آیا نوع نگاه ونقد ما به نظام اجتماعی و جامعه همانگونه است که جوانان دهه هشتادی ونودی که امروز مبارزان اصلی میدانندبه جامعه مینگرند ونقد میکنند؟
نسل دهه پنجاه وشصتی که فعالان سیاسی واجتماعی آن هنوز در داخل کشوریا در راس قدرت هستند! یا در سیمای اصلاح طلب و یا عبور کرده از اصلاح طلبی بعنوان اپوزیسیون داخل حضور دارند.
بخشی هم که در خارج از ایران بعنوان احزاب و سازمانها وکنشگران سیاسی فعالیت میکنند. سوال این است! چه میزان قادر به درک این نسل جدید ودیدن سیمای واقعی آنها هستیم؟ چه میزان قادریم از سکوی حال به آینده نگاه کنیم؟
آیا میدان بازی نسل ما چه آنها که در داخلند و چه کسانی که در خارج هستند همان میدان بازی با همان مولفه هائی است که نسل دهه هشتادی و نودی بازی میکند؟
از حماسه سازان میدانی این نسل تجلیل میکنیم. خود را حامیان آنها دانسته وبرایشان طرح و برنامه مینویسیم. دوست ودشمن معرفی میکنیم. از شعار اصلی آنها که "زن، زندگی و آزادی"است جانانه دفاع میکنیم. بی آن که عمیقا درک کنیم آیا برداشت ما دقیقا همان بر داشتی است که یک جوان ونوجوان دهه هشتادی ونودی از آن برداشت میکند؟
عناصر اجتماعی، فرهنگی و زیبا شناختی نهفته در این شعار آیا همان عناصری است که نسل ما از آن بیرون میکشد؟
آیا هرگز از خود سئوال کردهایم چه میزان این نسل جدید را میشناسیم؟ از دنیای درونی آنها، چگونگی شکل گیری شخصیت فردی و اجتماعی آنها خبر داریم؟ از موسیقی آنها، از مد ولباس آنها، از نحوه آرایشها، راه هائی که آنها برای ابراز هویت فردی واجتماعی خود بر میگزینند با خبریم؟
تجربههای فردی و گروهی آنان که جدا از دنیای بسته ومحدود نسل ما ونسل بعد ما در دنیای مجازی ودر ارتباط مجازی با دوستان مجازی خود نه تنها در ایران بلکه در سرتا سر جهان کسب میکنند چگونه است؟
نسل انکادره شده ما نه تنها در خارج بلکه در داخل نیزهرگز نتوانستیم برای خود هضم کنیم که چرا دختران جوان و تن ایجر این همه به زیبائی ظاهر خود میرسند. از ابعاد وسیع عمل بینی، برداشتن زیر ابروی پسران که آن را امری مذموم ودور ازشان مردانگی میدانستیم تعجب کردیم و به تمسخر گرفتیم. بی آن که به تغیر نسل، به تغیر فرهنگ، به شکل گیری تفکری جدید از نگاه به زندگی، به جسم خود، نوع لذت بری، به شکل جدیدی از برداشت اجتماعی، فرهنگی مدرن این نسل پی برده باشیم.
چهار چوبهای بی تغیر ماسال هاست که تمامی تحولات سیاسی واجتماعی را بر حسب یک فرمول معین که هم حکومت جمهوری اسلامی از آن تبعیت میکند هم ما مورد بررسی قرار میدهیم. در مورد اشخاص، جمعیتها و حتی نسلها از همین منظر نظر میدهد. بی آن که اندکی تامل کند به دلیل این همه فاصله فکری و گسست نسل جوان از نسلهای گذشته! فکر کند! چگونه میشود طی چهار دهه هیچ نیروی جوانی که سروکارش با انترنت با دستاوردی جهان معاصر است به جمع این احزاب وسازمان نپیوسته است؟ چرا ما سال هاست در همان سیمای قدیمی استوار بر همان عناصر حسی خود از چشائی گرفته تا بینائی، شنوائی به تفسیر جهانی، جامعه و نسل هائی میپردازیم که از بنیان تغیر کردهاند. کدام عنصر زندگی دهه هشتاد و نود است که ما آن را عمیقا درک کردهایم؟
آیا هرگز این سئوال برای ما پیش آمده که دلیل این همه توجه به شکل ظاهری، به اندام، مراجعه به سالنهای ورزشی چه رزمی چه پرورش اندام که نسبت مراجعه دختران وپسران بسیار نزدیک بهم است چیست؟، به نوع رابطه و گذران گاه توام با بیخیالی ونوع کارکرد اجتماعی ودر امد زائی اوتامل کردهایم. نگاه اونسبت به کار، به کانون خانواده، رابطه با والدین، رابطه با دوستان، عصیان وشهامت رودر روئی او با حکومت را عمیقا واز نزدیک مورد بر رسی قرار دادهایم؟
حداقل پای صحبت تعدادی از تین ایجرهای جوان نشستهایم تا اندک اشرافی بر این همه فاصله وشکاف نسلی پیدا کنیم؟
حداقل هائی که به ما امکان میدهد تا حدودی عدم هماهنگی، عدم درک خود از این نسل را در یابیم. رنجی که این نسل عمدتا در داخل که محل زندگی، کار، عرصه تلاش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی اوست بدلیل درک نشدن از طرف حکومت و بخشی از جامعه سنتی ومحافظه کار میبرد را در یابیم؟
از این روست که ما زندگی کردگان حزبی وسازمانی در غرب که هرگز از پیله نسلی و گروهی خود خارج نشدیم. ولو این که دهها بار انقباض وانبساط یافتیم واسامی جدید بر خود نهادیم. اما هر گز قادر به درک عمیق تحولات فکری این نسلهای جدید نگردیم.
هرگز دلیل ومعیار آنها را در پذیرش وانتخاب افراد وجریانها رادرک نکردیم. درک نکردیم معنای حمایت ومعیارهای آنان را در انتخاب افراد. از خواننده رپ تا هنرپیشه، ورزشکاروچهره سیاسی تا یک فعال محیط زیستی را. هنوز قادر نیستیم چرائی فاصله بین آنها و قشر خاکستری جامعه، چرائی پس زدن اصلاح طلبان وحتی موسوی را ازجانب این مبارزان دهه هشتادی ونودی را درک کنیم.
درک کنیم که برخورد مرتجعانه سروش با گلشیفته فراهانی در واقع بر خورد اوست با نسلی که با شعار "زن، زندگی، آزادی" بمیدان آمده. برخورد با مهساها و حدیث هاست! که درزیر چنین پوشش ارتجاعی که او نمایندگی آنها را میکند. صورت میگیرد ودر تداوم خود به نشست هشت نفره دانشگاه جرجتان میرسد. تا چهرههای شرکت کننده آن را مخدوش سازد وبه اصطلاح زیر سوال ببرد.
عمق این نگاه را درک نمیکنیم و چرائی مطرح شدن به تکلیف آن در این مقطع حساس زمانی را.
چراکه نگاه بخشی از اپوزیسیون خارج وداخل نیز اگر چه نسبت به خانم گلشیفته فراهانی اندک موضعی گرفتند. اما در نهایت به همان نتیجه گیری میرسند که آقای سروش متحول شده رسیده است. چرا که هنوزجان مایه فکری و نگاه حزبی و گروهی آنها به گونهای است که دل در گرو اقشاری دارند که در سیمای عمومی مردم از کارگر گرفته تا روستائی، اقشار زحمت کش وسنتی جامعه طبقه بندی میشوند. جماعتی که بزبان سروش سخن از شرمگاه آدمی را مایه شرمساری میدانند. اما چشم بر شرمساری صیغه ساعتی زن، مراسم اعتکاف شرم آور دختران کوچک میبندند. از ازدواج تحمیلی دختران نه ساله با مردان پنجاه ساله شرمی نمیکنند. نگاهی که هنوز درکی از برابر حقوقی زن ومرد ندارند. در موضع گیریهای عمیقا مخلوط شده با پوپولیسمی که تکیه بر افکار ارتجاعی وسنتی جامعه دارد قادر نیستند! بتمامی از حاکمیت زن ومردبر بدن خود سخن بگویند. از حقوق دگرباشان با صراحت تحت عنوان نا هم خوانی با افکار عمومی جامعه سر باز میزنند. بجای ارائه چهرهای معاصر ترجیح میدهد همان پوستین بید زده عهد حجرهدیه شده توسط مذهب را بر تن کنند تا مقبول همان بخشی از جامعه شوند که هم نسلان او هستند. آنها متعلق به همان گذشته هستند! با پز نو گرائی وتجدد طلبی آبکی.
در هیچ کجای نشریات وسایتهای خود عمیقا به نگاه نسل جدید در عرصههای مختلف نمیپردازند. چرا که تغیر نسلی و تفکر این نسل دهه هشتادی برایشان قابل هضم نیست. چرا که هضم آن تبعات بعدی خود را دارد. که در حال حاضر با وضعیت کنونی طرح آنها مقرون بصرفه نیست.
در همین خیزش جدید نیز آنجا که به تحلیل جنبش دانشجوئی میپردازند از دانشجوی معاصر دانشجوئی میسازند در قد و قامت دانشجویان دهه پنجاه. دانشجوبانی که گویا هنوز در کارجستجوی آرشیوهای گذشته هستند وباد زدن برکوره مبارزه ضد امپریالیستی در سیمای نئو لیبرالیسم جدید.
نگاهی که هنوز اعتماد بیشتری به اپوزیسیون بودن موسوی دارد تا به مبارزان میدانی و انتخابهای آنها در داخل وخارج. آنها قادر نیستند! موضعی از زاویه همین نگاه رو به آینده نسل جدید به تلاش همین تشکل هشت نفره وتلاش آنها جهت تشکیل ائتلافی بزرگ داشته باشند. آنها متحدان خود را درنه بین نیروهای جوان ومدرن، بل مانند یک بازاری حسابگر در سیمای تفکری نزدیک بخود جستجو میکنند. ولو این که نیرو هنوز باوری به سکولاریسم عمیقا گره خورده با دمکراسی نداشته باشد...
ادامه دارد
ابوالفضل محققی