* اگرچه عملیات غافل گیر کننده و بی سایقه حماس در نوار غزه و نفوذ به اراضی تحت حاکمیت اسرائیل با کشتار دهها نفر از نظامیان و غیر نظامیان و اسارت برخی دیگر جهان را در بهت فرو برده است اما، به نظر نمیرسد این عملیات تغیری در معادلات قدرت میان اسرائیل - فلسطین یا اعراب - اسرائیل به وجود آورد. شاید به لحاظ تاکتیکی دستاوردهایی از جمله نشان دادن آسیب پذیری اسرائیل، یا مبادله اسرا با میانجیگری مصر یا قطرطبق فرمولهای پیشین را در بر داشته باشد اما به لحاظ راهبردی شرایط ایجاد شده سبب ساز تهاجمی همه جانبه علیه نوار غزه به گونهای که از آن چیزی باقی نماند خواهد شد و عملا زندگی را برای ساکنان غزه که بسیاری از آنها با کار در اسرائیل امرار معاش میکردند بیش از پیش سخت خواهد کرد.
*تصاویری که از کشتار اسرائیلیها و توحشی که توسط اعضای حماس در برخورد با غیر نظامیان منتشر شده سبب ساز نوعی هم دلی جهانی با ارتش اسرائیل برای پاسخ گویی به حملاتی شده که بیش از اعضای حماس مردمان عادی ساکن غزه بهای آن را پرداخت میکنند. مبرهن است ارتش اسرائیل جنگ را تا نابودی کامل حماس ادامه خواهد داد و همه دستاوردهای ممکن برای بهبود زندگی فلسطینیان که میتوانست ذیل توافق ابراهیم و تکمیل آن با عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان به وجود آید را به تاخیر خواهد انداخت. طراحان عملیات «طوفان الاقصی» اگر گمان میکنند با این عملیات زمان به عقب بر میگردد و روند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل که با توافق ابراهیم آغاز شده (عادی سازی روابط امارت متحده عربی و بحرین با اسرائیل) و با عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل تکیمل میشود را دچار اختلال راهبردی میکنند سخت در اشتباه هستند. توافق ابراهیم محصول اتخاذ راهبردی استراتژیک با حمایت دو حزبی در امریکا و حمایت سطوح بالای رهبری در کشورهای عربی و اسرائیل است که اتفاقا «طوفان الاقصی» آن را محکم تر میکند.
*به نظر نگارنده آنچه رخ داده نشان میدهد حماس خیلی زیاد و حزب الله کمتر اما هر دو پیوندهای خود با جامعه فلسطین و هم چنین کشورهای عربی مانند مصر و عربستان را از دست داده و به عنوان ملیشیای مزدوری که در خدمت اهداف راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی است در آمدهاند. تلخی و تندی زبان علی خامنهای از عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان کمی پیش از عملیات طوفان الاقصی به خوبی نشان گر ناخرسندی تمام و کمال جمهوری اسلامی از حل شدن مناقشه فلسطین و عادی شدن روابط اعراب و اسرائیل بود. اگرآنچه حماس انجام داد جز به نابودی خودش و بدتر شدن اوضاع ساکنان غزه نمیانجامد باید پاسخی منطقی به چرایی شکل گیری چنین عملیاتی داد؟ بدون شک وقتی پول، امکانات زندگی و هزینه عملیات نظامی حماس و حزب ا... را جمهوری اسلامی تامین مالی میکند پیش و بیش از هر چیز ملاحظات خودش را در نظر دارد. در واقع حقیقت تلخ این است که جمهوری اسلامی «زیست پر رنج و مرارت» مردم فلسطین با آرمانی دور از دست را به صلحی که جاه طلبیهای ایدئولوژیک و ژئوپلتیک خودش را سیراب نکند اما زندگی حداقلی را برای ساکنان نوار غزه و کرانه باختری رود اردن فراهم کند ترجیج میدهد. ترجمه سیاسی آنچه گفته شد این است که جمهوری اسلامی، حماس و حزب الله هر سه پیوندهایی را که روزگاری با مردم خود داشتند را از دست دادهاند و هم اکنون برای «بقای خود» آنها را گروگان گرفتهاند.
*جمهوری اسلامی که در آستانه بحران جانشینی، پیروزی جنبش انقلابی مهسا را با سرکوب خشن به تعویق انداخته و مانع همبستگی طبقاتی و نسلی در آن شده است تصور میکند با در گیر کردن کشور در بحرانهای خارجی و ممانعت از عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان میتواند افکار عمومی را از انقلاب منحرف کرده و به بهانه دشمن خارجی انسجام تصنعی ایجاد کند و در پرتو آن هم سر کوبها را توسعه بدهد و هم شریط عبور از بحران جانشینی را تسهیل کند. حماس و حزب الله نیز تداوم زیست انگلی خود را در تداوم ستیز میان اسرائیل و فلسطین جستجو میکنند. میدانند چاهی که میکنند برای مردم آبی ندارد اما برای آنان حاوی نان چرب و شیرینی از سوی جمهوری اسلامی است و به همین دلیل هم از هیچ حرکتی در جهتِ سنگ اندازی در مسیر توافق ابراهیم و توقف عادی سازی روابط عربستان سعودی و اسرائیل فرو گذار نیستند. مردم ایران و فلسطین هر دو قربانی جاه طلبیهای سیری ناپذیر جماعتی گروگان گیراند که به جای توسعه اقتصادی و رفاه و آسایش شهروندان تنها به رفاه خود و ارضای جاه طلبیهایشان فکر میکنند. به نظر نمیرسد اما دولتهای عربی و از جمله عربستان اجازه بدهند سیاست خارجی آنها توسط جمهوری اسلامی به گروگان گرفته شود.
حامد آئینه وند
دانش آموخته علوم سیاسی و روابط بین الملل