توضیح مترجم:
به ساعات سرنوشت ساز تصمیم دربارهی اصلاح ساختار قضایی در اسرائیل نزدیک شدهایم. در هنگام نوشتن این مطلب صدها هزار اسرائیلی در خیابان هستند و منتظرند از نتیجهی مذاکرات و فشارها آگاه شوند. در ورای تصمیمی که اعلام خواهد شد شرایط عمومی اسرائیل و ادامهی حیات سیاسی آن به شکل کنونی زیر سئوال است. گره خوردن این بحران به احتمال صدور بحران در قالب جنگ با ایران باید مورد رصد دقیق ما ایرانیها قرار گیرد. در مقالهی زیر، (۱) مروان بیشارا، تحلیلگر خبرگزاری الجزیره به سراغ چرایی بروز این شرایط میرود و با توضیحی ساده و روشن نشان میدهد که در پشت این رویداد به ظاهر محدود یک بستر بسیار گستردهی زایندهی بحران نهفته است. بستری که اگر با خرد و انصاف مورد مدیریت قرار نگیرد زایندهی نزاع و اختلاف و درگیری بیشتر در اسرائیل و حتی احتمال جنگ داخلی است.
جنگ مذهبی و استعمارگرانهی چند دههای اسرائیل علیه فلسطینیها در حال بروز در قالب آن چه به نظر میرسد یک نزاع یهودی در آستانهی جنگ داخلی باشد بروز کرده است.
چند صد هزار نفر به راهپیمایی در خیابانها علیه حکومت پرداختهاند و رئیس جمهور اسرائیل هشدار داد که کشور در فراز پرتگاهی قرار گرفته است، در حالی که مفسران برجسته میگویند که یک جنگ داخلی شروع شده است.
این نزاع در درجه نخست میان دو نوع صهیونیسم است، صهیونیسم پیش و پس از ۱۹۶۷؛ به عبارت دیگر بین صهیونیسم لیبرال وسکولار و صهیونیسم تعصب گرا و فاشیست.
در حالی که هر دو صهیونیسم باید در طی پنج دهه گذشته با اختلافات خود را هماهنگ میساختنند، تعمیق نظام اشغالگری-آپارتایدی برای برتری یهودی امکان این را فراهم آورد که نیروهای افراطی در درون جامعهی اسرائیل با شتابی عظیم عمل کنند.
شرایط کنونی هم چنین تابع برقراری یک ائتلاف از شش حزب است که پنج تای آنها مذهبی - حال چه به صورت به شدت خشک مذهب یا به شدت صهیونست یا هر دو- هستند.
دولت متشکل از برخی از افراطی ترین عناصر نژادپرست جامعه اسرائیل میباشد. دولتی که برآن است تا دمکراسی جماعت گرای یهودی را به خودکامه سالاری متعصب یهودی تبدیل سازد و برای این منظور به فکر تسلط اکثریت پارلمان بر نظام قضایی اسرائیل است، امری که به تغییر سیستم حکومتی این کشور خواهد انجامید.
قدری تاریخ برای روشنگری
از زمان آغاز حیات خود در ۱۹۴۸ به عنوان یک دولت استعماری مهاجرنشین، رهبران اسرائیل به دنبال پیروی از مسیر ترسیم شده توسط دولتهای دیگر ایجاد شده توسط مهاجرین مانند ایالات متحدهی آمریکا، کاناد و استرالیا بودند تا از این طریق تنشها میان جماعتهای مهاجر خود را از طریق فرایندهای قانونی و دمکراتیک مدیریت کنند.
این یگانه راه آشتی دادن اختلافها بین طور مثال اقلیتهای مهاجر عراقی و لهستانی و مراکشی و روس بود. دیگر نیازی نیست که بگوییم این شامل فلسطینیهای شهروند اسرائیل که از ۱۹۶۶ مجبور به تحمل کنترل نظامی مستقیم بودهاند نمیشود.
در طی این مدت، نخبگان غیرمذهبی اشکنازی که در چارچوب حزب کارگر اسرائیل جمع شده و استقرار اولیه در فلسطین را شکل بخشیده بودند دارای برتری نسبت به محافظه کاران سفاردی و گروههای مذهبی بودند و لذا به نیروی اصلی آن سرزمین تبدیل شدند.
اما این امر با جنگ ۱۹۶۷ تغییر کرد. اشغال بیت المقدس شرقی و به زودی سرزمینهای جدید اشغالی به جریانهای مذهبی، متعصب و ملی گرای افراطی جان و شتاب تازهای بخشید.
دست راستیها در سال ۱۹۷۷ با حمایت یهودیهای سفاردی به حاشیه رانده شده و تعداد خوبی از برخی از رهبران حزب کارگر که رویای سرزمینی بزرگ تر برای اسرائیل و کنترل کامل تمام فلسطین تاریخی را داشتند به قدرت رسیده و مورد حمایت قرار گرفتند.
از آن زمان، همدستی آمریکا به صورت پشتیبانی اقتصادی و نظامی به جناح راست رادیکال اسرائیل اجازهی یک شتاب بیش از حد را داد. و قدری بعد، آشتی پذیری فلسطینیها و اعراب در مقابل اسرائیل متعصب، نژادپرستی آنها را تشدید کرد. حاکمیت خودگردان فلسطینی به سرکوب مردم خویش پرداخت تا حفاظت بیشتری به آپارتاید نهادینهی اسرائیل ارائه دهد و به این ترتیب، بقای خود را برای اسرائیل به یک ضرورت تبدیل ساخت.
به همین ترتیب، علاقهی رژیمهای عرب برای رفتن به سوی فرمول «زمین در ازای صلح» و نیز قبول توافقنامههای صلح و عادی سازی روابط با اسرائیل استعمارگر به نتانیاهو و متحدان متعصبش مشروعیت و دلیل کافی برای تشدید سیاستهای تعصب ورزانهی توسعه گرا فراهم ساخت.
در حالی که صدها هزار شهرک نشین در صدها شهرک اشغالی یهودی در حال رشد و نمو هستند مرزبندیهای میان اسرائیل و سرزمینهای اشغالی تیره و تار شد و این فقط صحبت زمان بود تا سلطه گرایان فاشیستها به سوی خود اسرائیل میل کند و در تلاش باشند تا تعصب گرایی خویش را در اسرائیل و فلسطین را تقویت کنند. هر چه بادا باد.
وقتی طرفداران وزیر امنیت ملی، ایتمار بن گویر، فراخوان او را برای به دست گرفتن سلاح دنبال کنند آن سلاحها فقط علیه فلسطینیها نخواهد بود، بلکه هم چنین سکولارها و لیبرالهای اسرائیل نیز که مورد تنفر این جماعت هستند مورد هدف واقع خواهند شد.
این به سختی غیر قابل انتظار بود.
در واقع امر، بیش از پنج دهه پیش مرحوم پروفسور یشایاهو لبوویتز، یکی از خردمندان اصلی اسرائیل، پیش بینی کرده بود که چگونه بعد از جنگ ۱۹۶۷ نژادپرستی، خشونت و نفرت در جهان بینی مذهبی-آخرت گرایی ریشه کرد و در حالی که توسط اشغالگری و شهرک سازی تقویت میشد، میرفت که به گفتهی او، منجر به «ظهور یهودی-نازیها» شود.
و یک دهه پیش، یک نویسنده به نام اسرائیلی، مرحوم آموس اوز، خشونت طلبان یهودی متعصب در سرزمینهای اشغالی که بدنهی اصلی حامیان دولت کنونی و وزرایش و نیز مجریان طرحهای مختلف علیه فلسطینیها در کرانهی باختری رود اردن هستند را «یهودیان نئونازی» نامیده بود.
همهی این موضوعات این سوال را مطرح میسازد که چرا سکولارهایی فراوان و متعصبینی اندک در خیابان هستند که نمیخواهند یا نمیتوانند رابطهی میان تعمیق آپارتاید و فاشیسم منجی گرای در حال ظهور را ببینند؟
پاسخ کوتاه این که بسیاری نمیخواهند و بیشتر از آنها کسانی هستند که نمیتوانند چنین رابطهای را دریابند. آنها که نمیخواهند نگران این هستند که ایجاد پیوند میان فاشیسم با آپارتاید جنبش اعتراضی را دچارشکاف ساخته و ضربآهنگ آن را کند سازد. آنها که قادر به دیدن این رابطه هستند کسانی میباشند که هم خر را میخواهند هم خرما را؛ آنها اصرار دارند که اسرائیل میتواند و باید هم سکولار و دمکراتیک باشد و هم برتری یهودی و اشغالگری در فلسطین را حفظ کند.
بر مبنای آرایش مجلس اسرائیل، جناح مخالف دولت یا همان اپوزیسیون متشکل از بخشهای عمدهای از هواداران میان نظامیان و نخبگان اقتصادی میباشد. اگر برای فرد نتانیاهو نبود، کسی که به شدت برای این جناح غیر قابل اعتماد است، احزاب دیگر اپوزیسیون مانند، اتحاد ملی، اسرائیل خانهی ما و و یش آتید میتوانستند با کمال میل به یک ائتلاف قدری سکولار به ریاست هر رهبر رادیکال دیگری از حزب دست راستی لیکود بپیوندند.
این احزاب در واقع میتوانند در نهایت به یک توافق با دولتی ائتلافی در مورد لایحهی پیشنهادی برسند. توافقی که براساس آن از یک سو خصلت لیبرالی سیستم در قبال یهودیان حفظ شود و از سوی دیگر دولت بتواند، برنامهی نژاد پرستانهی خود در قابل فلسطینیها را در داخل اسرائیل و سرزمینهای اشغال شده به پیش برد.
این میتواند موقعیت را آرام سازد، اعتراضات خیابانی را خاتمه دهد و یک عادی شدن ظاهری شرایط را مستقر سازد. هر چند برای مدتی کوتاه. ولی نباید اشتباه کرد، غول از شیشه بیرون آمده است و متعصبین از حاشیهها به مرکز قدرت آمدهاند و در حال تغذیهی نزاع و جنگ هستند؛ آنها تا زمانی که ماموریت رستگارسازی منجی وارشان به اتمام نرسد دست بردار نیستند. و ترجیحشان بر آن است که این امر به شکل آخرالزمانی باشد.
من نمیدانم که این نزاع در حال گسترش سکولارها و مذهبی در نهایت اسرائیل را به کجا خواهد کشاند. اما آنها که در غرب مترصدند که ایران را از رفتن به سوی بمب هستهای باز دارند نیاز دارند که حمایت خویش از یک دولت هستهای هر چه بیشتر متعصب را که به نحو فزایندهای به سوی جنگ با خود میرود متوقف سازند.
***
مروان بیشارا: تحلیلگر ارشد سیاسی در خبرگزاری الجزیره نویسندهای است که به طور گسترده در پیوند با سیاست جهانی قلم میزند و به عنوان یک مرجع برجسته در سیاست خارجی ایالات متحده، خاورمیانه و امور استراتژیک بین المللی شناخته میشود. او قبلاً استاد روابط بینالملل در دانشگاه آمریکایی پاریس بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- https://www.aljazeera.com/opinions/2023/7/23/an-israeli-civil-war