تشت رسوایی از بام افتاد
اما حکومت نه دید و نه شنید
فرشاد قربانپور
حالا دیگر مسمومیتها در مدرارس دخترانه به آن صورت عجیب آنقدر زیاد شده که هیچکس نمیتواند مخفیاش کند.
دیرباورترین و خوابزدهترین تریبونها هم حالا مجبورند به وقوع واقعه معترف باشند.
تشت رسوایی از بام برافتاده، کار از دست در رفته و معیار ناصواب شده و اوضاع از مدار خارج... اما حکومت آن بالا، هیچوقت نخواست در زمان مناسب بفهمد و بشنود و ببیند که چه رخ داده.
اکنون نفهمیده، در قضیه مهسا هم نفهمید، سال ۹۸ هم و... پیشتر هم نفهمید.
اصلا حکومت نمیخواهد بفهمد.
تصمیمش را گرفته که نفهمد.
از شرق تا غرب و شمال مملکت درگیر این افتضاح داعشگونه دوره جاهلیتاند.
کسی دیگر به کسی یادآوری نمیکند که"درعوض امنیت داریم".
درعوض نهادهای امنیتی و اطلاعاتی به شکل پرسشبرانگیزی سکوت کردهاند.
هرچه که دقیقتر مینگریم گویی که کسی در این مملکت یافت نمی شود که مسئولیت کار را گردن بگیرد و برود دنبال مقصر واقعی و پیدایش کند و بیاورد در مقابل چشم همه رسوایش کند.
به راستی چرا؟
پر پیداست که مقصرین بدجوری لجستیک قوی و نیروهای زیادی دارند.
اصلا گویی یک جریان فکری بوده و جامعه با یک لشکر طرف است که همه جای مملکت را با اقدام بیولوژیک خود تحت تاثیر قراردادهاند.
شاید دلیل دارد که نمیتوانند پیدایشان کنند؟
شاید هزینه گرفتن مقصر واقعی بالاست؟
و شاید از همینروست که افراد مختلف با اظهارات عجیب و غریب چیزهایی میگویند که اذهان عمومی را بیشتر آشفته میسازند؟
که نمونهاش حرفهای حمیدرضا ترقی عضو بلندپایه اصولگرایان و حزب موتلفه است که صراحتا گفته از این بیشتر نمیتوان درباره مقصران و عاملان این اقدام شفاف سازی کرد.
چرا نمیتوان؟
مگر به کجا وابستهاند؟
اصلا که هستند؟
از این گذشته اخباری شنیده میشود که حکومت تهدید کرده است افرادی را که درباره مسمومیتها و... در شبکههای اجتماعی اخباری منتشر کنند.
گفته است هر گفتهای پیش از اظهارات رسمی و دقیق، تخلف است و برخورد خواهد شد.
از این رو میخواهند با انتشاردهندهگان
اخبار مسمومیت و فلان ... برخورد کنند
به جرم تشویش اذهان عمومی.
یادم آمد که میگویند:
ابن هرمه به نزد منصور(خلیفه)آمد
منصور او را تکریم کرد وگفت از من چیزی بخواه.
او گفت به کارگزارت در مدینه بنویس
که هرگاه مرا مست بگرفتند حدم (تازیانه) نزنند.
منصور گفت: ابطال حدود امکانپذیر نیست. چیزی دیگر بخواه.
اما ابن هرمه اصرار کرد.
سرانجام منصور گفت به کارگزار مدینه بنویسید: هرگاه ابن هرمه را مست نزد تو آورند وی را هشتاد تازیانه زن و آورندهاش را صد تازیانه.
از آن پس ابن هرمه مست در کوچهها می رفت
و کسی متعرضش نمی شد.
و امروز... مست در کوچهها میگردند و دختران این سرزمین را مسموم میسازند.
شاید به انتقام خیزش زن، زندگی، آزادی.