هموطنانی که هنوز منفعلانه، تماشاگر جنایتهای رژیم هستند، آیا باید حتما صبر کنند تا خدای ناکرده به مغز کودکان بیگناه آنها هم در حالی که در آغوش بهظاهر امن پدر و مادرشان خفتهاند، شلیک شود و آنگاه از قشر خاکستری و منفعل بیرون بیایند؟! از این واضحتر نمیشود واقعیت امروز را، بدون خود گول زدن، اظهار نمود.
شش ماه از قتل دولتی دخترمان مهسا امینی میگذرد، این در حالی است که جنایتها علیه بشریت، توسط خامنهای و شرکا، و تمام آتش بهاختیارها، ادامه دارند و امیرعلی موسوی کاظمی، کودک دوساله، سرنوشت کیان پیرفلک را پیدا کرد.
کجای کاریم؟!
اینکه رژیم ولایت مطلقه، درایت و سیاست عقلایی، و یا ضریب هوشی حداقلی داشته باشد، که حتی با نگرشی خودخواهانه و برای امنیت خود و عزیزان خود، به گذاری خشونتزدا تن دهد، در این زمان بعید است. بهنظر میرسد که مانند بحران گروگانگیری، و بحران نپذیرفتن تقاضای صلح صدام در خرداد ۱۳۶۰ و ادامه جنگ به مدت نزدیک به هشت سال، و بحران انرژی هستهای، و...، و سایر بحرانهای خرد و کلان، گردانندگان رژیم، این یکی بحران را هم به شکست خود منتهی خواهند کرد. در گذشته تاوان این شکستها را ما مردم میپرداختیم، ولی نسل امروزی منقلب شده است، و نوشانده شدن «جام زهر» دیگری را پذیرا نیست.
هنوز هم فرصت برای گردانندگان این رژیم جهت انتقال قدرت، به شکلی که در پرتغال و یا افریقای جنوبی واقع شد، وجود دارد. ما مردم، با افزایش کیفی و کمی حضور هر چه فراگیرتر خود در خیابانهای حقیقی و مجازی در سراسر دنیا، میتوانیم یکی از اینگونه انواع متصور برای سقوط فیزیکی را به رژیم تحمیل کنیم. هر چه تعداد افرادی که به این وظیفه شهروندی خود، به مثابه انسان قرن بیست و یکم، پی میبرند و به آن عمل میکنند، بیشتر باشد، سرعت رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم، بیشتر میگردد؛ و دوران موقت، کوتاهتر خواهد شد، و این روند خشونتزداتر پیش خواهد رفت.
-
بعضی روزها، اعتراضات در خیابانهای حقیقی، کمتر از جوششِ جنبش در خیابانهای مجازی بوده است.
شاید این یادآوری لازم باشد که انقلاب ۱۳۵۷، بیش از یک سال طول کشید، که طی آن مدت، فراز و نشیبهای فراوانی را شاهد بودیم، دلسرد شدن و ناامید گشتن در کار نبود.
در یکی از شهرستانها، هموطن عزیزی که، بنا به گفته خود، به علت ترس و اضطراب، تا به امروز سکوت و انفعال اختیار کرده بود، با مشاهده فاجعه حمله شیمیایی به مدارس، دیگر نتوانست جفای به خود و عزیزان خود را با منفعل ماندن تحمل کند و به اعتراضکنندگان پیوست. درجات مختلفی از این منقلب شدن، در بسیاری دیگر از هموطنان مشاهده شده و میشود.
❊
گفتگوهایی در فضای مجازی بوده که بعضی نکات آن در اینجا قابل بحث هستند:
-
در مورد «قشر خاکستری» گفت:
براندازی، طولانی است.
اکثر آدمها، نمیخواهند وارد گود بشوند. اگر فکر عاقلانهای داشته باشیم، نباید چنین انتظاری داشته باشیم.
لازم نیست همه بیایند و هزینه بدهند.
-
پاسخ:
با این استدلال، در کشورهایی که بنا به تحقیقات و آمار، از خوشحالترین، و امیدوارترین، و خوشوقتترین، و خوشبختترین، و... ملتها هستند، «فکر عاقلانه» ندارند! زیرا که کانون مشترک آن شهروندان، این است که تعداد بیشتری از آنها «وارد گود شدهاند»، و وارد گود ماندهاند.
هر چه تعداد بیشتری از ما مردم «وارد گود» شویم، یعنی وارد گود ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر برای خویش شویم:
۱- زمان رسیدن به براندازی کوتاهتر میگردد.
۲- با مشاهده فعال شدن شهروندان داخل گود، بقیه هم تشویق و ترغیب میشوند برای اینکه بالاخره وظیفه شهروندی خود را بشناسند و به آن عمل کنند.
۳- «هزینه» کمتر میشود.
❊
گفت:
نسل جوان، قربانی قشر خاکستری است.
-
پاسخ:
در این ماجرای قربانی دادن و «هزینه» پرداختن، اول قربانی، خود قشر خاکستری است! منتها نحوه قربانی شدن آنها، مزمن و کند است. یک خودکشی آرام و آهسته است. دردآور این است که تجاوزها به حقوق این قشر، متاسفانه اکثرا صدایش به گوشها، و تصویرش به چشمها نمیرسد.
در این زمان، بیشترین قربانیهای آشکار از نسل جوان هستند. مسمومیت غذاهای مدارس و دانشگاهها، و حالا حملات شیمیائی به مدارس دخترانه، به عنوان روشهای جدید جنگ روانی برای منفعلتر کردن «قشر خاکستری» و جوانان، و سایر مردم، و خاموش کردن جنبش هستند.
پرسیدنی است که:
چرا به مدارس پسرانه حمله نشده، و یا بسیار کمتر حمله شده؟
چرا به حوزههای علمیه بانوان حمله نشده؟
چرا برای یک مدت طولانی سکوت امنیتی و سانسور را به جامعه تحمیل کردند؟
چرا حالا که رژیم زبان باز کرده، مقامات مختلف این همه اطلاعات ضد و نقیض، و در واقع سواطلاعات و ضداطلاعات منتشر کرده و میکنند؟
چرا بعد از گذشت این مدت طولانی، هنوز آمران و عاملان و همدستان به مردم معرفی نشدهاند؟
آیا دستگاه امنیتی-اطلاعاتی هم مثل بقیه رژیم بیکفایت، و بیلیاقت، و بیتدبیر، و فاسد، و... است، و واقعا هنوز دست راستش نمیداند دست چپش چه میداند و چه میکند؟
آیا دستگاه امنیتی-اطلاعاتی میداند چه خبر است، ولی به مردم نمیگوید؟
آیا دستگاه امنیتی-اطلاعاتی خود آمر و عامل این جنایات است؟
آیا قرار است در دستگاه امنیتی-اطلاعاتی تصفیههایی مانند سعید امامی، و... انجام شود، و «یک عده عناصر خودسر» قربانی «مقام معظم رهبری» شوند زیرا که «حفظ نظام، اوجب واجبات است» و جان بدنه قوای سرکوب، کمترین ارزشی ندارد؟
❊
گفت:
بعضی از زندانیان سیاسی بلافاصله بعد از بیرون آمدن و حتی در جلوی در زندان اوین، بدون حجاب اجباری، حرفهایی میزنند که میتواند برایشان دردسرآفرین باشد، ولی هیچ ترسی ندارند! و در چهره آنها حتی کوچکترین اضطرابی دیده نمیشود.
-
پاسخ:
چندین ماه پیش از قتل دولتی مهسا امینی، هموطن عزیزی به اتفاق خواهرش، به مرکز گشت ارشاد در خیابان وزرا آورده شد. تجربه عینی وی حاکی از عدم اضطراب و ترس در مردم، و حتی تمسخر گردانندگان و مسئولان بود. حالا همان وضعیت را در ابعاد گستردهتر، در تمام محلات و خیابانها و در جامعه میبینیم.
-
فیلم آن مامور لباس شخصی که به یک مادری که دخترش مسموم شده بود حملهور شد، در فضای مجازی دست به دست گشت. ادامه این گزارشگری مردم، اثر خود را داشته و خواهد داشت.
❊
گفت، و دیگرانی هم گفتند:
مردم، به زودی میریزند بیرون!
-
پاسخ:
بله، درست است، بسیاری همین تحلیل را دارند.
ولی بهجای منفعلانه منتظر ماندن، میتوان از خود پرسید که من به سهم خود و به نوبه خود چه میتوانم بکنم که مردم، زودتر و با ابعادی گستردهتر به خیابانها بریزند.
❊
گفت:
قدرت سخت، و قدرت نرم
قدرت هوشمند
-
پاسخ:
سرنوشت افراد و تشکیلات و احزابی که به «قدرتِ خوب» و یا «دیکتاتوری صالح» و یا «استبداد خوب و لازم» و... و همچنین ملتی که دنبالهروی آنها شدند را در تاریخ معاصر فراوان دیدهایم. لازم نیست به هیتلر، و استالین، و مائو، و چائوشسکو، و... بپردازیم. در کشور خودمان داستان رضا و محمدرضا پهلوی، بهشتی، رفسنجانی، خمینی، و خامنهای و... عبرتآموز است.
ما ملت ایران ایران هم باید به نقش خود نیز بپردازیم چرا که از آن هم میتوانیم و باید درس عبرت بگیریم. دلیل اصلی سرنوشت امروز ما، این است که یک حداقل لازمی از ما ملت ایران، در آن برهههای زمانی، در انفعال ماندیم، و از «قشر خاکستری» بیرون نیامدیم.
❊
کارهایی میتوان انجام داد، از جمله از این قرار هستند:
• اول یادآوری این واقعیت طبیعی که هر جنبشی، فراز و نشیبهای فراوان دارد. خواست قدرتها این است که در ما مردم، روحیهی یاس و انفعال، تزریق کنند. باید مواظب باشیم!
• رژیم ولایت مطلقه، قدرت داخلی، اصلاحناپذیر نیست. تلاش بیشتر برای براندازی رژیم و گذار از کلیت ساختار ولایت مطلقه.
• قدرتهای خارجی، اصلاحپذیر نیستند. آنها دنبال منافع خود با اسم رمز «منافع ملی» هستند، و آنهم هزارها کیلومتر دورتر و در کشور ما! تلاش بیشتر برای مشروعیت، اعتبار ندادن به منشورها و نشستها و افرادی که کوچکترین کمک، و رانت رسانهای، و... از قدرتهای خارجی میگیرند.
• حضور هر چه بیشتر و گستردهتر در خیابانهای حقیقی و مجازی، در هر چه بیشتر از شهرهای ایران، و منطقه، و دنیا.
• کارهایی که انجام میشوند، باید حول محور و کانون مشترک حقوق، و در نتیجه خشونتزدا، و برای هدف استقرار، و استمرار، و پیشبرد مردمسالاری باشد. یادآوری این ضرورت حیاتی که وسیلهها و روشها، باید حتما با آن هدفها سازگار باشند و خوانایی و همآهنگی داشته باشند. باید از این کلیشه مرگبار و غلط که «هدف، وسیله و روش را توجیه میکند» به شدت دوری کنیم. هدفی که در زمان آینده به آن خواهیم رسید، لاجرم توسط وسیلهها و روشهایی که در زمان حال انتخاب میکنیم، واضح و شفاف و مشخص، همین امروز پیشگویی میشود.
• هر کس برای استقرار، و استمرار، و پیشبرد دموکراسی باید یک کاری انجام دهد، حالا هر چقدر هم آن کار در ظاهر به نظر کوچک بیاید.
• هر کس، بیلان فعالیتهای خود را بررسی قرار دهد، و تلاش کند کمیت و کیفیت تلاشها را پیوسته زیادتر کند.
• جنبش هرچه فراگیرتر شود، ترس بیشتری از دل مردم، به دل خامنهای و تعداد بیشتری از شرکای او، و قوای سرکوب منتقل میگردد.
• روی کردن به قدرتها (قدرتهای داخلی و خارجی؛ قدرتهای دولتی و غیر دولتی؛ قدرتهای غربی و شرقی) بدون تردید باعث پشت کردن به ملت و مردم و حقوق آنها میگردد. از مشکلآفرین، و مسالهساز، و متجاوز، و... نمیتوان انتظار راه حل مردمسالارانه و حقوقی و دموکراتیک انتظار داشت. ولی میتوان توسط روشهای خشونتزدا و حقوقی، و با هرچه فراگیرتر کردن جنبشِ خودجوش، خواستههای خود را به قدرتهای داخلی و خارجی تحمیل کنیم. برخی از خواستههایی که تحمیل آنها به قدرتها اولویت بیشتری دارند، از جمله عبارتند از:
قدرتهای داخلی: آزادی زندانیان سیاسی، و آزادی بیان، و آزادی تجمعات، و آزادی رسانهها، و تحمیل اختیاری بودن حجاب، و...
قدرتهای خارجی: طرد و انزوای رژیم و دیپلماتهای حاکم بر ایران، و اجبار قدرتها در نفی خشونتها، کاهش توانایی قدرتها برای حفظ «منافع ملی» خود در کشور ما و به تاراج بردن منابع وطن ما، و...
• به همین ترتیب، نباید دنبال کردن رسانههای وابسته به قدرتها، باعث شکست ما در جنگ روانی قدرتها علیه مردم شود. هیچکدام از قدرت، هرچقدر هم که سنگ حقوق بشر و حمایت از مردم ایران را به سینه بکوبند، واقعا نمیخواهند در میهن ما یک نظام مردمسالار تدبیر امور را در دست بگیرد. بدین ترتیب، رسانههای وابسته به آنها، شبانهروز در تلاش هستند که یک بدیل وابسته را به ایران حقنه کنند. این قدرتها خوشبختانه آنقدر ناتوان هستند، که بهتر از پهلوی و شرکا را نتوانستهاند علم کنند، آن هم بعد از نزدیک به پنج دهه و با ان بودجههای عظیم! ولی متاسفانه این افراد و آن رسانهها، هیچوقت به غیر از کاهش سرعت در روند گذار از ولایت مطلقه به نظام مردمسالار، کار دیگری نکردهاند. بهکار بردن تزویرهای رسانهای برای ایجاد هیجانهای کاذبی چون توئیتگیت، و وکلاتگیت، و منشورگیت واشنگتن، و مونیخگیت، و استانفودرگیت، و... همه به ناامیدی، و دلسردی، و انفعال انجامیده است. باید بههوش باشیم و در جنگ روانی شکست نخوریم. باید به خود و توانهای خود اعتماد کنیم، باید به خود باور داشته باشیم و دست گدایی به سوی قدرتها دراز نکنیم.
• به تکرار به خود و دیگران یادآوری کنیم که باید به خود و توانهای خود اعتماد کنیم، باید به خود باور داشته باشیم، و از جمله برای تشکیل هستههای مردمی و فعالیتهای حقوقی در مدارس، دانشگاهها، بازار و سایر محلهای کار و حرفه، و... در زمینههای مختلف، بکوشیم.
• تلاش برای نزدیک شدن و همکاریهای این هستهها
• هر چه گستردهتر کردن همکاری ایرانیان داخل و خارج از کشور و افزایش دوسویهی نیروها و توانمندیهای یکدیگر.
• همکاریها و شور و مشورتها، و تشکیل شوراهای مردمی در محلهها، و روستاها، و شهرها، و... فراهم نمودن زمینه برای تشکیل شوراهای افقی و از پائین به بالا، و تدارک شورا و یا کنگره و یا مجلس موقت، توسط خود ما مردم و نه با کمک و دخالت قدرتها، برای گردانندگی امور کشور در دوران موقت انتقالی.
❊
اینها از جمله تمرینهایی هستند که از همین الان و هرچه زودتر، هر کدام از ما باید انجام دهیم، تا بدین ترتیب:
۱- زمان رسیدن به سقوط فیزیکی رژیم را هرچه خشونتزداتر و هرچه نزدیکتر کنیم، و
۲- دوره موقت و انتقالی بعد از سقوط فیزیکی این رژیم را هرچه خشونتزداتر و هرچه کوتاهتر کنیم، و
۳- روند گذار را برای برپایی، و پویایی، و پیشبرد مردمسالاری و دموکراسی، هرچه خشونتزداتر کنیم و هرچه برگشتناپذیرتر کنیم، و
۴- حفظ ساختار استبدادیِ فعلی و بازسازی استبداد دیگری با همین ساختار را ناممکن گردانیم.
علی صدارت
https://linktr.ee/sedarat
https://alisedarat.com/contact-us/