Wednesday, Jun 21, 2023

صفحه نخست » شر مطلق؟ رامین کامران

Ramin_Kamran_3.jpgحتماً بیشتر خوانندگان مطلب حاضر به این امر دقت نموده‌اند که ظرف چند سالۀ اخیر، سیاسی نویسان ایرانی به کلمۀ شرّ توجه خاص پیدا کرده‌اند. خوب، ممکن است بگوییم که کلمه ایست و مثل بسیاری دیگر می‌آید و می‌رود، ولی به عقیدۀ من مورد این یکی شایستۀ توجه است.

تصور می‌کنم که عنایت به این کلمه از خواندن آثار آرنت و بحث و گفتگو در بارۀ آنها شروع شد. «ابتذال شر» که او ضرب کرده و ماندگار شده است، به ناگهان در دهان‌ها افتاد. حرف آرنت در بارۀ آیشمن روشن است و مطلبی را هم که می‌خواهد بیان نماید درست و متکی به تجربه. اصل مطلب از دید او این بود که عظمت جنایت نشانۀ عظمت جنایتکار نیست یا به عبارت کلی تر و قدیمی تر عظمت معلول ربطی به عظمت علت ندارد.

او در بارۀ تبهکاران سیاسی در رژیم‌های توتالیتر حرف می‌زد: همه‌شان کمابیش از یک قماش هستند، آدم هایی که شخصیت محکم و منش استواری ندارند و جای خالی تفکر سیاسی و قضاوت اخلاقی را با ایدئولوژی فاسدی پر کرده‌اند که به این راهشان کشانده. خلاصه این که عظمت جنایت هایی که مرتکب می‌شوند تناسبی با حقارت شخصیت خودشان ندارد. شاید در ترجمۀ فارسی کلمۀ فرومایگی معادلی بهتر از ابتذال می‌بود. ولی مسئلۀ سلیقه است و مهم نیست چون عبارت جا افتاده و معنیش کمابیش برای همه روشن است.

عبارت «شر مطلق» که بعد از آن یکی و در دنبالهُ آن باب شد، درست در جهت عکس حرکت می‌کند. این نوعی بازگشت به در تصور آوردن علل عظیم و هیولا سازی از بدکاران سیاسی است، اهریمنانی غول آسا که می‌توانند جذاب هم بنمایند. این دومی نوعی بنجل مذهبی است که وارد واژگان سیاسی ایرانیان شده. بخصوص بین مخالفان رژیم. شنیده‌اید که تا چیزی می‌شود از نظام اسلامی به عنوان شر مطلق یاد می‌شود.

فکر می‌کنم دو عامل مردم را به استفاده از این عبارت کشانده. اولی که بسیار جای تأسف دارد، دقیقاً همین وجه مذهبی آن است. شر مطلق فقط در گفتار مذهبی ما به ازا دارد، به صورت شیطان. حتی در اخلاق هم که میدان اصلی تفکیک نیک و بد است، به سختی می‌توان مصداقی برای شر مطلق جست، هرچند ممکن است علمای اخلاق این جا و آن جا مصداقی برای این مفهوم پیشنهاد کرده باشند. گذرا یادآوری کنم که تعریف خیر مطلق اساساً اسان تر است تا شر مطلق، چون اثباتی است.

گفتم جای تأسف دارد چون به نظر من، در مبارزه با حکومت مذهبی، دست به دامن بینش و مقولات مذهبی شدن، نقض غرض است. وارونه کردن تقسیم بندی حق و باطل اسلامگرایان کاریست آسان ولی راهی نمی‌گشاید، نه به سوی پیروزی و نه به سوی آشتی پس از پیروزی که در هر جنگ داخلی اجتناب ناپذیر است. صحبت از شر مطلق نشانۀ پابندی به نگرش مذهبی است، به صورت قرینۀ عکس آن چه حکومت عرضه می‌کند و در نهایت مایۀ تأسف.

این شر مطلق از بابت معرفتی نیز بیشتر مانع است تا یاور. چون راه تحلیل و درک حکومت مذهبی موجود را می‌بندد و اصلاً از دستور جلسه خارجش می‌کند. آن چه مطلق باشد، در حوزۀ مفاهیم باقی می‌ماند و مصداق تاریخی ندارد. معلومش که کردید، می‌گذارید بالای طاقچه. وارد کردنش در تاریخ و استفاده از آن برای نامیدن و مرتب کردن پدیده‌های تاریخی از درجۀ خلوصش می‌کاهد.

نهایت این است که شر مطلق هیچ واکنشی غیر از کوشش در راه نابودیش نمی‌انگیزد. منطقاً با شر مطلق هیچ کار دیگری نمی‌توان کرد. خوب، اگر این طور است باید نبردی به قصد نابودی مطلق چیزی که دشمن مطلقش می‌انگاریم در پیش بگیریم: جنگی مذهبی. ولی در این جا سؤال مهمی رخ می‌نماید: نابودی مطلق چه؟ مشکل اصلی جنگ‌های مذهبی یا ایدئولوژیک همین است که در نابودی مرز نمی‌شناسد. آن جا که دشمنی مطلق است، نابودی مطلق را هم طالب می‌گردند. ولی آیا این راه مبارزه با حکومت مذهبی ایران است؟

یه تصور من، آن هایی که به این راه می‌روند و از مفاهیم مذهبی بدون توجه به ریشۀ آنها استفاده می‌کنند یا گول ظاهر خنثی شدۀ آنها را می‌خورند، بی احتیاطی به خرج می‌دهند. این هایی که من می‌بینم، به حد نهایت از این حکومت متنفرند. نفرتشان بی حد است، نابودی مطلقش را خواستارند و به این ترتیب بیانش می‌کنند. ولی این نفرت بی مهار اصلاً سیاسی نیست. حتی اگر در چارچوب مبارزات سیاسی ابراز گردد. نفرت یاور خوبی برای مبارزۀ سیاسی نیست و اگر مهار کار را به دست بگیرد ما را به بیراهه می‌برد. هماورد را شر مطلق فرض کردن، کوری در پی می‌آورد و چشم خرد را بر تحلیل منطقی وضعیت و بخصوص کنش‌های طرف مقابل، می‌بندد.

این پیامد‌ها سیاسی را باید در نظر داشت، بخصوص که انگیزۀ رفتن به سوی این مفهوم، سیاسی است، نه اخلاقی و نه صرفاً فلسفی ـ آنهایی که از شر مطلق صحبت مب کنند، بحث متافیزیک نمی‌کنند. نتیجۀ مستقیم این گزینش، میل به نابودی حریف از راه جنگی بی حد و مرز است. در داخل جنگی بی پایان و احیاناً کمک خواستن از خارج برای رسیدن به این نتیجه. این قبیل سخنان را دائم می‌شنویم.

از شروع مطلب می‌خواستم به این جا برسم. این که کاربرد یکی دو اصطلاح فلسفی که رابطه‌اش با واقعیت روزمره خیلی روشن نیست و نوعی احساس رضایت عاطفی و نه عقلانی برای ما فراهم می‌آورد، پیامد هایی می‌تواند داشته باشد که از افق دید روزمرۀ ما بسیار فراتر میرود. باید به آنها جداً دقت داشت. یافتن مفهوم جدید سر شوقمان می‌آورد و طرح مطالب فلسفی مایۀ رضایت خاطر است، ولی باید سر را بلند کرد و به دورتر از صفحۀ کاغذ نگریست.

[email protected]

این مقاله در سایت [ایران لیبرال] منتشر شده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy