Saturday, Jul 15, 2023

صفحه نخست » چرا نه به «براندازی»! مصطفی قهرمانی

Mostafa_Ghahramani.jpgدر واژگان علوم سیاسی در مقابل استحاله و دگردیسی از «براندازی» به‌معنای مجموعه اقدامات فراقانونی و همراه با زور و خشونت به قصد سرنگونی فرماسیون سیاسی حقیقی و حقوقی موجود در یک کشور تعبیر می‌شود. در میهن ما امّا این امر لااقل در وضعیت کنونی به لحاظ توازن قوا تنها توهّمی بیش نیست و بدون دخالت مالی و لجستیکی بیگانگان حریص به منابع ثروت این سرزمین میسر نمی‌باشد و با دخالت آنان نیز شکل‌گیری آن با اسقاط دولت و فروپاشی سرزمینی میهن ما قطعاً یک فاجعه است و از این‌رو به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند در راستای منافع ملی ایرانیان باشد.

هیچ نیروی سیاسی ایران‌خواه در ساحت اپوزیسیون چه در داخل کشور و چه حتی در خارج از کشور نمی‌تواند به لحاظ منطق پیروی از اصل استقلال و حاکمیت ملی طرفدار این راه‌حل برای رهایی میهن ما از خوانش ولایی حکومت مستقر باشد. «براندازی» امّا در حقیقت به‌عنوان شمشیر داموکلس باید بالای سر حاکمیت در میهن ما قرار گرقته تا آن‌را هرچه بیشتر فلج و زمین‌گیر کند. به دیگر سخن «براندازی در این نگاه به‌مثابه راهکاری در راستای تثبیت وضعیت ابتر و ناکارآمد موجود بکار گرفته می‌شود تا بتوان از آن نهایت بهره‌برداری سیاسی و اقتصادی لازم را داشت.

راه‌حل‌های به‌ظاهر رادیکال و برآمده از یک «رمانتیسم انقلابی» ناکارآمد «جهان‌سومی» تنها نشانه «فقر معرفتی» و نبود درایت و فراست سیاسی هستند و در حقیقت آگاهانه و در اغلب مواقع ناآگاهانه به دلیل وابستگی کنش‌گران سیاسی به جوامع تحمیل می‌شوند. تمامی افراد و نیروهایی که امروز از«براندازی» به‌عنوان یگانه راه ‌حل جهت رهایی از استبداد حکومت ولایی سخن می‌گویند بر فرض پذیرش نظری آن تا کنون قادر نبوده‌اند به این پرسش پاسخ دهند که چگونه می‌خواهند با دست خالی بر برتری قوه قهریه حاکمیت مستقر غلبه کنند؟

انقلاب در بهترین حالت ممکن آن تنها یک «سزارین» است به هنگامی که تولد طبیعی دیگر ناممکن شده است. نبود درک و اراده بقا از طریق اصلاحات در دستگاه حاکمیت شاهنشاهی و به‌ویژه متوهّم بودن شخص شاه و «عقب‌نشینی تاکتیکی» تزویج شده برای حکومت شاه و ارتش آن به توصیه امریکایی‌ها باعث شتاب‌گیری فرآیند اسقاط دولت در ایران پیش از انقلاب گردید. آنها در حقیقت با کشیدن فرش تعادل و تعقل از زیر پای جامعه آن‌را به ‌سوی ناپایداری و غیرقابل اداره‌شدن سوق دادند به این امید که بتوانند در موقع بزنگاه از طریق اقدامات خراب‌کارانه در گوشه و کنار کشور با توجه به بی‌تجربگی و ناتوانی نیروهای جانشین در راستای اداره کشور، خود و عوامل سرسپرده‌اشان دگر بار به‌عنوان ناجی با یک کودتا بر اریکه قدرت سوار شوند، راهکاری که پیشتر در سوم حوت ۱۲۹۹ با کودتای انگلیسی رضاخان - سیدضیا و یکبار نیز در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با کودتای انگلیسی - امریکایی در مقابله با نهضت ملی ایران به رهبری محمد مصدق جواب داده بودند.

مقابله و دشمنی ۴۴ ساله امریکا با اراده ملّت ایران را باید در حقیقت ترجمان همین استراتژی بدانیم. شرایط سال‌های منتهی به شکل‌گیری انقلاب بهمن ۵۷ اما چه به لحاظ مؤلفه‌های داخلی و چه به لحاظ عوامل دخیل بین‌المللی در ایران امروز دیگر قابل بازتولید نیستند.

در ورای این مناسبات و چیدمان فضای سیاست عملی امّا در ساحت سیاست نظری باید فرماسیون‌های حکومتی را امّا ترجمان و برآیند نیروها و توانایی‌های مادی و معنوی و معرفتی جوامع خود بدانیم. هیچ حاکمیت مبتنی بر ارادۀ ملی را به زور نیروی خارجی نمی‌توان ساقط کرد و در مقابل هیچ حکومت مستبد نیز نمی‌تواند در درازمدت در برابر مردم سرزمین خود تنها با تکیه بر زور و قوای قهریه به حیات خود ادامه دهد.

ما ایرانیان امّا محکوم به تعامل و چاره‌اندیشی در مقیاس ملی هستیم. «گفتگو برای اصلاح و خروج از بحران» باید هم به تاکتیک و هم استراتژی کنش‌گران سیاسی ما هم در ساحت حاکمیت و هم در میان مخالفین وضعیت موجود تبدیل شود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy