Wednesday, Mar 1, 2023

صفحه نخست » پیشنهاد عملگرایانه برای پیروزی، سیروس یادگار

Sirous_Yadegar.jpgچکیده

کم هزینه ترین و بهترین راه برای پیروزی انقلاب در گرو ساختن یک همبستگی وسیع و منظم است. شخصیت‌های مطرح و ائتلافهای گروه‌ها و احزاب منزل نهایی نیست و در نهایت باید منجر به یک عضو گیری وسیع میان ایرانیان خارج و در داخل کشور گردد. تشکیل شوراهای شهری و کشوری از میان ایرانیان داوطلب یکی از آسان‌ترین راه‌های تشکل بخشی و جذب نیروی انسانی است که سرمایه انقلاب خواهد بود.

قدرت از رای مردم می‌آید

تمام قدرت سیاسی در دوران مدرن بستگی به اقبال و رای مردم دارد. حتی در کشورهای دیکتاتوری کنونی دنیا، افکار عمومی ملاک مهمی‌است در بقای رژیم و از پوتین گرفته تا خامنه‌ای، شی‌ژن پینگ و کیم ایل جونگ سعی در حفظ حداقلی از پشتیبانی عمومی دارند. امروز اقبال مردم بیشتر به شخصیت‌های ملی است تا احزاب. ولی این آمار در طول یکی دو سال آینده ممکن است تا حد زیادی تغییر کند. این بدان معنا نیست که ناگهان محبوبیت احزاب بالا خواهد رفت، بلکه بدان معنی است که محبوبیت شخصیتها در صورت منفعل ماندن مردم در حاشیه‌ها دچار فرسایش شود و به همان سطح احزاب سقوط کند. بنابراین شخصیت‌های ۸ گانه (شاهزاده پهلوی، حامد اسماعیلی، گلشیفته، مسیح و غیره) و سایر اشخاص موثر فرصت کوتاهی دارند که محبوبیت عظیم کنونی خود را صرف ساختن یک نهاد پایدار، دموکراتیک انقلابی کنند. چنین نهادی دارای وجاهتی بالاتر از اشخاص و احزاب خواهد بود که موفقیت انقلاب را تضمین خواهد کرد. در مرحله کنونی بدنبال لابی‌گری و جلب حمایت کشورهای دموکراتیک رفتن اشتباه است زیرا سرمایه جنبش به داخل میدان کشیدن مردم در این انقلاب و دادن نقش به آنهاست تا بدین وسیله آنها را شریک این فرایند کنند. در حال حاضر ما فقط یک شورای ۸ نفره داریم که نهایت تلاششان یک منشور مشترک و احیانا سخنرانی در چند مجمع جهانی خواهد بود. آنچه ما را پیروز خواهد کرد سرمایه گذاری در نیروهای مردمی خودمان است. در حال حاضر مردم فقط نقش حضور در خیابانها را دارند و بنظر نمیرسد تلاش چندانی برای متشکل کردن توده مردم خارج از کشور در یک اپوزیسیون جهانی در حال صورت گرفتن است.

احزاب نه!

قبل از آنکه بگوییم چرا احزاب و گروهای ایدئولوژیک قبل از گذار به دموکراسی بیشتر مشکل سازند تا کمک کننده باید بدانیم مختصه‌های احزاب بطور عمومی چه هستند. پیشاپیش باید بگویم این نوشته در صدد ناچیز شمردن تلاش هزاران عضو احزاب نیست. مسلم است که اشخاصی که میخواهند قدمی بردارند وارد احزاب مخالف رژیم میشوند و فعالیتهای آنان است که باعث بالا رفتن سطح فکر جامعه میشود. تلاش این نوشته اینست که نشان دهد بعضی از دلایل عدم موفقیت احزاب در تشکیل یک شورای فراحزبی و همه جانبه شاید نه گناه احزاب بلکه امری ذاتی است. تلاش اینست که نشان دهیم احزاب در غیاب انتخابات دموکراتیک و حکومت قانون عملا ناکارآمد میشوند و فقط بعد از استقرار دموکراسی است که احزاب خواهند توانست نقش خود در نگهداری از دموکراسی را بازی کنند.
احزاب عموما برای پیاده کردن یک ایدولوژی و روش حکومت داری خاص تشکیل میشوند. اعضای آنها مطمئن هستند که راه نجات و موفقیت کشورشان به موفقیت حزب آنها بستگی دارد و اگر حزب آنها موفق شود مساوی موفقیت کشور است. بنابراین در هر کنشی که انجام میدهند تبلیغ و بالا کشیدن حزبشان اولویت اول است. در هر تظاهراتی پرچم حزب خود را بر خواهند کشید و در قبال هر اتفاق مثبتی سعی خواهند کرد نشان دهند حزب آنها از اول مشوق و موثر در این اقبال ملی بوده است. اگر نتوانند موفقیت را مرهون اقدامات خود نشان دهند اغلب متمایل به بی اهمیت نشان دادن آن موفقیت خاص خواهند بود. این تمایلات احزاب بسیار بدیهی است و نباید از آن متعجب و یا متنفر شویم. احزاب به یمن این تبلغ مستمر حزبی در انتخابات صاحب کرسی میشوند و در دموکراسی‌ها پیشرفته معمولا موارد مورد اختلاف جدی و عمیق هستند مثل تساهل در امر مهاجر پذیری و یا حدود و صغور حق بیکاری و خدمات اجتماعی، مسئله سقط جنین و محدودیتهای آن و غیره که باعث اختلافات عمیق در جوامع غربی است. احزاب برای اهداف مشترک با هم ائتلاف خواهند کرد و این در پارلمانهای اروپایی قابل مشاهده است ولی آنچه آنها را کنترل میکند که در یک ائتلاف بمانند قانون اساسی یک کشور دموکراتیک است. احزاب میدانند برای رای آوردن محتاج پیروی از قانون هستند و تخلف از قواعد بازی باعث هزینه‌های سنگین در انتخابات خواهد شد. بنابراین چاره‌ای جز تشکیل ائتلاف ندارند. این نوع ائتلاف بسیار متفاوت است از ائتلافی که احزاب مخالف یک رژیم دیکتاتوری تشکیل میدهند. در این حالت احزاب صاحب کرسی در یک مجلس منتخب نیستند. قوانین بازی وجود ندارند و در نبود یک انتخابات عمومی کسی نمیداند چه حزبی چه وزنی دارد. بعضی از این احزاب بزرگتر و یا محبوبتر از دیگر احزاب و گروهها هستند ولی نمیتوانند بر اساس آن عمل کنند چون معیاری که فلان حزب چند رای دارد بدون یک انتخابات آزاد بی‌معنی است. همینطور مردم در انتخابات هرچند به کاندیدای این و یا آن حزب رای میدهند در نهایت به یک شخص رای میدهند و آن شخص تا انتخابات بعدی در دوری تصدی کرسی خود هر جور خواست رای میدهد و مجبور نیست از گفته‌ای روسای حزب تبعیت کند. این اختیار فراجناحی یک نماینده منتخب مردم او را از حد یک عضو حزب گوش بفرمان به یک نماینده ملی ارتقا میدهد. این مشکل در همه احزاب مخالف دیکتاتوری مشترک است و خاص احزاب ایرانی مخالف جمهوری اسلامی نیست. از طرف دیگر احزاب ساده‌ترین نوع نهاد برای ایجاد تشکلهای مردمی هستند و طبیعی است که مردم مخالف رژیم صدها نوع حزب و دسته درست میکنند به امید اینکه بتوانند رژیم را به پایین بکشند. از سویی دیگر هرچه احزاب بیشتر میشوند کارآمدی آنها کمتر میشود و فقط داد و فریاد دیگری به مجموعه داد فریادها اضافه میشود. همه سعی میکنند در وجوه متفاوتشان با دیگر احزاب تاکید کنند و نشان دهند چقدر این حزب از حزب بقل دستی بهتر است. این معما باعث در جا زدن مخالفان است در برابر دیکتاتوری‌ها.

شوراهای منتخب و نه احزاب

پیشنهاد این نگرانده آنست که باید ساختاری غیر متناقض از مخالفان ساخت که دچار درگیریهای غیرقابل اجتناب نباشد. باید پذیرفت که احزاب ذاتا واگرا هستند و شاید بتهرین سنگ بنا برای ساختن یک اپوزیسیون ملی نباشند. بنابراین از چه ساختاری باید شروع کرد که منافعش در پایین کشیدن بفل دستی نباشد؟ این بلوک ساختمانی باید ذاتا دوستار ائتلاف با انواع مشابه خود و به اصطلاح همگرا باشد. چنین ساختاری باید ذاتا فارغ از ایدوئلوژی دست راستی و دست جپی باشد. اصول اعتقادی اساسی آن باید مخرج مشترک اکثر و یا تمامی ایرانیان باشد مثل تعهد به دموکراسی، سکولاریسم و تمامیت ارضی. با توجه به این خصوصیات شاید سریعترین راه آن تشکیل شوراهای محلی/شهری از ایرانیا در شهرهای محل سکونت آنها در کشورهای میزبان باشد. اگر شخصیتهای بانفوذ بخصوص گروه هشت نفره تشویق کنند که ایرانیان داوطلب در هر شهر طی یک انتخابات دموکراتیک نماینده‌های خود را در آن شهر برای کار در یک شورای شهری انتخاب کنند آنگاه این شوراها میتوانند به نوبه خود یک شورای مرکزی کشوری را انتخاب کنند و به همین منوال شورای جهانی از بین این شوراهای کشوری انتخاب خواهد شد. در اینجاست که احزاب متوانند وارد کارزار شوند و کاندیداهای خود را مطرح کرده و برای آنها رای جمع کنند. گروه هشت نفره هم طی انتخابات و اینبار بصورتی قاتونمند به شورای مرکزی راه پیدا کرده و کسی نخواهد توانست در حق حضور آنها در جایگاه رهبری تشکیک کند. مسلم است که اقبال مردم به آنها توخالی نیست و بیشتر از هر حزب و گروهی خواهند توانست رای بیاورند. بنابراین نباید این فرایند را تهدیدی برای همکاری مشترک خود ببینند و بلکه حتی به قیمت از دست دادن صندلی خود در این شورای هشت نفره باید از این فرایند پشتیبانی کنند.
این شوراها و بنوبه خود شورای مرکزی هر چند سال باید دوباره انتخاب شوند و این تمرین دموکراسی خود سبب تحول بزرگی در بین ملت خواهد بود. حقیقت تلخیست ولی باید آماده بود که جمهوری اسلامی به آسانی فرو نخواهد پاشید.
فایده دیگر این شوراها پایان دادن به دعواهای حیدری نعمتی بین مخالفان است. همه آنها که بدون داشتن پشتیبانی مردمی در مناظر عمومی روی به پرده‌دری و دشنام گویی میکنند جای واقعی خود را درخواهند یافت و باعث دلسردی بقیه نخواهند شد. خوش بود گر محک تجربه آید به میان!

منابع مالی و انسانی بیشمار شوراها

تشکیل این شوراها قدم اول است قبل از تلاش برای لابی‌گری و درخواست کمک نقدی و غیر نقدی از دولتهای خارجی. اول باید خانه خود را بنا کرد و بعد به دنبال همکاری و گفتگو با همسایه‌ها بود. این شوراها از راه به میان آوردن صدها هزار و بلکه میلیونها ایرانی مهاجر ساخته میشوند و ایرانیان بطور عموم در کشورهای غربی متمول و از طبقات متوسط و بالای متوسط هستند. شور و شوقی که ایرانیها برای ساقط کردن حکومت اسلامی دارند اظهر من الشمس است و اگر به خود این زحمت را میدهند که هزارها کیلومتر سفر کنند تا در یک تظاهرات شرکت کنند حتما هم از شورای شهری که خود آنرا انتخاب کرده‌اند حمایت مالی و انسانی خواهند کرد. این یعنی صدها میلیون دلار بودجه و منابع نیروی انسانی در سال. با این بودجه شورای انقلاب خواهد توانست از انقلابیون داخل حمایت کند، بهترین وکلا و لابی‌گرها را استخدام کند، هزینه انواع و اقسام کمیته‌های حقیقت یاب را تامین کند، پولهای بلوکه شده حکومت را تصاحب کند و غیره.

لجستیک و سازماندهی عامل پیروزیست!

میگویند آنکه از قبل خود را آماده نبرد کند و در لجستیک جلو باشد جنگ را از اول برده است! در مورد جنبش ایرانیان برای دموکراسی، این گفته به معنی سازماندهی خود در یک قالب موثر است. کار را باید درست انجام داد. ممکن است ناگهان اسرائیل به ایران حمله کند و یا تحریمهای کمرشکن اروپا و آمریکا باعث فروپاشی زودرس شود ولی به این امید نشستن و فقط درِ اتاق وزرای خارجه را زدن خطاست. حتی اگر در اقبالی بیسابقه رژیم سقوط کند، ساختین نهادهای مردمی در خارج از کشور و آمده‌سازی برای تشکیل مجلس موسسان و سایر لوازم گذار به دموکراسی بسیار لازم خواهد بود. اگر ما صاحب یک شورای دموکراتیک که در راس امور است از پیش باشیم، لازم نخواهد بود نگران تجزیه و یا دیکتاتوری فلان گروه و مسلک باشیم.

سیروس یادگار



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy