درنگ در نوشتن، گفتن و یادآوریِ اینکه حکومت اسلامی تا به حال مرتکب ۹ کشتار از دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی خود شده، و بدینگونه جان و جهان دهها هزار شیفتۀ آزادی را به تاراج برده، جایز نیست. ما حق نداریم از فجایعی که انسان را از انسانیت و شرافت و کرامت تهی کردهاند، فاصله بگیریم. فاصله گرفتن و فراموشی، یعنی اجازه و رخصت تکراردادن. باید با بانگ بلند بگوئیم و تکرار کنیم که فراموشی و ضعف حافظه جمعی و تاریخی چه بلیهای برای ما ومردم میهنمان بوده و هست، ضعفی که زمینه ساز پیدائی و تکرار فاجعه شده است. در لحظه و زمانه فاجعه برای قربانیان آزادی و عدالت گریستیم و هیاهوها سر دادیم اما به تدریج غبار فراموشی برفجایع نشاندیم، یا نشاندند، بی آنکه فراتر از عزاداری و قهرمان پروری و شهید ستائی به چرائیها، چگونگیها و راههای پیشگیری از تکرار این نوع فجایع اندیشیده، ویاعمل کرده باشیم.
یاد آوری کشتارها، هم ستیز با فراموشی وهم نشاندن این فجایع در حافظه تاریخی و جمعی ست با این امید که از تکرار آنها بتوان جلوگیری کرد.
حکومت اسلامی تا کنون ۹ کشتاراز دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی مرتکب شده است:
۱- کشتار سالهای ۵۹-۵۷ (وابستگان و همکاران رژیم شاهنشاهی، کشتار در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان و...)
۲- آغاز کشتار دگر اندیشان و مخالفان در خارج از کشور (از سال ۵۸)
۳- کشتار سالهای ۶۲-۶۰
۴- کشتار تابستان سال ۶۷
۵- قتلهای زنجیرهای
۶- کشتار سال ۸۸
۷- کشتار دی ماه سال ۹۶
۸- کشتار آبان ماه سال ۹۸
۹- کشتار کودکان و نوجوانان و جوانان، سال ۱۴۰۱ (جنبش زن، زندگی، آزادی)
اینها جنایتهای شناسنامه دارِ حکومت اسلامی هستند، والا ماشین کشتار حکومت اسلامی ۴۳ سال است، پنهان و آشکار، رسمی و غیر رسمی، بی وقفه کشتار کرده است. بر مجموعۀ ۹ کشتار سیاسی و عقیدتیِ خیل عظیمی از قربانیان ستمگریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (معتادان، تن فروشان، مجرمان جرائم کوچک و....) نیز وحشیانه کشتار شدهاند.
تازه ترین جنایت حکومت اسلامی کشتار کودکان، نوجوانان و جوانان در جنبش زن، زندگی، آزادی ست. براساس آمارهای غیر رسمی حداقل ۵۱۰ کودک، نوجوان و جوان توسط مزدوران حکومت اسلامی به قتل رسیدهاند. بی تردید قربانیان بیش از این تعدادند. براین نوع آمارها میباید قتلهای پنهان و آشکاری را که گَلههای لباس شخصیها مرتکب شدهاند و تلاش کردهاند جنایتهایشان را قتل هایی رایج و غیر سیاسی در حکومت اسلامی وانمود کنند نیز باید افزود.
در تمامی کشتارهائی که حکومت اسلامی مرتکب شده است آمار قربانیان جوان بالاترین آمار بوده است. تنها در نخستین کشتاربه سالهای ۵۷ و ۵۸ که بیشترین قربانیان را وابستگان و همکاران رژیم پهلوی شامل میشدند و نیز اعدام اهل قلم و اعضای حزب توده و قتلهای زنجیرهای، قربانیان میان سال و حتی کهنسال (بین ۷۰ تا ۸۰ سال) نیز بودند.
در کشتاری که حکومت اسلامی در جنبش زن، زندگی، آزادی مرتکب شده است به گونهای دست به جنایت برده که گوئی قربانیان را دستچین کرده است، قربانیانی که سرشار از شور و شعور و جوانی و زیبایی بودهاند، قربانیانی که درغیابشان مُهر شور و شعور و جوانی و زیباییشان بر پیکرۀ این جنبش ماندگار است.
با کشتار کودکان، نوجوانان و جوانان حکومت اسلامی بار دیگر نشان داده که جنایت و کشتارِ انسان بخشی از ساختار سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اخلاقی این حکومت است، ویژگی و فجایعی که نه فقط نمیباید فراموش شوند، که میبایست به حافظه جمعی و تاریخی، بخشی ازافکار عمومی بَدَل شوند، و در آگاهی و شعور اجتماعی جای گیرنذ تا تکرار و باز تولید نشوند.
نمیباید فرایندهای یاد آوری و تولید حافظه، مجموعهای که در تداوم خود نوعی افکار عمومی، آگاهی و شعور اجتماعی پدید میآورد، و همراه با کمک به راهیابی جهت شناخت چرائیها و روشن شدن حقیقت بدل به تجلی همبستگی و مشارکت جمعی میشوند، را دست کم بگیریم، این کار بدل کردن رخدادها و تجارب به حافظه مشترک جمعی، و ساختن هویت جمعی و تاریخی و سرنوشت مشترک است، تا آن حد که حافظه جمعی و تاریخی بخشی از ساختار ذهنی و رفتاری شوند.
آقای تندرو، اکبر کرمی