اخیرا آقای سخن در تازه ترین مقاله خود, به اظهار نظر بانو یاسمین پهلوی در باره ارتجاع سرخ و سیاه پرداخته و آنرا به نقد کشیده است.
این نقد آقای سخن را می توان دستمایه پرداختن به دیدگاه سیاسی ایشان و امثال ایشان قرار داد. دیدگاهی که هنوز رسوبات پنجاه و هفتی را با خود به یدک می کشد. رسوباتی که در همین مقاله و در اشارات و رهنمودهای ایشان به بانو یاسمین پهلوی بر هر خواننده ای خود را آشکار می سازد.
جناب سخن از دید خود "هوشمندانه", پا به میدان رد اظهار نظر بانو یاسمین پهلوی می گذارد و با نام بردن از مجاهدینی مانند "فرقان" یا چپی هایی چون "اقلیت" و اشاره به مخالفت شدید آنها با رقیب پیروز خود یعنی جمهوری اسلامی, سعی می کند حقانیت آنها و نادرست بودن شعار "مرگ بر سه فاسد, ملا چپی مجاهد" را اثبات نماید. ایشان از سویی دیگر, با طرح اینکه این حق همه انسان هاست که نظام شاهنشاهی را نخواهند و چون به زعم ایشان, در دوران محمد رضا شاه پهلوی "امکان تغییر این نظام و مفاسد آن به صورت مسالمت آمیز وجود نداشت," نتیجه می گیرند که از همین روی, در آنزمان "کار به دشمنی های خصمانه کشید."
جناب سخن!
"ملا, چپی, مجاهد" و یا همان "ارتجاع سرخ و سیاه"ی که بانو یاسمین پهلوی به مقابله با آن پرداخته اند, ریشه در زمان حکومت محمد رضا شاه پهلوی و کنش ویرانگر آنان در آن دوران دارد. یعنی ناظر به زمانی است که اقلیت و اکثریت و فرقان و دیگر شاخه های اسلامی بعد از جمهوری اسلامی وجود خارجی نداشتند. همان مجموعه نیروهای اسلامی و چپی که با عملکرد خود, کمر به نابودی نه تنها آن نظام, که "ایران" گماردند. هر که نداند, لااقل شما که از برکت همان نظام از موهبت آموزش تا مدارج بالای تحصیلی برخوردار بوده اید, باید بدانید که نه "ملا", نه "مجاهد" و نه "چپی" از هر دسته و گروهی که می توانستند باشند, هیچکدام هیچ برنامه و ساز و کاری جز نابودی نظام پهلوی نداشتند. نظامی که مسیر درست تاریخ را طی می نمود و اگر شورش ویرانگر ۵۷ پیش نمی آمد, کشور ما را در شرایطی بکلی متفاوت با فاجعه حاضر قرار می داد و امروزه ایران ما جایگاهی اگر نه فراتر, قطعا همردیف با کشورهایی چون کره جنوبی و سنگاپور داشت.
شما چگونه می توانید هنوز هم به چنین ادعایی باور داشته باشید که در زمان شاه, امکان هیچگونه فعالیتی که سازنده باشد, وجود نداشت? پس هویداها, خلیل ملکی ها, خانلری ها, مجتهدی ها, خیامی ها, پرویز نیکخواه ها, جعفریان ها ووووو چه می کردند? آیا خدمات این میهن پرستان شریف در بازسازی و پیشرفت جامعه سازنده بود یا اقدامات تروریستی چپ ها و اسلامی ها? شما کدامیک را اقداماتی در جهت کمک به بهبود شرایط زندگی مردم آنزمان ایران قلمداد می کنید? کجا چپ ها و اسلامی ها برای سازندگی در آن نظام پا پیش نهادند که بخواهد مقبول واقع نشود? کدام حکومت در دنیا اقدامات تروریستی را برتابیده است که حکومت پهلوی باید برمی تافت? کجای اقدامات تروریستی چپ ها و اسلامی هایی که یا پادشاه, یا نخست وزیر, یا کار آفرینان, یا سرایداران و یا کارمندان خارجی را هدف قرار می دادند, به سود منافع کشور و مردم بود? به ما بگویید اشراف چپ ها به ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیک و آموزه های مارکس در زمان شاه فقید, چه گلی را بر سر ملت ایران زد که شما بانو یاسمین را به یادگیری آن آموزه ها ترغیب می کنید و حتی تا آنجا پیش می روید که می نویسید ایشان تا آنها را نیاموخته, حق سخن گفتن در مورد چپ ها را ندارند? همان چپ هایی که همراه با اسلامی ها, فاجعه پنجاه و هفت را رقم زدند! آیا هنوز هم باید به گفته های پر طمطراق چپ ها از آموزه های مارکسیستی شان رجوع کرد یا به عملکرد و نتایج فلاکت بار عملکردشان?
آقای سخن!
ای کاش شما و همه آن کسانی که با ادعای تغییر جهان بر مبنای آموزه های مارکس و با ادعای اشراف به ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیک, فاجعه پنجاه و هفت را در میهن مان رقم زدید, امروز دیگر لااقل از نتیجه کار خود پشیمان بودید; نه آنکه به آن افتخار هم بورزید!
بی شک ایران آینده, جا برای همه اندیشه های سازنده خواهد داشت. از چپ ملی گرفته تا راست و میانه! روا داری مذهبی و آزادی های مدنی نیز دوش به دوش هم, در همان مسیر قبل از ۵۷ و با محتوایی بمراتب عمیق تر, به توسعه و پیشرفت ایران یاری خواهند رساند. بانو یاسمین با اعتقاد قلبی به چنین سیمایی از آینده ایران است که به مقابله با ارتجاع سرخ و سیاه و اندیشه مسموم پنجاه و هفتی می پردازند.
حرف آخر اینکه با آن اندیشه چپی که آقای سخن سعی در معرفی آن دارد, نه فقط بانو یاسمین پهلوی که یک ملت بنام "ملت بزرگ ایران" مشکل جدی دارد.
با احترام - بهروز
مغلطه پنجاه و هفتی، فرشید مجاور