آتش افروزی خامنهای در غزه و زدن پایگاه آمریکایی در اردن و موشک پرانیها در اربیل عراق و بلوچستان پاکستان، بیش از آنچه که، مبنای ایدئولوژیک داشته، یا به پروسه صدور انقلاب اسلامی، مربوط باشد، نگاهی به بن بست عدم مشروعیت در داخل کشور داشته است. در همین راستا محور استراتژی خامنهای تاکنون، زدن طبل جنگ، با دشمنان فرضی در خارج و در مقابله با آن، اتخاذ سیاست النصر بالّرعب (پیروزی در ایجاد ترس و وحشت) در داخل کشور بوده است. یعنی به این بهانه، که کشور درحال جنگ با دشمن است و باید در چنین موقعیتی، هر نوع حرکت مخالف نظام، به عنوان ستون پنجم دشمن تلقی گردد، ولو با اعدامهای بی دلیل و تنها بخاطر زهر چشم گرفتن از مردم و ایجاد ترس و وحشت در جامعه، تا خدشهای در کلان سیاست و در نتیجه ادامه بقای رژیم، رخ ندهد.
اشتباه پهپاد ردیاب آمریکایی، در پایگاه مستقر در اردن، با تصور آمریکائی بودن پهپادهای رژیم، نشان داد. که جمهوری اسلامی، در کمین است و میتواند. از یک اشتباه محاسباتی-نظامی- تسلیحاتی حریف، به آمریکا و متحدیناش، ضربات مهلکی بزند. در همین راستا، هدف از حملات حماس، در هفتم اکتبر به خاک اسرائیل، از بین بردن پیمان ابراهیم و منتفی شدن عضویت عربستان و سایرین درین پیمان، با تداوم پاسخ اسرائیل، به فجایع هفتم اکتبر و تنبیه حماس در غزّه بود. خامنهای در کنار استراتژی مزبور، برای تحکیم حاکمیتاش در داخل، همواره از خدمات و اقدامات دو جناح قدرتاش یعنی اصولگرایان، که افکارشان با اندیشه وی نزدیک تر بود، از یک طرف و جناح دوم قدرتاش، یعنی اصلاح طلبان، در راستای تثبیت این قدرت، با این پیش فرض بوده، که اصلاح طلبان، مخالف وضع موجود بوده و خواهان اصلاحات در سیاست داخلی و خارجی کشور هستند.
دروغ اصلاح طلبی، در تمام دوران حاکمیت خامنهای، برای کلاه گذاشتن بر سر حریفان اروپایی و آمریکائی، استفاده از این ترفند و ایجاد امید کاذب برای تغییر در راس امور وی بوده است. تصور غالب بر این بود. که مجموعه آتش افروزیها و شرارتهای رژیم در اسرائیل- غزّه، یمن و دریای سرخ، عراق، سوریه، لبنان، پاکستان، اوکراین، موجب خواهد شد. که جو بایدن و شرکاء این بار، عکس العمل قاطعی علیه رژیم نشان داده و بجای تنبیه نیروهای نیابتی، این بار بر سر اختاپوس، در تهران شلیک خواهند نمود. که صدور بیانیهها و مصاحبهها و نوشتارهای مقامات آمریکائی نشان داد. که چنین اقدامی به خاطر این که، جنگ تمام عیار اوکراین و جنگ محدود خاورمیانه، باعث تشدید رکود اقتصادی و تقویت حریفان روسی و چینی غرب گردیده، هر نوع افزایش جنگ کامل و مستقیم، با رژیم تهران، اوضاع بشدت وخیمی در جامعه بین المللی ایجاد میکند. که ممکن است مهار آن از سوی طرفین، به امری محال تبدیل گردد.
در نتیجه حمله به تهران انجام نشد و ظواهر امر نشان میدهد. که فعلا هم به آن شکلی که همه انتظار دارند، نخواهد شد. اما آمریکا و متحدیناش، با قاطعیت تمام، باین واقعیت پی بردند. که جمهوری اسلامی، ظرفیت آن را دارد. که از یک غفلت، استفاده و صلح و آرامش جامعه بین المللی را، خدشه دار نموده و جنگ و خرابی غیر قابل پیش بینی، علیه جامعه بشری ایجاد نماید. میدانیم که، بهانه آغاز جنگ جهانی اول، ترور آرشیدوک ولیعهد اتریش، از سوی یک ملی گرای صرب بود. خامنهای نیز، نشان داد. که هر لحظه بخواهد، آتش افروزی نموده و چه بسا، برای بقای خود و رژیماش، بهانه لازم را، برای آتش افروزی یک جنگ فراگیر، فراهم نماید.
اخباری که این روزها، در فضای مجازی پخش شده و میشود. حاکی از این است. که تعدادی از دولتمردان اروپا و آمریکا، از مماشات بایدن و شرکاء، با رژیم تهران گله منداند. در نتیجه، مماشات و دیپلماسی پشت پرده طیف جو بایدن، با تهران، ازین پس، موکول به محال به نظر میرسد و چه بسا، مجبورند، در اولین فرصت ممکن، با در نظر گرفتن همه شرایط، سر اختاپوس و مار را، در تهران بزنند.
علی اکبر امیدمهر
ایران یک بار دیگر عزادار شده است، حسین لاجوردی
افسانه کارتر و حمایت از انقلاب ایران؟! حنیف یزدانی