Wednesday, Mar 15, 2023

صفحه نخست » موانع پیش روی پیروزی انقلاب، «زن، زندگی، آزادی»، شهلا عبقری

Shahla_abghari_2.jpgچند روزی از روز جهانی زن که تمامی زنان، اقلیت‌های جنسی و برابری خواهان برای رفع تبعیض تجدید عهد می‌کنند، سپری شده است. امسال این روز، بیش از سالهای پیشین بوسیله ایرانیان و مردمان سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفت. دلیل استقبال شایان این روز بودن در پروسه انقلاب مدرن"زن، زندگی، آزادی" و تاکید بر تبعیض جنسیتی و برابری خواهی است که در جهان مورد حمایت قرار گرفته و حتی روزنامه‌ای دانمارکی نوشته است" اگر زنان در ایران ببازند، زنان در تمام دنیا باخته اند".

مهمترین هدف انقلاب زنانه ایران از بین بردن تبعیض جنسیتی و تبعیض در تمامی قشر‌های گوناگون اجتماعی است. امید است که با پیروزی این انقلاب و فرو ریزی حکومت تمامیت گرای اسلامی که بر قوانین زن ستیز و محرومیت زنان از حقوق انسانیشان پایه گرفته است، نظامی سکولار - لائیک بر اصول منشور حقوق بشر که دین هیچ قدرتی در حکومت و سیاست ندارد بر پا شود. ریشه‌های پدرسالاری- مردسالاری در جامعه تضعیف گشته و به تدریج تحت آموزش و ایجاد فرهنگ برابری جنسیتی، از بین برود و جامعه‌ای برابر که انسان‌ها با رفاه، شادی، مهربان، عشق و آرامش در آن زندگی می‌کنند، به وجود آید.

تجربه انقلاب‌های پیشین نشان میدهد که همیشه موانعی پیش روی انقلاب خواهد بود که می‌تواند آن را به انحراف کشیده و به کج راه ببرد. بنابراین در پروسه انقلاب زنانه مهسا/ژینا و پس از آن باید موانع انقلاب را هوشیارانه شناساِیی و با راهکارهای معین و سنجیده آنها را برطرف کرد. به اختصار به موانع و راه کار‌ها می‌پردازم:

۱-عدم آگاهی از مبارزات زنان برای دستیابی به برابری جنسیتی
در انقلابی که جریان دارد دیده‌ایم که بخشی از مردان جوان با آگاهی از جنبش زنان ایران و جنبش جهانی فمینیستی به انقلاب زنانه پیوسته‌اند و با آنان همراه شده‌اند ولی هنوز بسیارند مردانی که از انقلاب زنانه و انقلاب فمینیستی وحشت دارند و به عناوین مختلف تلاش می‌کنند که ویژگیهای اصلی این انقلاب را نادیده گرفته و انقلاب را از هدف اصلی‌اش که رفع تبعیض جنسیتی است منحرف کنند. این بخش از مردان و حتی زنان در مقابل این انقلاب، خواسته یا ناخواسته می‌ایستند و می‌توان گفت که دلیل آن عدم آگاهی و نداشتن آموزش کافی در مورد برابری جنسیتی است.

۲-برداشت غلط از فمینیسم و ترس از دست دادن قدرت کنترل زنان
می‌بینیم که در نتیجه مبارزات جنبش زنان و آسان شدن ارتباطات اجتماعی از طریق اینترنت، آگاهی‌های برابری جنسیتی و فمینیستی به ویژه در دختران و پسران جوان بالا رفته و تبلیغات رژیم را کم اثر تر ساخته است. اما هنوز هستند مردانی که رهایی از این خصیصه‌های زن ستیز برایشان بسیار مشکل است و در مقابل زنان جبهه میگیرند و باور دارند که اگر قدرت کنترل زنان را از دست دهند تحت کنترل زنان قرار می‌گیرند. آنان فمینیسم را معادل با زن سالاری و مردستیزی می‌دانند. و برابری جنسیتی که معادل با فمینیسم هست را باور ندارند. این باور و نگاه مردان، ریشه در تبلیغات رژیم مردسالار که فمنیسم را برایشان این طور تعریف کرده است، دارد. همچنین در جامعه به مردان مدام القا شده که قدرت مردانگی مرد در کنترل زنان است و اگر مردان قدرت کنترل زنان را از دست بدهند دیگر مرد نیستند. در جامعه‌ای که برای سالیان متمادی، زنان انسان درجه دو و مرد بودن نشانه برتر بودن بوده است، تصور برابری جنسیتی برای مردان نشانه از دست دادن قدرت است. مبارزه با برداشت غلط مشکل تر از عدم آگاهی مردان در مورد برابری جنسیتی/فمینیسم است.
راه کار برای این مساله، بالا بردن آگاهی مردان حتی در مواردی زنان در مورد برابری جنسیتی است که می‌تواند از طریق ایجاد کارگاه‌های عملی‌‌ی همکاری زنان و مردان در شرایط برابر و استفاده از تجربه‌های عینی کشور هایی که این پروسه را پشت سر گذاشته‌اند، عملی گردد.

۳-جان سختی فرهنگ پدر-مردسالاری
این فرهنگ در جامعه به ویژه در قشر سنتی بسیار ریشه دار و جان سخت است، بطوریکه فقط با از بین رفتن قوانین زن ستیز از اذهان جامعه پاک نخواهد شد. جامعه ما سالیان دراز تحت نظام‌های پدر-مردسالار بوده و به ویژه در خلال ۴۴ سال گذشته، نظام تمامیت گرای اسلامی، این فرهنگ را به نهایت ریشه دار تر کرده است. رژیم اسلامی با قوانین زن ستیز، مالکیت بدن زن به پدر، همسر، برادر و جد پدری را آنچنان مستحکم کرده که حتی در ضمیر ناخودآگاه مردان، ریشه‌های مردسالاری حتی پس از گذر از این نظام برای نسل‌ها باقی میماند.
آموزش برابری جنسیتی برای تضعیف فرهنگ مردسالار و درنهایت از بین بردن آن برای چندین نسل از الزامات برای رفع این مشکل است

۴-پایداری خشونت جنسی-جنسیتی
خشونت جنسیتی مانع دیگری است که رهایی از آن تلاش زیادی را می‌طلبد. جمهوری اسلامی از همان ابتدای به قدرت رسیدنش تاکنون همیشه تلاش کرده مردان سلطه‌گر و سالار بر زن را تربیت کند و مدام بوسیله احکام اسلامی به مردان یادآوری کند که زنان مایملک و ناموس آنان‌اند و برای مراقبت از ناموس می‌توانند هرگونه خشونتی را بر آنها اعمال کنند و با نافرمانی زنان حتی می‌توانند سر ببرند و سر بریده را در خیابان‌ها به نمایش بگذارند و به عمل شنیع خود افتخار کنند.
مردان در قشر سنتی جامعه بیشتر دارای خصوصیاتی مانند غیرت و تعصب می‌باشند زیرا که بیشتر تحت تاثیر مبلغان دینی بوده‌اند و خواهند بود. این خصوصیات که نسل به نسل منتقل میشود تضعیف و از بین بردنش مستلزم آموزش و قوانین مناسب و ارگان‌های اجرایی قانونی است که در پس انقلاب باید بطور مستمر دنبال گرفته شود.

۵-استفاده ابزاری از زنان
. تخربیات انقلاب‌ها پیشین نشان داده است که از یاری زنان به عنوان ابزاری برای پیروزی انقلاب استفاده شده و پس از به ثمر رسیدن انقلاب، حقوق زنان همچنان زیر پا گذاشته شده و زنان به مثابه انسان درجه دوم باقی مانده‌اند. این بار باید با هوشیاری تمام در پروسه انقلاب، زنان نقش برجسته خود را در رهبری و مدیریت و نوشتن پیش نویس قانون اساسی که حقوق زنان بدون شرط و شروطی در آن درج شده، ایفا کنند و پس از پیروزی انقلاب و گذر از نظام زن ستیز و تمامیت گرا نیز در شورا‌های انتقالی و مجلس موسسان مشارکت برابر داشته باشند. تشکیل احزابی که حقوق زنان را نمایندگی می‌کنند و مشارکت در احزابی که برنامه‌های مشخصی در مورد حقوق زنان در برنامه‌هایشان گنجانده شده نیز از واجبات است. اگر می‌خواهیم که در فردای ایران به برابری جنسیتی و انسانی برسیم، تمامی اقشار جامعه بایست نمایندگانی که حقوق آنان را پاسداری می‌کنند به مجلس بفرستند و نیمی از نمایندگان بایست از زنان باشند.

۶-وجود احزاب، سازمان‌ها و رسانه‌های مردانه
مردانه بودن احزاب، سازمان‌ها‌ی سیاسی و رسانه‌های موجود مشکل بزرگی است که تلاش زیاد و مداوم مردان و زنان را برای تغییر لازم دارد. در حال حاضر اکثریت مردانی که در این نهاد‌های مردانه فعالند هر چند که به حرف موافق با برابری جنسیتی‌اند اما در عمل همچنان مردانه باقی می‌مانند. از انقلاب "زن، زندگی، آزادی" فقط تا حد شعار استفاده تبلیغاتی می‌کنند و بسیاری از آنان حتی به محتوای عمیقی که زیر سه واژه "زن، زندگی، آزادی" نهفته شده است، اطلاع ندارند.
به باور من این مشکل بسیار اساسی است که مردان و حتی زنان به آن کم بها میدهند. مدیران و روسای این احزاب، سازمان‌ها و رسانه‌ها تنها از زنان بعنوان مجری استفاده می‌کنند و از نقش‌های رهبری، مدیریت سیاسی زنان در این نهاد‌ها نشانه‌ای نیست. در مصاحبه‌ها و تحلیل‌های سیاسی به ندرت از زنان در رسانه‌ها دعوت می‌شود، در صورتی که چه در داخل چه در خارج، نخبه‌های سیاسی زن کم نیستند. بطور نمونه اشاره‌ای دارم "به منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا) " که اخیرا منتشر شده است.
این حرکت از آغاز سال میلادی شروع شده و در صدر آن بطور برابر چهار زن و چهار مرد قرار داشتند که اخیرا به سه زن و سه مرد تقلیل پیدا کرده‌اند. بسیار پسندیده است که از نظر تعداد، برابری جنسی در آن رعایت شده است.
انتخاب نامی که مخفف آن "مهسا" است که نام دختر جوانی است که با قتلش جرقه انقلاب جاری ما زده شد، به جا و مناسب است، و از این نظر من به این دوستان تبریک می‌گویم.

نگاهی به عملکرد این گروه که نهایتا منشور "مهسا" نتیجه آن است نشان می‌دهد که توجه کافی به هدف انقلاب "زن، زندگی آزادی " در آن نشده است. بطور مشخص نگاهی به لوگو و ساختار این منشور نشان میدهد که منحصرا این منشور بوسیله مردان نوشته شده و شاید هم به وسیله زنانی که فقط تا حدودی در حیطه حقوق زنان فعال بوده‌اند تایید شده باشد! به نظر می‌آید که در این منشور، از زنان مبارز جنبش زنان ایران با تجربه‌های سیاسی و آشنا به اهداف انقلاب بی همتا‌ی "مهسا/ژینا "، استفاده نشده است. این منشوز فاقد نگرش زنانه این انقلاب است که اگر رعایت میشد، ساختارش کاملا ساختار دیگری می‌بود که توانایی به وجود آوردن همبستگی بیشتر در جامعه اپوزیسیون را دارا می‌بود که در حال حاضر این چنین نیست (در فرصت دیگری من به تفصیل در مورد این منشور خواهم نوشت).
ابتکار عمل و هشیاری تمامی زنان و مردان برابری خواه از هم اکنون الزامی است تا انقلاب زنانه ایران به اهدافش نائل آید.

"زن، زدگی، آزادی "

شهلا عبقری



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy