در این نوشتار میخواهم بگویم چرا رژیم در شیپور زنگ زده انتخابات میدمد. مگر نه آن است که رأی مردم در ج. ا. هرگز میزان نبوده است؛ و سالهاست که ملت و حکومت از هم بیگانه شدهاند.
باری، ساختار حکومت در ایران اسلامی دو پهلو است. هر سازمان و یا نشان حکومتی بدل و بدیلی ناهمگون در کنار خود دارد. هر کارگردان حکومت نیز دو هویت، دو شخصیت و دو کارکرد موازی ناموزون دارد. هرم حاکمیت که جای خود دارد، سرآمد این دورویی و دورنگی است. رهبری ح. ا. خوب میداند کجا باید رادیکالیسم منفی را بکار گیرد و چه زمان محافظه کاری منفی پیشه سازد. یک روز دستور به آتش به اختیاری میدهد و زبانش برای یک تسلیت خشک و خالی در کشته شدن جوانی به دست مزدورانش نمیچرخد. اما، همین رهبر -به اصطلاح- فرزانه زمانی دیگر برای آنکه مردم را به نمایش مضحک بیعت خیابانی با نظام بکشاند، مانند فراخواندن ملت به راهپیمایی روز سیاه ۲۲ بهمن و یا سیرک -به اصطلاح- انتخابات، مردم را به دوست داشتن ایران، اصلاح امور دولت و ملت و سازندگی کشور از راه انتخابات امیدواری میدهد. کسی که لقلقه زبانش نجات فلسطین و حذف اسرائیل از صحنه گیتی است، امروز نرمشی دیگر اختیار کرده تا شاید چند نفر بیشتر خام کند. آن ایران که او میگوید سال هاست برای تروریستهای منطقه هزینه شده است.
رادیکالیسم منفی رهبر اظهر من الشمس است. اما محافظه کاری منفی آنجاست که او نمیخواهد روال صوری و ساختار روبنایی ترتیبات حکومتی بهم بریزد. رهبر، به هر روی، روال هشت ساله ریاست جمهوری نظام را تحمل کرد. اگر چه دو دوره رفسنجانی و روحانی برای رهبری چندان گران نیامد؛ او توانست دو شخصیت متفاوت، خاتمی و احمدی نژاد را هر یک، دو دوره زیر نفوذ و قدرت خود مدیریت کند. نمونهای دیگر، با آنکه وزن فقاهتی حوزه در برابر رهبری سنگین میکرد و او دل خوشی نه از روحانیت و نه از روحانیون داشت؛ همواره تلاش کرده حوزه وابسته را همه جا علم کند. نمایش انتخابات هم یکی دیگر از محافظه کاری رهبری است تا به خیال خام خود به خارجی بگوید ملت پشت نظام است و نظام مشروعیت دمکراتیک دارد؛ به مزدورانش بقبولاند که او هنوز اقتدار دارد و ملت ناگزیر فرمانبردار است؛ و به بدنه مذهبی و سنتی نظام که هر روز ضعیف تر و نحیف تر میشود این باور را تزریق کند که مردم اگر چه از کمبودها ناراضی هستند اما اعتقاد مذهبی، آنها را وا میدارد به برنامههای نظام اعتماد کنند.
گذشته از این محافظه کاری که منفی است و سودی به حال ملت و مملکت ندارد، انتخابات، هر چند نمایشی، برای رهبری یک نظرسنجی و بازبینی عینی جامعه است. گفته میشود که اطلاعات او نشان از حضور و پشتیبانی هفت درصدی جامعه دارد. با اینهمه، مدیریت دیکتاتوری نوین این حداقل را میفهمد که در عمل، این حمایت رصد شود.
از اینها که بگذریم، انتخابات حکومتی به خودی خود فرصت خوبی است تا جناب رهبر برای هزارمین بار دماغ استمرار طلبها را بسوزاند و آنها را بیشتر خوار و خفیف سازد. همانها که از در و پنجره بیرون شدند وحالا میخواهند از سوراخی به کوچکی یک روزنه بیایند درون!
من ماندهام که چگونه برخی -به اصطلاح- نخبه هنوز خود را آلوده رژیم میخواهند. آلودگی به مال و منال و نام و مقام تا کجا؟ تا به کی وجدان آنها در خواب غفلت خواهد ماند. از کدام روزنه میگویند؟! آیا قضاوت وجدان شما بسان قضاوت بیدادگران رژیم در پلشتی غرق شده است؟ دست کم از دوستان پیشین خود یاد بگیرید. به آنها نگاه کنید که به خود آمدند؛ و از پیشینه خسارت بار خود عبرت گرفتند. این موج سواری که میکنید عاقبتش فرورفتن به حضیض ذلت و قهقرای تباهی است.
گوش همه ما ۳۰ سال آزگار از دشمن دشمن گفتن رهبر پر شده است. جوانی نسل من و نسل پس از من در سایه این توهم و جنون کینه ورزی و عقده گشایی برباد رفت. به بهانه خطر دشمن در منطقه و بیخ گوش نظام، ما ملت سال هاست با زندگی و دارایی خود هزینه میدهیم. جان و مال ملت به هیچ گرفته شد؛ رأی ملت به چند. از کدام انتخابات دم میزنید؛ از کدام روزنه گشایی؟ صمّ بکم! چگونه نمیبینید مرگ یک ملت را؛ مرگ یک مدنیت تاریخی را؟ ظلم و جور آتش به اختیاران متوهم، فساد و دزدیهای افسار گسیخته از جیب ملت، شکنجه و زندانهای قرون وسطایی، کشتارهای خیابانی و دار زدن جوان ها؛ از کدام فرصت میگویید؟ اینکه میگویید فرصت نیست؛ غفلت است، یک غفلت مرگبار، یک ذلت آشکار. آدم عاقل بار بدکرداری دیگری را به دوش نمیگیرد و هزینهاش را به جان نمیخرد؛ مگر آنکه اجیر حقیر و بی عار و جیره خوار باشد.
سیروس فیروزیان
رقاصِ شش کلاسه، مهران رفیعی