نکته ی اول این که ما در تاریخ، دو نوع زمان داریم:
زمان کوتاه و نزدیک که عمرش تا یکصد سال می رسد.
زمان بلند و دور که عمرش بیش از یکصد سال است.
نکته ی دوم برای رویدادها و تحولات اجتماعی و سیاسی، استفاده از کلمات «اگر» و «مگر» معنایی ندارد.
چیزی که اتفاق می افتد، اتفاق افتاده و باید می افتاده و با ترازهای امروزی نمی توان اتفاق نیفتادن آن را آرزو کرد چون اثری ندارد و نمی توان زمان را به عقب برگرداند و رویداد را به شکل دیگری رقم زد.
انقلاب ۵۷ اتفاقی ست که باید می افتاده مثل صدها اتفاق تاریخی در جهان که اغلب شان نتایج کوتاه مدت تلخ و ناگواری در پی داشته است ولی در دراز مدت موجب پیشرفت اجتماعات بشری شده است.
اثرات انقلاب ۵۷ در کوتاه مدت برای ما نسل هایی که در این مقطع زمانی زندگی می کنیم تلخ و دهشتناک بوده و فعلا ۴۵ سال است که اثرات ناگوار و طاقت سوز این اتفاق کماکان گریبان ما را رها نکرده است.
اما اگر به آینده دور نگاه کنیم «شاید» اثر مثبت این رویداد را ببینیم.
یکی از جنبه های مثبت این انقلاب در درازمدت بیدار کردن و شناختن مار غاشیه ی بسیار و سمّی و خطرناکی ست که در درون جامعه ما خفته بود و انقلاب ۵۷ این حیوان وحشی و آدمخوار را بیدار کرد و آن را در مقابل جامعه قرار داد.
مار غاشیه ی مذهب که روی عمومی ترش، مار غاشیه ی ایدئولوژی های انحصارطلب و تمامیت خواه چه از نوع چپ و کمونیستی و چه از نوع راست و سلطانی ست.
وضعیت امروز ما دفتر مشق پر از غلط های خط خورده و خط نخورده است که باید روزی پاکنویس شود و متنی سنجیده و کم غلط از آن بیرون بیاید. روزی که شاید ما آن را نبینیم اما تاریخ جهان به ما نشان می دهد که این روز قطعا فرا خواهد رسید.
سرداران در سوراخ!