Sunday, Jul 16, 2023

صفحه نخست » بار هستی، امیر کراب

karab.jpgبرای ر-اعتمادی و احمد رضا احمدی و میلان کوندرا

***
نمی دانم، چرا همه چیز بی حوصله است
زندگی از درون نعره می کشد
دوستان ادب یکی یکی می روند
نویسنده عاشقانه های نو جوانی یادها
عشق را برایمان به ودیعه گذاشت
و اعتماد و رهایی را بارها یاداور شد
تا زندگی را سبکبال و عاشقانه معنی کنیم!
نویسنده "بار هستی"، به فرداها سلام داد
تا دیدار در هستی را یادآور شود!
و شاعر موج نو، یادآور شد:
برایتان سبد سبد واژه به یادگار گذاشته ام
سهراب را برایتان دوباره معنی کرده ام!
اما، زندگی دارد رویاهایش را عقب می رود
سفره ها خالی اند و واژه ها زخمی اند
همه از بودن نامیدند و برای واژه ها گریه می کنند
جوانان برای واژه رهایی و عشق بی تابند
شاعران در هراس واژه ها روز و شب پیر می شوند
همه چیز نامیزان و بی ریخت شده اند!
غربت سر تاقچه عادت راکد مانده است
سفره ها خالی اند از نان و حوصله
رویاهایمان در هوا آه می کشند
هوا بوی ماندگی می دهد!
تو مانده ای ، بهت زده و نارام
راستی نفس کشیدن چقدر ارزش دارد؟
چرا ما مردم‌، با خود غریبه ایم؟
چرا زمان پیر می شود از بی شمار آما و ندانم ها؟
راستی ، چرا بیگانگی و بی تفاوتی لباس نو پوشیده است
با رفتن شاعر، واژه های باران و ابر و بهار یتیم شده اند!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy