گرچه افکار عمومی کشورهای غربی ولادیمیر پوتین را در داخل کشور حاکمی سرکوبگر و در خارج از کشور متجاوز به کشور اوکراین میشناسند. با این حال ارزیابیهای واقع بینانه حاکی از این است که اکثریت مردم روسیه حامی پوتین و متمایل به انتخاب ولادیمیر پوتین برای پست ریاست جمهوری هستند. البته این بدان معنا نیست که انتخابات در روسیه دمکراتیک است و مردم حق انتخاب دارند.
شکی نیست کنترل تمام و کمال انتخابات ریاست جمهوری در دست پوتین است. نتیجه این انتخابات از قبل روشن است او از پیش و بی چون و چرا برنده انتخابات رئیس چمهوری روسیه است. هدف اصلی پوتین از این انتخابات، مدیریت و جا انداختن رهبری بلا منازعش در جنگ اوکراین است.
به سبب نبود فضای باز سیاسی، اختناق و سرکوب، رقبای پوتین آنچنان وزنی در روسیه ندارند. تنها کسی که میتوانست تا حدی در این انتخابات برای پوتین درد سر ایجاد کند آلکسی ناوالنی مبارز و شجاع بود. اما پوتین حتی حاضر نشد زنده ماندن او را در زندان تحمل کند. دومین رقیب بامزه پوتین در این انتخابات نیکلای خارتونوف است. خارتونوف در واقع نامزد حزب کمونیست شوروی است. او در انتخابات ریاست جمهوری طوطی پوتین شده است. نیکلای به جای تبلیغ برنامههای خود از پوتین دفاع میکند.
در مقام مقایسه فضای سیاسی انتخابات ریاست جمهوری در روسیه، نسبت به ایران در جایگاه نازل تری قرار دارد. در ایران حداقل این امکان وجود دارد که مردم و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و احزاب و نهادها بتوانند شعار عدم شرکت و یا تحریم انتخابات را برای جامعه طرح کنند و یا در مطبوعات اندک فضایی برای نفس کشیدن داشته باشند اما این فضا در روسیه وجود ندارد. اگر به تاریخ ۱۵۰ سال روسیه و ایران نگاه کنیم به خوبی متوجه میشویم با وجود ابر قدرتی روسیه در صحنه جهانی، عنایت مردم ایران به دمکراسی و نظام پارلمانی کارنامه بهتری از روسیه دارد.
تکیه گاه اصلی ولادیمیر پوتین بر پایه ناسیونالیسم روسی است که ریشه در تاریخ مردم روسیه دارد. بنظر میرسد او پس از گذشت بیش از دو دهه هنوز هم روح و پیام اصلی و تاریخی فروپاشی شوروی را درک و هضم نکرده است. پوتین با دمیدن بر شیپور ولیکایا روس «خلق کبیر روس» در صدد احیای عظمت دوران روسیه تزاری و ابر قدرتی حکومت شوروی بود و هست. به همین منظور برای ارضا افکار عمومی مردم روسیه جنگ با اوکراین را شروع کرد. پوتین هنوز هم با رویایهای تاریخی از دست رفته و با احساسات جریحه دار شده ناسیونالیستی مردم روسیه بازی میکند. گرچه شنیدن این موضوع جالب نیست اما واقعیت این است که حرفهای پوتین در بین مردم روسیه خریدار دارد.
البته در این مورد نباید توانایی ولادیمیر پوتین را کاملا نا دیده گرفت. پس از فروپاشی شوروی و روی کار آمدن پوتین مردم روسیه به دو دلیل اساسی مدافع و قدردان او شدند. اولین دلیل این بود پس از فروپاش شوروی، پوتین و مشاوران او توانستند از پس اوضاع آشفته بر آیند و تا حدی ناامنی گسترده در روسیه را جمع و جور کند. دومین دلیل سر و سامان دادن نسبی به وضعیت اسفناک و آشفته اقتصاد به برکت افرایش در آمدهای نفت و گاز و تا حدی سرمایه گذاریهای خارجی بود.
محبوبیت پوتین در افکار عمومی کم و بیش در افت و خیز بود. پوتین با اشغال کریمه و پس از آن با تجاوز به خاک کشور اوکراین، توانست به احساسات جریحه دار شده مردم روسیه پاسخ مثبت بدهد. افزون بر این دستگاه حاکمه پوتین در شرایط جنگی توانست به طور نسبی سرو سامانی به اقتصاد کشور بدهد.
سال پیش بلند پروازیها و ماشین جنگی پوتین به سبب مقاومت مردم اوکراین و کمکهای گسترده نظامی و مالی کشورهای غربی به گل نشسته بود و به لحاظ سیاسی پوتین در یک حالت آچمز قرار گرفته بود اما آشفتگیهای سیاسی در جهان، شکاف بین تصمیم گیران آمریکا در قبال اوکراین، پدیده ترامپ، تضاد چین و آمریکا، جنگ غزه برای پوتین فرصت مناسبی فراهم کرد که گلیم خود را از آب بیرون بکشد علاوه بر این توانست از کمکهای چین، ایران و کره شمالی بهره ببرد.
در رابطه با این موضوع نمیتوان به رفتارهای دو گانه دولت آمریکا و کشورهای غربی در باز گذاشتن دست دولت اسرائیل در کشتار مردم فلسطین بی توجه ماند. این رفتار غیر اخلاقی و چندش آور دولتهای غربی در قبال اسرائیل سبب شد که جنایتهای جنگی پوتین در سایه قرار بگیرد و به پوتین اجازه داد شد که اشغال گری و جنایت خودش در اوکراین را تا حدی توجیه بکند.
با این همه پیش بینی آینده روسیه و پوتین بسیار سخت است فاکتورهای گوناگون و درهم تنیدهای دخیل هستند. حاکمان روسیه هیچ وقت به آلترناتیوهای خارج از حکومت اجازه بقا و نفس کشیدن ندادند. به نظر نمیرسد چرخه خشونت و سرکوب به راحتی و به این زودی از جان این کشور دست بردارد. گرچه پس از فرو پاشی شوروی دمکراسی و آزادی در بین بخشی از اقشار میانی و تحصیل کرده رشد چشمگیر داشته است اما در طول تاریخ روسیه، دمکراسی و آزادی هیچ وقت برای مردم روسیه در اولویت نبوده است.
اتابک فتحالهزاده