک کشور با مذهب رسمی بهائی یک داغ به پیشانی دزد میزنند که همه ببینند دزدی کرده است. چرا مثل اسلام در بهائیت هم جنسگرائی حرام است؟ چرا در کتاب احکام بهائی (کتاب اقدس) اجازه داده شده مردها همزمان دو زن بگیرند ولی زنها یک شوهر؟ چرا اگر یک بهائی طرد شد ، حتی نزدیکترین فرد خانواده اش هم دیگر اجازه ندارد با او صحبت کند؟
بدین ترتیب با تحقیقات نسبتا وسیع خود در ادیان دریافتم در کلیه ی ادیان جهان ، چه قدیمی و چه جدید ، آسمان همین رنگ است. هر دینی که بوجود آمده از ادیان قبلی اقتباس شده است. روی الواح سفالین که باستان شناسان اوائل دهه ی هفتاد قرن نوزدهم در 160 کیلومتری جنوب بغداد از خاک بیرون آوردند داستان هفت روزه آفرینش کائنات حک شده که خود آنهم از از متن داستان آفرینش چهار هزار سال قبل آن اقتباس شده بوده. منبع افسانه ی آفرینش جهان در تورات و قرآن با کمی تغییر روی لوح یازدهم این الواح بابلی با خط میخی درج شده است که در موزه ی بریتانیا در لندن قرار دارد. قصه ی نوح و یا آفرینش انسان از گل برای خدمت بخدایان را نیز ، که در قرآن برای خدمت به الله آمده ، میتوان درهمین منظومه ی بابلی یافت (2).
با کشف این آثار باستانی یک استنباط عمومی رایج بین مردم هم که ادیان ، بنیانگزار اصول اخلاقی بوده اند ، صحت خود را از دست میدهد. باستان شناس و سومرولوژ معروف آمریکائی ساموئل کرامر در تحقیقات وسیع خود کشف میکند که متفکرین سومری نیکی ، راستی ، قانون و نظم ،عدالت و آزادی ، درستکاری ، وظیفه شناسی و امانت داری ، صداقت ، مهربانی و شفقت و همچنین همدردی با یکدیگر را بسیار ارج می نهادند و از بد جنسی و دو روئی و همچنین از رفتار گناه آمیز غیر طبیعی و آنرمال ابراز انزجار میکردند بدون اینکه به خدائی اشاره کنند. ولی تمام این احکام که مردم در زمانهای قبل از ادیان توحیدی ، خودشان بآن پی برده بودند و بعدها از طرف شعرا و نقالان داستانهای قدیمی به نسلهای دیگر منتقل میشد ، در کتب مقدس بعنوان آیه های آسمانی وارد شده است (3). بررسی های علمی اسناد موثق تاریخی نشان میدهند که اشعار رایج بین اعراب در زمان محمد با محتوای روایات مذهبی قدیمی به قرآن وارد شده است (4)
طبق فسیلهای یافت شده در آفریقا انسانهای امروزی اقلا سیصد هزار سال پیش هم وجود داشته اند. حال این سوال پیش میآید که چرا خداوند فقط شش هزار سال پیش بفکر فرستادن آدم و حوا بروی زمین افتاد که برخی از روحانیون کاتولیک حتی روز و ساعت بدنیا آمدن آدم را محاسبه کرده اند. پس در 294 هزار سال پیش از آن خدا چه میکرد و چرا انسانهای ماقبل ما را بی خدا رها کرده بود؟ آیا محدود کردن زندگی انسانها به شش هزار سال جز این توجیهی دارد که نویسندگان کتب مقدس هر یک در زمان خود از این کشفیات نوین بی خبربودند و روایات رایج شفاهی آن زمان را بازگو میکردند؟
علاوه بر این تمام ادیان با مطلق گرائی و ادعای به ارمغان آوردن تنها حقیقت بی بدیل برای بشریت جد و جهد شدید و متعصبانه دارند کل جهان را فتح کنند تا همه بآئین آنها درآیند و این امر موجب تفرقه بین مردم و جنگ و جدالهای بی انتها میشود. جنگهای رومیها بر علیه مسیحیان اولیه ، جنگهای صلیبی مسیحیان بر علیه مسلمین ، جنگ سی ساله در اروپا بین کاتولیکها و پروتستانتها. بدستور کالوین یک طبیب اسپانیائی را که برای اولین بار گردش خون را در بدن انسان کشف کرده بود و به پسر خدا بودن عیسی اعتقاد نداشت روی یک ورقه ی آهنی گداخته تا زمانی سرخ کردند که جان خود را از دست داد. بهمین دلیل جوردانو برونو کشیش و فیلسوف آزادیخواه ایتلیائی بحکم دادگاه تفتیش عقاید و تایید کلیسای کاتولیک زنده زنده در رم بآتش کشیده شد. همچنین جنگ چهل و سه ساله ی فعلی بین شیعیان و سنی ها از زمان خمینی و اصولا جنگهائی که از صدر اسلام تا بحال وجود داشته ، حرص مذهبیون را در کشتار دگر اندیشان نشان میدهد. روح الله خمینی در مورد مسلمینی که بجنگ رومیان رفتند مینویسد: »آنها با عقیده بآنکه در کشتن و کشته شدن سعادت است و شهیدان در زندگی ابدی نزد پروردگار عالم در ناز و نعمت هستند آنهمه فتوحات را کردند« (5). که البته خمینی با این گفته به آیه های قرآنی تکیه میکند. این جنگها بین بابیها و مسلمانان نیز وجود داشته و حتی بین بهائیان و فرقه ی دیگر آنها یعنی ازلیها هم به کشت و کشتار کشیده شده است.
لذا من از اوائل تحصیل به خدا اعتقادی نداشته ام و بر این عقیده بوده و هستم که خسارت پیامبران برای بشریت همیشه بیشتر از نفعشان بوده است و ادیان مختلف ، بزرگترین عامل انحراف تاریخ تمدن بشری و تفرقه بین انسانها بوده اند. دانشمندان مردم شناسی ثابت کرده اند که پیامبران توانائی شمانیزم shamanism داشته اند و تاثیرپذیری آنها روی مردم و کسب مریدان مختلف از این طریق روی داده است. آنها معراج محمد را هم پدیده ای از شمانیزم میدانند (6).
این طرز فکر غیر مذهبی را من از جوانی داشتم و در زمان تدریس در لاهیجان و بحث با دانشجویان همه متوجه شده بودند که من غیر مذهبی هستم. هنگامیکه در زندان رشت بودم حسن لاهوتی »نماینده ی امام« در رشت هادی غفاری را از شهر بیرون کرد و شخصا به زندان آمد و با ما به صحبت نشست. او میخواست دقیقا متوجه شود که آیا ما غیر مذهبی هستیم یا خیر. از تک تک ما این سوال را کرد. من در پاسخ باو گفتم که »من ضد مذهبی نیستم«. و این جواب برای او کافی بود. بعد از رفتن لاهوتی به همکارانم گفتم که سوال او را از این جهت اینگونه پاسخ دادم که مجبور نشوم به تقیه توصل کنم. چون دراین جمله مستتر بود که من غیر مذهبیم ولی ضدیتی هم با مذهب ندارم.
طرز فکر من نسبت به خمینی هم کاملا همینطور بود. من در تمام عمرم یک ثانیه هم خمینی را لیدر خود بحساب نیاورده ام و هیچگاه رفتار سیاسی خود را بحرف او تغییر نداده ام. ولی او را بخاطر هدف مشترکش با مبارزین و مخاطب قرار دادن ملیون در کنار مذهبیون بعنوان یک سیاستمدار زیرک مینگریستم. ولی بعلت عجله در نگارش تکذیب مقاله ی قبلی که بنام من منتشر شده بود ، مقصود خود را درست بیان نکردم و از این بابت متاسفم. در حقیقت در حال حاضر هم درست همین طرز فکر را نسبت به رضا پهلوی دارم. من سلطنتی نیستم و در زمان مصدق حتی بعنوان بچه چند عدد قرضه ی ملی که آنزمان دانه ای ده تومان بود برای کمک بدولت مصدق خریده بودم ، ولی از اقدامات رضا پهلوی بر علیه رژیم اسلامی نیز استقبال میکنم و او را بعنوان مشهورترین سیاستمدار با نفوذ ایرانی مینگرم. زیرا فعالیت تمام اپوزیسیون با یک هدف مشترک را بهترین شیوه ی مبارزه میدانم.
از طرف دیگر من عضو هیچ گروه چپی هم نبودم. هنگامیکه من در دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفتم یک عده شعار میدادند:
»استاد آمریکائی ، استاد آمریکائی ، اعدام باید گردد«. نمیگفتند استاد کمونیست یا چپ. جرم من و همکاران من که بزندان افتاده و از دانشگاه اخراج شدیم ، از دید رژیم این بود که همه مخالف استبداد و تحمیق مذهبی بودیم. و برای رسیدن بآزادی و استقلال ملی و دانشگاهی هم هزینه ی کافی دادیم. من و همسرم هردو تدریس میکردیم و در ماه جمعا 14000 تومان حقوق میگرفتیم ولی اجاره منزل دانشگاهیمان فقط 300 تومان بود. بنابر این بهتر است که جوانان منتقد امروزی متوجه باشند که نسل 57 بخصوص دانشگاهیان برای رسیدن به آزادی و استقلال ملی و دانشکاهی چگونه جان خود را بخطر انداخته ، به چه زندگی مرفهی پشت کرده ، بالاجبار ترک وطن نموده و بعضی از آنها هم درغربت حتی دست به خود کشی زده اند ، و بقول نوشابه امیری این جوانان قبل از انتقاد لحظه ای خود را بجای نسل 57 بگذارند و تعمق کنند چکاری از ما بهتر میتوانستند در آن دوران بحرانی انجام دهند.
پیشنهاد من
و اما نظر من درباره ی سازماندهی گزار از رژیم اسلامی چیست. تا بحال زیاد بحث در این باره شده ، زیاد هم در این زمینه نوشته اند ، زیاد هم شورا تشکیل داده اند. ولی تا کنون نه پیشنهادات مختلف آنطور که باید و شاید عملی بوده و نه از فعالیتهای شوراها ، با همه ی زحماتی که کشیده اند ، نتایج قابل ملاحظه ای دیده شده و عملکردشان جدی گرفته نشده است. زیرا مشروعیت نمایندگی از طرف اکثریت ملت ایران را نداشته اند. مثلا یک شورا از بین گروه خود پیشاپیش رئیس جمهور دولت انتقال را انتخاب کرده است. بدیهی است که این شیوه ی تکروی از سوی مردم ایران پذیرفته نخواهد شد. پس چه باید کرد؟
پیشنهادی که من میکنم احتمالا راهی اساسی و قابل قبول را برای مبارزات ملت ایران باز میکند ، چون با پیاده شدن آن یک نهاد مشروع ، انقلاب تازه نفس ایران را به مسیری همآهنگ ، منسجم و نتیجه بخش هدایت مینماید.
پیشنهاد من انتخاب واقعی یک پارلمان سایه از سوی ایرانیان است و امیدوارم فورا انتقاد نشود: ای بابا این ایده که جدید نیست و تا بحال هم انجام شده. خیر اگر گروهی هم از طرف هواداران خود افرادی را به رای گذاشته و »پارلمانی« در تبعید تشکیل داده است بهیچ وجه ارزش اجتماعی ندارد. بنظر من می بایستی شوراهای بزرگ و پذیرفته شده از طرف جمع زیادی از ایرانیان مانند شورای ملی ایران ، شورای مدیریت گذار ، شورای ملی تصمیم و غیره چند نفر ار اعضای خود را که به فنون کامپیوتری و دیجیتال احاطه ی کافی دارند معرفی کنند تا آنها با هم یک ستاد انتخابات آنلاین تشکیل دهند. البته شوراهای دیگری نیز وجود دارد که بدون شک میتوانند افرادی فنی را معرفی کنند. ولی بیشتر آنها ازمیان آن جریانهای سیاسی تشکیل شده اند که بقول ابوالفضل محققی »نمیتوانند زبانی واحد برای گفتوگو و تعامل پیدا کنند. نمیتوانند به چیزی، جایگاهی فراتر از آنچه در ذهن خود ساختهاند فکر کنند. حتی اگر جوابگویی به نیاز خیزش عظیمی چون خیزش امروز باشد« (7).
بخاطر پیشگیری از خلاف کاری احتمالی بهتر است که این ستاد تحت نظارت و مدیریت یک هیئت ، مرکب از بانوان حقوقدان ایرانی باشد. بدلیل اینکه اولا در جبهه ی این انقلاب نوین زنان در صفوف اول آن قرار دارند. ثانیا اپوزیسیون کمتر به بانوان کنشگر حساس است تا به رجال مبارز. این گزینش را بهتر است که خود شوراها که پا پیش گذاشته اند انجام دهند. بانوان حقوقدان بصیر و شناخته شده هم که باندازه ی کافی وجود دارند مثل مهرانگیز کار ، شیرین عبادی ، شهین هیرمن پور و نسرین ستوده اگر بتواند از داخل زندان این وظیفه را انجام دهد. البته من فقط مثال زدم و هر بانوی حقوقدان ایرانی دیگری نیز شایستگی انتخاب در این هیئت را دارد.
نحوه ی کار
هیچیک از حقوقدانان ، خبرگان کامپیتری و اپراتورهای گزیده شده نیازی به تغییر مکان سکونت خود ندارد و فعالیتهای مشترک بوسیله ی ارتباطات تلفنی و اینترنتی صورت میگیرد. جلسات هیئت مدیره و اپراتور ها و همچنین نشستهای پارلمان سایه نیز از طریق کنفرانس های ویدیوئی و علنی انجام می پذیرد.
هیئت مدیره بطور کاملا اختصاری شرایط شرکت در انتخابات پارلمانی را تدوین میکند. مثلا ایرانی بودن و یا حد اقل سن شرکت کنندگان در انتخابات که بنظر شخصی من بهتر است 14 سال باشد. زیرا در شرایط انقلابی فعلی 14 ساله ها بیشتر از سنین بالاتر مبارزه میکنند و قربانی میدهند. و گاهی هم فهم و بینش سیاسی اجتماعیشان بیشتر از سه بزرگسال روی هم است. تعیین روز انتخابات هم مهم است تا گروه های سیاسی زمان چند ماهه ای برای تبلیغ اهداف خود را داشته باشند. همچنین تعداد نمایندگان پارلمان سایه نیز اهمیت دارد و حتما نباید مثل کشور های بزرگ مانند آمریکا 435 و آلمان 598 نفر باشند. در تمام ایران فعلا 290 نفرند. پس احتمالا تعداد حدود 100 نماینده برای یک پارلمان سایه کافی بنظر میرسد. بهر حال کلیه ی نظامنامه ی انتخابات را هیئت مدیره تدوین خواهد کرد.
متخصصین سافت ور هم ابتدا یک پلاتفرم انتخابات برنامه ریزی میکنند که در آن ایرانیان به بحث بنشینند و از طریق فرم موجود در آن ، شرکت کنندگان در انتخابات خود را رجیستر کنند. هنگامی که مهلت کاندید شدن افراد برای پارلمان سایه ، که شرایط آنها را هیئت مدیره تعیین میکند ، منقضی شد ، اپراتورها میتوانند برگهای انتخاباتی دیجیتال را به رجیستر شدگان ارسال دارند که لیست کاندیدها نیز ضمیمه ی آنست. بهتر است که از انتخاب کنندگان خواسته شود که رای خود را نه تنها به ستاد انتخابات که به همه ی شورا ها نیز بفرستند که کنترل برای همه گروهها امکان پذیر باشد.
بعد از تشکیل پارلمان سایه بعنوان تنها نهاد مشروع اپوزیسیون ، نمایندگان منتخب ایرانیان رئیس دولت گزار را انتخاب میکنند ، با این اختیارات که او وزرای خود را انتخاب کند که باید برای آنها هم از پارلمان سایه ، رای اعتماد بگیرد. بدین ترتیب دولت گزار متولد میشود که مخاطبی مشروع برای تمام دولتهای کنونی خواهد بود و قادر است کلیه ی پیشنهادات عملی هم میهنانی را که نظرات خود را تا کنون منتشر کرده اند به اجراء درآورد و بدین وسیله به کلیه ی مبارزات سیاسی هموطنان نیرو دهد. دولت گزار پس از سرنگونی رژیم طی مدتی که حقوقدانان هیئت مدیره ی ستاد انتخابات فعلی تعیین خواهند کرد ، انتخابات سراسری در ایران را برای تشکیل مجلس موسسان برگزار نموده سپس استعفای خود را بآن مجلس تقدیم میکند.
این خلاصه ای از نحوه ی انتخابات دیجیتالی است که حقوقدانان و متخصصین سافت ور آنرا تکمیل خواهند کرد.
اشکالات کار
ا - همه ی ملت ایران امکان انتخاب ندارند زیرا یا فاقد وسیله ی دیجیتال هستند و اگر هم این وسیله را داشته باشند ممکن است رژیم ، اینترنت را بکلی قطع کند. ولی ما اگر منتظر بهبود سیاست اختناقی رژیم بمانیم ، همان بهتر است که کنشگری را کنار بگذاریم.
2 - مسائل مالی وجود خواهد داشت. البته انتظار میرود که تمام همکاریها افتخاری باشد و رسانه ها هم تمام اطلاعات ، فراخوانها و بیانیه های ستاد انتخاباتی را بدون هزینه منتشر کنند و لینک به پلاتفرم ستاد انتخابات را بطور رایگان انتشار دهند. ولی باز هم مسائلی پیش میآید که نیاز مالی ایجاد میکند. لذا بهتر است که این ستاد یک حساب بانکی باز کند و از شرکت کنندگان خارج از کشورو سایرین که در خارج سکونت دارند ولی مایل به شرکت در انتخابات نیستد، تقاضای کمک مالی نماید و مرتب کلیه ی دریافتها و پرداختها را بطور شفاف در سایت ستاد منتشر کند.
3 - در مقابل پارلمان سایه یک مجلس سنای سایه وجود ندارد. لازم هم نیست چون پارلمان سایه که موقتی است و قانونگزاری نمیکند ، بلکه مبارزات گروهها را منسجمتر و کارآمدتر مینماید و بطور کلی بهتر است که در این شرایط انقلابی زیاد مته لای خشخاش نگذاریم. ما نیاز به یک پارلمان مشروع داریم که ملت ایران پشتیبان او باشد و مبارزات را به مسیر پیروزی هدایت کند. این انتخابات یک مدل مینیاتوری است برای اجراء دموکراسی در موقعیت فعلی و ما باید بلوغ سیاسی نشان داده و در صورت انتخاب رئیس دولت گزار از گروهی دیگر توسط پارلمان سایه بازنده ی شایسته ای باشیم و از او حمایت نمائیم.
4 - مخفی نبودن انتخابات. البته متخصصین سافت ور این توانائی را دارند که مخابرات رای گیری را بصورت مخفی انجام دهند. ولی در نهایت با این نحوه ی انتخابات معلوم میشود که مثلا آقای حسنی خانم حسینی را انتخاب کرده است. ولی من فکر نمیکنم که در این موقعیت اضطراری کسی چنین دغدغه ای داشته باشد. علاوه بر این شرکت در این انتخابات کاملا آزاد است. هر کس که مسئله ای در آن ببیند ، شرکت نخواهد کرد.
در ضمن امیدوارم که خوانندگان این مقاله آیه ی یاس نخوانند و از منفی بافی و اشکالتراشی خودداری کنند و انتقاداتشان سازنده و در مسیر پیشبرد مبارزات زنان و جوانان ایران باشد. چرا که یک زندانی پیغام داده بود: اگر مردم ، خیابانها را ترک کنند ، همه ی ما را خواهند کشت.
شروع کار
البته شروع کار هم جزء اشکالات کار است. چون تا بحال نهادهای اپوزیسیون به هیچ پیشنهادی وقعی ننهاده اند و یا اشکالتراشی کرده اند و در انتها آن پیشنهاد بقول آلمانیها در ماسه فرو رفته است. بدین جهت شروع کار در حقیقت ام المسائل است که بهتر است بطور مجزا بررسی شود.
به اعتقاد من کافیست که نظر یکی از شوراهای فوق الذکر باین پیشنهاد جلب شود و آنرا با شوراهای دیگر در میان بگذارد. پس از آن فرآیند انتخابات آزاد در برابر انتخابات پر اختناق و از پیش تعیین شده ی رژیم اسلامی روی غلطک میافتد. البته در این موقعیت رضا پهلوی نیز میتواند یک رل اساسی بازی کند. چون مگر رضا پهلوی شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد را بنیانگزاری نکرده است؟ پس این گوی و این میدان. با اینکه از ریاست شورای ملی کناره گیری کرده ، بآن توصیه کند که اولین قدم را بردارد و با شوراهای دیگر تماس بگیرد تا هم اکنون انتخابات آزاد شروع شود و این شورا بهدف خود که انتخابات آزاد است برسد.
بعنوان یک هموطن به رضا پهلوی پیشنهاد (نه تعیین تکلیف!) میکنم در یک بیانیه ضمن توصیه بیکی از شوراهای مهم برای شروع به اقدامات در جهت انتخابات پارلمان سایه ، یکبار دیگر بر نظر خود در مورد سیستم جمهوری تاکید کند. البته قدر مسلم است که تصمیم در باره ی سیستم حکومتی در ایران را نمایندگان ملت در مجلس موسسان خواهند گرفت. ولی تاکید رضا پهلوی در این جهت مقدار معتنابهی از سوء تفاهمات ، حساسیتها و ابهامات را از بین می برد. چون پدر بزرگ رضا پهلوی هم به نظام جمهوری تمایل داشت ولی در نهایت تسلیم نظر روحانیون شد. حتی روح الله خمینی هم مخالف سلطنت نبود ، فقط میخواست که روحانیون بآن نظارت کنند. وی مینویسد: »ما ذکر کردیم که هیچ فقیهی تا کنون نگفته و در کتابی هم ننوشته که ما شاهیم و سلطنت حق ماست ... بلکه بسیاری از علماء بزرگ عالی مقام در تشکیلات مملکتی با سلاطین همراهی ها کردند مانند خواجه نصیرالدین و علامه ی حلی و محقق ثانی و شیخ بهائی و محقق داماد و مجلسی و امثال آنها«. (8). و اضافه میکند »ما چنانچه پیشتر گفتیم نمیگوئیم حکومت باید با فقیه باشد بلکه میگوئیم حکومت باید با قانون خدائی که صلاح کشور و مردم است اداره شود و این بی نظارت روحانی صورت نمیکیرد چنانچه دولت مشروطه نیز این امر را تصویب و تصدیق کرده«. (9). خمینی از سلطنت ظالمانه بخصوص در زمان بنی امیه انتقاد شدید میکند و در عین حال حتی از امام چهارم شیعیان در کتاب صحیفه سجادیه نقل قول مینماید که به سلطنت آنها اظهار علاقه زیاد میکرده : »بهمین سلطنت وحشیانه جائرانه ببینید علی بن الحسین چقدر اظهار علاقه میکند« (10).
رضا شاه نه تنها سلطنت را قبول کرد ، که آنرا به حکومت کشاند و در انتها مجلس کاملا بی اختیار و حکومتی اتوکرات ایجاد شد. رضا پهلوی از طرفی عقیده دارد نباید قدرت هرگز در انحصار یک فرد یا یک گروه باشد. از سوی دیگر در مصاحبه با فوکوس آنلاین میگوید: »میتوان گفت که بنا به قانون شاه ایرانم«. این دو گزاره با یکدیگر همسوئی ندارند. زیرا او که ابراز میدارد مردم باید خود برای نظام سیاسی آینده تصمیم بگیرند، نمیتواند بیکباره عطف به یک قانون اساسی کند که بیش از یک قرن پیش تدوین گردیده و از سوی پدر و پدربزرگش رعایت نشده و حدود 43 سال پیش هم از طرف اکثریت ملت ایران رد شده است. البته من در آن همه پرسی کذائی شرکت نکردم. چون اولا سوالی که عبارتبندی شده بود رفراندوم را بیک پروسه ی فرمایشی تبدیل کرده بود. ثانیا رای گیری مخفی نبود. سه نوع برگه برای رای گیری تهیه دیده بودند: سبز برای موافق ، سفید برای ممتنع و سرخ برای مخالف. ولی این ورقه ها را بقدری نازک انتخاب کرده بودند که هر رنگی از پشت آنهم پیدا بود و پاکتی هم وجود نداشت برای مخفی نمودن رای. علاوه بر این مشاهده کردم که مردم صف کشیده اند و با چهره های خندان برگه های سبز را بالا نگهداشته اند تا همه ببینند. لذا آن رفرانوم ساختگی بود ولی نمیتوان منکر شد که اکثریت مردم ایران قانون اساسی قبلی را رد کردند.
بنظر من کمتر کسی وجود دارد که با شخص رضا پهلوی مخالفتی داشته باشد. ولی او هم بهتر است روش یک بام و دو هوا را رها کند و بایک بیانیه ی شفاف نظر شخصی خود را در مورد سیستم حکومتی جمهوری ابراز نماید و بجای یک توصیه ی کلی بشوراها یک شورای معین را اقلا تلفنی مخاطب قرار دهد که در مورد انتخابات پارلمان سایه اقدامات لازم را آغاز کنند. چیزی که مسلم است ، در این مقطع بحرانی تاریخ میهنمان رضا پهلوی میتواند با این توصیه وظیفه ملی و تاریخی خود را بنحو احسن انجام دهد. زیرا جوانان ما ماههاست که مورد هجوم خشونت غیر قابل تصور رژیم اسلامی قرار گرفته اند و چشم به اقدامات عینی و نتیجه بخش اپوزیسیون در خارج از کشور را دارند و نه به بحثها و جنگ و جدلهای بی انتها و بی ثمر!
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پانویس:
(1) -
https://news.gooya.com/2020/08/post-41920.php
(2) - شجاع الدین شفا ، معمای ادیان ، 1389 ، ص 31/32
(3) -
Samuel Kramer, From the Tablets of Sumer, Indian Hills,
Colorado,1956
(4) -
Günter Lüling, Über den Ur-Qur`an, Erlangen 1974, S. 119 - 173
(5) - روح الله خمینی ، کشف الاسرار، بدون تاریخ نشر ، ص 7
(6) -
Wilhelm E. Mühlmann, Die Metamorphose der Frau,
Weiblicher Schamanismus und Dichtung, Berlin 1981, S. 20
https://news.gooya.com/2022/12/post-71500.php (7)
(8) - روح الله خمینی ، کشف الاسرار، ص 186 - 187
(9) - همانجا ، ص 222
(10) - همانجا ، ص 226
صدروز در میدان! ابوالفضل محققی