۲۶ دسامبر امسال مصادف بود با سی و یکمین سال پایین آوردن پرچم اتحاد جماهیر شوروی از کاخ کرملین. رخدادی تاریخی و سرنوشت ساز کە تاکنون دهها و شاید صدها مقالە و کتاب پیرامون آن انتشار یافتە است. نوعی فروپاشی کە کمتر کسی تصورش را میکرد.
اما در سی و یکمین سال آن رویداد تاریخی و با اغاز قیام ژینا در ایران و بروز گسلهای نسلی، جنسیتی، اقتصادی و ملیتی در ایران ما با این پرسش مواجهایم که تا چە اندازە میتوان آیندە ایران را با شوروی سابق مقایسە کرد و ایا انچە امروزە در ایران میگذرد آیا بمانند سالهای اخر حیات سیاسی شوروی سابق نیست؟
در طی سالهای گذشتە برخی کارشناسان ارشد درون نظام نسبت بە فروپاشی ایران همانند شوروی سابق هشدار دادەاند، صادق خرازی از دیپلماتهای سابق رژیم و مسئول سایت دیپلماسی ایرانی و عیسی کلانتری رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست دو چهرە صاحب نظر هستند کە در جریان سخنرانیهای متعدد خود در دانشگاههای کرماشان و شیراز با اشاره به دلایل فروپاشی شوروی سابق زمینههای فروپاشی نظام سیاسی ایران را مطرح کردند. ناگفتە نماند کە بحث سوریەای شدن یا یوگسلاویزە شدن ایران هم همیشە مطرح بودەاست اما واقعیت این است کە تهدیدهای پیش روی ایران بیشتر با شوروی سابق همخوانی دارد تا با سوریه یا یوگسلاوی و سوال مهم اینجاست که چرا ایران بە این مسیر کشاندە شدەاست؟!
اهم دلایلی که ایران را در این مسیر قرار داده را باید در انزوای بین المللی، سقوط اقتصادی، فرار سرمایە، تنگ تر شدن حلقە قدرت، فرار مغزها ولاغیر جستجو کرد. دلایلی که سبب ساز قرارگرفتن شوروی سابق در سرازیری سقوط بودند و صد البته جهان غرب از این فروپاشی به شدت استقبال کرد و امروز نیز ایران با قرارگرفتن در همان مسیر موجبات استقبال جامعە جهاتی از سقوط خود را فراهم کردەاست. بنابراین بحث یوگسلاویزە شدن و یا سوریەای شدن ایران موضوعیت چندانی ندارد.
قرارگرفتن در زمان و درک نیازمندیهای آن برای یک دولتمرد کار آزموده نقش مهمی در ایجاد ارتباط با جامعه و چه بسا مدیریت بحرانهای پیش رو دارد. گذشت زمان نباید به گسست حاکمیت و جامعه بیانجامد. به عنوان مثال اگر شاە ایران یا مقامات شوروی سابق بلحاظ زمانی دە سال قبل از سقوط خود به اصلاحات و فضای باز سیاسی در کشورهای متبوع خود تن میدادند ممکن بود هیچ کدام از اتفاقات بعدی که منجر به انقلاب ۱۹۷۹ در ایران و سقوط نظام سیایی در شوروی شدند اتفاق نمیافتادند.
البتە میتوان وضعیت فعلی ایران را با جاهای دیگر نیز مقایسە کرد، برای نمونە تشابهات زیادی از سالهای پایان سقوط رژیم کمونیستی چکواسلواکی با ایران نیز دیدە میشود. در چکواسلواکی موزیسین و آرتیستها بە حکومت کمونیستی پایان دادند. در ایران هم سینماکاران و سلبریتیها رژیم را بە چالش کشیدەاند. واتسلاف هاول کە خود کمدین و نمایشنامە نویس بود میگوید کە کمونیست برخلاف زندگی شکل گرفت و میبینیم کە ایران اسلامی نیز برخلاف زندگی بیش از چهل سال بر ایران حکومت نمودەاست.
فروپاشی اقتصادی: در شوروی سابق اقتصاد مبنی بر تجمع ثروت در مرکز (فدراسیون روسیە) و گسترش فقر در جمهوریهای خودمختار حاکم بود بە عبارتی شوروی سابق دارای یک سر بزرگ و جسم نحیفی بود.، اما زمانیکە فقر دامنگیر خود فدراسیون روسیە شد و مردم برای خرید مایحتاج روزانه ناچار شدند در صف هایطولانی بیاستند پایەهای نظام کمونیستی در مرکز اتحاد جماهیر شوروی سست و سستر شدند و آن را به ورطە فروپاشی کشاند.
اگرچه امار دقیقی در دست نیست اما در طول چند دهە زمامداری کمونیستها بسیاری از سرمایەداران شوروی یا بە قتل رسیدند یا از آن کشور فرار کردند. در ایران فعلی نیز فرار سرمایە اقتصاد ایران را زمین گیر کردەاست. طبق گزارش روزنامە اطلاعات تنها در یک سال و نیم اخیر بیش از هفتاد میلیارد دلار بە کشور کانادا منتقل شدەاست. این در حالیست که فقر در چند سال اخیر به صورت کم سابقەای دامنگیر شهرهای بزرگ و از آنجمله تهران شده است تا جاییکە مردم به حراج وسایل َشخصی و حتا لباسهای خود روی آوردەاند تا بدین وسیله مایحتاج اولیە خود را تامین کنند.
خروج سرمایە از ایران همزمان با فرار مغزها موارد مشابەای است کە در شوروی سابق نیر اتفاق افتادە است. نکتە جالب اینجاست که زمانی روسها بە رهبری بوریس یلتسین اعلام استقلال کردند کە فقر دامنگیر جمهوری روسیە شده بود و فروپاشی دقیقا در زمانی اتفاق افتاد کە دیگر بودجەای برای تامین زندگی در آن ۱۴ جمهوری دیگر وجود نداشت!
شکاف نسلی: رهبران شوروی سابق کە برای چند دهە بر زندگی و سرنوشت مردم حکم میراندند دیگر جذابیتی برای نسل جوان نداشتند و ایدئولوژی کمونیستی نیز دیگر رنگ باخته بود. در ایران فعلی نیز ولایت فقیە همان نقش ایدولوژی حکومتی را در جمهوریهای شوروی سابق بازی میکند و اخوندهای پیر بمانند رهبران کهن سال حزب کمونیست جایی در دل جوانان کشور ندارند. این شکاف تا آن جا پیش رفته است که زبان این نسل برای حکومتگران قابل فهم نیست. اخیرا بازجویان اطلاعات اعلام کردند که در جریان بازجویها قادر بە فهم جوانان نیستند.
شکاف جنسیتی: یکی از وجەهای بارز ایدئولوژی کمونیستی ارزش گذاری بە زنان بود کە در ایران اسلامی عکس آن را شاهد بودەایم اما فقر گستردە در شوروی زنان را آسیب پذیرتر از همیشە کرد. زنان روس با بدست اوردن آزادی بهتر از مردان نمود پیدا کردند و طبق امار درصد زنان روس کە بە زبان انگلیسی مسلط هستند بیشتر از مردان است. در اواخر زمامداری کمونیستها زنان روس در معاملات کثیفی تحت نام تجارت ناتاشا قرار گرفتند کە در اروپا و کشورهای حوزە خلیج و ترکیە مورد تجارت قرار میگرفتند. در ایران کنونی حمهوری اسلامی همبن شرایط را برای زنان و دختران ایرانی بوجود آورده است و شمار کثیری از زنان ایرانی در ترکیە، دبی، عراق و اروپا معاملە میشوند.
ملی گرایی: مهمترین بحث در فروپاشی اتحاد شوروی سابق شکاف میان ملتها بود. درهم تنیدگی ملی مانع تجزیە ان کشور نشد بطوریکە بیست و پنچ میلیون روس زبان بیرون از مرزهای روسیە کنونی ماندند و یا میلیونها نفر از ملتهای دیگر در درون مرزهای روسیە فدرال قرلر گرفتند. برای نمونە جمعیت ارمنیهای روسیە کمتر از جمعیت کشور ارمنستان نیست. جرقە فروپاشی را کوچکترین کشور آن اتحادیه یعنی استونی زد و با پیش کشیدن پیمان مولوتوف-ریبنتروپ خواستار استقلال شد.
یکی از کسانیکە خود در راس قدرت بود و در فروپاشی شوروی سابق نقش داشت یاکولوف از نزدیکان گورباچف بود. ایشان حاکمیت کمونیستها را معجونی از بزدلی، پست فطرتی، رهبران سادیستی با جنایتهای فراوان نام میبرد کە هفتاد سال بر آن کشور حکومت کردند. همین دست رهبران بر ایران نیز حکومت میکنند. صدسال تبعیض در ایران بە اندازە کافی شرایط را برای فروپاشی فراهم کردە است. در روسیە زمانی مردم بە عمق جنایتهای دورە استالین واقف شدند کە گورباچف با گلاسنوست (فضای باز سیاسی) اجازە داد اسناد محرمانه از طبقه بندی خارج شوند و به این ترتیب بود که ابعاد فجایع و جنایتهای کمونیستها بر همگان آشکار گردید. حال اگر روزی آرشیو جنایات حاکمان ایران باز شود متوجە زخمها و نفرتها خواهیم شد و نفرت از اسلام شیعی قرنها ادامە خواهد یافت.
گرهارد سرومن شوروی شناس المانی معتقد بود کە دو عامل در فروپاشی شوروی نقش داشتند کە یکی پوسیدە شدن حزب کمونیست و دوم انسجام اجتماعی ملتها بود. از نظر او تمامی ملت هایی که اتحاد شوروی از آنها تشکیل میشد، در پایان حیات این کشور از نظر اجتماعی منسجمتر، از نظر فرهنگی همگنتر و از نظر سیاسی کارآمدتر از زمان شکلگیری اتحاد شوروی بودند. او معتقد بود کە اتحاد جماهیر شوروی هم از طریق اقدامات مثبت و هم از طریق سیاست فشار و زور در ملتسازی نقش ایفا کرد. اگرچە حاکمان ایران اقدامات مثبتی برای ملتهای غیرفارس انجام ندادەاند و دافعەیشان بیشتر بودە اما از طریق اقدامات مخرب، ملتهای غیرفارس را در ایران منسجم تر از هر زمان نمودە بگونەای کە صدای ازادیخواهی و همگراییشان در جهان تنین انداز شده است.
دکتر کاظم علمداری در یک بررسی عمیق بە چگونگی فروپاشی شوروی پرداختەاست و در این میان سخنان یوگر گیدر نخست وزیر موقت بوریس یلتسین در دورەهای فروپاشی شوروی را منعکس کردەاست. " گیدر در پاسخ به پرسش دیمتری تراون، مدیر مرکز پژوهشهای مدرنیزاسیون در دانشگاه پترزبورگ میگوید: "من در ریاست دولت بودهام. من میدانم در کشوری که دارای سلاح هستهای است، معنای فقر چیست. من میدانم حکومت کردن در وضعیتی که همه چیز بههم ریخته یعنی چه. زمانی که مردم از یکدیگر متنفرند، زمانیکه روشن نیست چه کسی از چه کسی فرمان میبرد. اضافه میکند که تصور کنید جنگهای داخلی یوگسلاوی، در روسیه هم رخ میداد. در اینجا مردم عادی بهجای مقابله با کلاشنیکف با سلاح هستهای به جان هم میافتادند... واقعیت تلخ دیگر اینکه به دلیل دیکتاتوری و کنترل امنیتی، مردم برای پیشبرد کارهای زندگی خود بهویژه درجمهوریهای غیر روس بسیار دوچهره و دوفرهنگی شده بودند. افکار عمومی در جمهوریهای غیرِروس بهشدت علیه روسها بود و آنها را مانع رشد و پیشرفت خود تصور میکردند. "
این وضعیت در مورد ایران کنونی نیز صدق میکند. رژیم مذهبی در سودای سلاح هستەای است اما مردم با فقر شدید دست و پنجە نرم میکنند. اگر رژیم ملاها با سلاحهای باقی ماندە از رژیم سابق بە جنگ تورکمنها، کوردها و دیگر ملل رفت اما اینبار اگر رهبرانی چون یلتسین و گورباچف برنخیزند حاکمان بعدی وارث انبارهای موشک و سلاحهای کشتار جمعی خواهند بود.
در شوروی سابق فرهنگ رایج از طریق رسانەها این بود کە بە مردم بقبولانند که کشورهای غربی در حال فروپاشی هستند و تنها خوراک تبلیغاتی دیگر مردم پیروزی شوروی در جنگ جهانی دوم بود. در ایران فعلی نیز بلندگوهای رژیم هر روز از محو اسرائیل و کشورهای غربی سخن بمیان میآورند و حتی گهگاهی رژیم ایران از احتمال تجزیە امریکا میگویند و یا مشروعیت خود را از جنگ ایران و عراق میگیرند.
ورود بە جنگ افغانستان یکی دیگر از عوامل زمینەساز فروپاشی شوروی بود. جمهوری اسلامی ایران نیز با دخالت آشکار خود در جنگ سوریە و حمایت سیاسی و تسلیحاتی خود از روسیه در جنگ علیه اوکراین عملا خود را در جبهەی مقابل غرب قرار داده و فشارهای بین امللی را به جان خریده است. اگر روسیە با وجود اینکە میراث دار دومین ابرقدرت جهان بود هنوز جایگاهی پیدا نکردە و چین جای او را گرفتە است ترکیە نیز جایگاە ایران را در مناسبات جهانی پر کردە است. اینها تشابهاتی از تاریخ زمامداری کمونیستها در شوروی سابق و اخوندها در ایران هستند.
سوال اینجاست کە گورباچف با گلاسنوست (فضای باز سیاسی) و پروستوریکا (اصلاحات اقتصادی) اقدام بە اصلاح اقتصادی و فضای باز سیاسی نمود اما آیا در ایران کسی از بطن حکومت جرات آن را پیدا میکند که بمانند گورباچف با گلاسنوست و پروستوریکای دیگر نظام سیاسی حاکم را با چالش فروپاشی مواجه کند؟
در سالهای آخر عمر شوروی سابق اولین چیزی کە بعنوان نماد غربی تاسیس شد ماگدونالس بود. یکی از مفاد امضا شدە در برجام تاسیس برندهای امریکایی منجملە ماگدونالس است. ایا ماگدونالد میتواند به نماد فروپاشی ایران تبدیل شود؟
هادی صوفیزاده
پای درخت کریسمس در تاشکند، ابوالفضل محققی