Tuesday, Feb 28, 2023

صفحه نخست » ابوالحسن بنی صدر و عبدالکریم سروش و جواد طباطبایی، حنیف یزدانی

hanif_Yazdani.jpgیادداشت کوتاه زیر در باره سطح فکری مرحوم بنی صدر و به چالش کشیدن سروش و طباطبایی را چندین ماه پیش نوشتم اما به دلیل اوج گیری جنبش عمومی از انتشار آن خودداری کردم. اما اینک با توجه به اظهارات جناب سروش و همچنین انتشار مستندی درباره مرحوم بنی صدر آنرا با مخاطبان گرامی به اشتراک می‌گذارم.

***

بیش از یک سال از درگذشت ابولحسن بنی صدر می‌گذرد. اگرچه بنی صدر، برای اکثریت ایرانیان به عنوان یک سیاستمدار جمهوری خواه و اولین رئیس جمهوری ایران شناخته می‌شود، ولی این نظر باور دارد، آیندگان او را به عنوان یک متفکر ایرانی خواهند شناخت.

سید جواد طباطبایی و عبدالکریم سروش دو معلم فلسفه ایرانی هستند که سال گذشته به مناسبت درگذشت بنی صدر پیام هایی را منتشر کردند که البته محتوای آنها، نه دوستانه بود، و نه منطبق بر فرهنگ ایرانی که در آن، بر رعایت حرمت متوفی بسیار تأکید شده است. اما زبان گزنده، خشونت کلامی، تخفیف و استهزای دیگران، نزد این دو معلم فلسفه، مشهورتر از دانششان است!

بر خلاف نظر این دو معلم فلسفه، آرای نظری بنی صدر، نه تنها سطحی و به درد نخور نیست، بلکه دارای حداقل دو مشخصه بارز است که او را کاملاً متمایز می‌کند:

۱. بنی صدر دارای منظومه فکری است، به این معنی که دستگاه فکری‌ای که او ارائه می‌دهد در حوزه‌های مختلف علوم انسانی، از جمله الاهیات، فلسفه، جامعه شناسی، روانشاسی، مدیریت و...، خود را بسط می‌دهد.

۲. اندیشه بنی صدر، حرف نو و متفاوت از اندیشه‌های رایج و پرداخته شده در غرب است. او حتی اگر در زمینه هایی اشتراکاتی با اندیشه‌های آزادی خواهانه غربی دارد، سعی بر اضافه کردن بر آنها داشته است.

این دو خصیصه در میان سایر اندیشمندان ایرانی، از جمله سروش و طباطبایی مغفول است. آنها نه دستگاه فکری دارند، و نه حرف جدیدی بیشتر از متفکران غربی می‌زنند.

اما برای آنکه منظور خود را بیشتر مشخص کنم، اجازه بدهید از علم مدیریت و نظرات بنی صدر مثالی بزنم.

اقتصاد بعد از جنگ دوم تاکنون، تحت تأثیر علم مدیریت، و به خصوص مدیریت کیفیت صنعتی قرار گرفت که در آن نظرات متفکرانی مانند ادوارد دومینگ، نقش برجسته‌ای داشته‌اند. این نظرات او بود که باعث شد ژاپن بعد از جنگ، با در پیش گرفتن مدیریت کنترل کیفی، برای سال‌ها رشد ۱۰ درصدی را تجربه کند و تویوتا به بزرگترین شرکت اتوموبیل سازی جهان تبدیل شود. از سال‌های ۱۹۸۰، امریکایی‌ها نیز سعی کردند نظرات او را اجرا کنند و امروز تفاوت موفقیت کشورها در جنگ اقتصادی، تنها در توانایی اجرای روش‌های مدیریت کنترل کیفی، می‌باشد.

اما دومینگ چه می‌گفت؟ مهمترین ایده دومینگ، چرخه PDCA بود که از ابتدای چهار کلمه برنامه، عمل، بازبینی و انجام -Plan، Do، Check، Act- درست شده است. این مفاهیم آنقدر مهم هستند که ساختار اصلی استاندارد‌های جهانی مدیریت کیفیت- ایزو ۹۰۰۱-، مدیریت محیط زیست- ایزو ۱۴۰۰۱- و... را شکل می‌دهند. به صورت خلاصه و با ساده ترین زبان، حرف دومینگ این بود که برای بالابردن بهره وری در هر پروژه‌ای، ابتدا باید برنامه ریزی مناسب داشت و آنرا مورد مطالعه دقیق قرار داد و پس از مکتوب کردن مطالعات، می‌توان در مرحله دوم به اجرای آنچه نگاشته شده است، پرداخت. اما از آنجا که ممکن است در مرحله طرح، همه مسائلی که در مرحله عمل با آنها مواجه می‌شویم، مورد مطالعه قرار نگرفته باشند، پس از انجام پروژه، باید به بازبینی مطالعات و بررسی نحوه عمل پرداخت. خروجی این بازبینی که در واقع مرحله سوم می‌باشد، به عنوان بازگشت تجربیات REX شناخته می‌شود. این تجربیات باید به صورت دقیق مکتوب شوند تا در مرحله بعدی، یعنی اجرا، باعث بهبود پروژه اجرا شده، بشوند. دومینگ پیشنهاد می‌کند که این مراحل به صورت مداوم باید در پی یکدیگر به صورت سیستماتیک عمل شوند تا شاهد بهبود مستمر پروژه شویم و این بهبود مستمر در نهایت به رشد پایدار، منجر شود.

حال اگر این مفاهیم مدیریت کنترل کیفی را با آرای بنی صدر در کتاب روش شناخت بر پایه توحید که در سال ۱۹۷۶ منتشر شده است مقایسه کنیم، شباهت‌های زیادی خواهیم یافت. بنی صدر هم همچون چرخه دومینگ، اصول پنجگانه اسلام را چون چرخه‌ای می‌دانست که هر برنامه‌ای باید با یافتن ابزار لازم و بعثت دائمی به دنبال هر چه بهتر کردن نتیجه به صورت پیوسته باشد.
اما علی رغم این شباهت‌های بسیار، تفاوت ماهوی بزرگی بین نظر بنی صدر و چرخه دومینگ وجود دارد. برای بنی صدر، انسان و رشد هماهنگ با طبیعت، هدف هر پروژه است، ولی در نظر دومینگ و ایزو ۹۰۰۱، اگر چه انسان و رشد آن به عنوان یک مؤلفه برای بالا بردن بهره وری مورد دقت قرار گرفته است، ولیکن در نهایت انسان وسیله‌ای برای رشد سرمایه باقی می‌ماند. در واقع نظرات بنی صدر بسیار پیشرو تر از آنچیزی است که رشد بالای جهان سرمایه داری بعد از جنگ دوم جهانی را سبب شده است.

بنی صدر بر مبنای همین نظرات مدیریت کنترل کیفی و انسان گرایانه‌اش بود که توانست ارتش ایران را در زیر ضربات سهمگین ارتش آماده عراق بازسازی کند و به عنوان یک فرمانده پیروز در دفاع از وطن، نام خود را همردیف بزرگترین قهرمانان ملی قرار دهد.

اما طباطبایی و سروش، هرگز اندیشه‌ای چنین مدون نداشته‌اند. برای مثال ادامه نظرات سروش در زمینه مدیریت و یا روانشاسی چیست؟ ایشان در باب فلسفه هم که آنرا معلمی می‌کنند، چیزی فراتر از پوپر و یا هگل نگفته‌اند.

اگر چه سروش در ابتدای انقلاب فرصت یافت تا در انقلاب فرهنگی، یاور اندیشه اسلامیسم باشد، که نشان از روحیه خشن و تکریم خشونت از سوی ایشان را دارد، اما طباطبایی هیچگاه کار عملی نکرده است که گواهی بر کارآمدی اندیشه او باشد. این در حالی است که بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهوری ایران، علاوه بر دفاع از وطن در برابر تجاوز عراق، به دفاع از آزادی‌ها و حقوق انسان می‌پردازد، تا جایی که عطای قدرت را به لقایش می‌بخشد. چیزی که در تاریخ ایران بی نظیر است.

اما چالشی که پیش پای این دسته از روشنفکران وجود دارد، این است که نشان دهند تفکری منسجم و چند بعدی دارند که حرفی فراتر از اندیشمندان غربی ارائه می‌دهد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy