در ادبیات کوچه پارهگفتی میگوید: «معما چو حل گشت، آسان گشت.» این گزاره فشردهی تاریخ سیاسی ما است: تاریخی چیرهی و مردمانی که همتی درخور و ارادهای سترگ برای همآوردی با دشواریهای سیاسی جدی و تازه ندارند؛ و گرفتار پیشاسیاست معماهای حلشدهاند.
سیاست مهمترین معماهای هر جامعهای است؛ و سیاستورزی ریختی از دستوپنجه نرمکردن با دشواریهای تازه و معماهای حلناشده است. پیشاسیاست اما در هر اجتماع/جامعهای ریختی از معماهای حلشده است؛ ریختی از «معما چو حل گشت»؛ یعنی اهالی پیشاسیاست (در هرجا ایستاده باشند) هستهی سخت سیاست (معماهای جدید) را هنوز نیافتهاند؛ و نمیفهمند! آنها در بهترین جایگاه، دشواریهای کموبیش حلشده را آموختهاند و میخواهند آن راهحلها را به جامعه بچپانند. (۱) یعنی اهالی پیشاسیاست گرفتار تکرار «سنت» هستند؛ آنها بهطور چیره راهحلهای سنتی را تکرار میکنند؛ (۲) هرچند گاهی تکرار تجربههای دیگران (و حتا جدید) هم ممکن است، بارهی توجه آنها باشد. (۳)
هستهی نغز و آموزهی شیرین گزارهی «معما چو حل گشت» آنجاست که میان کسانی که آسیبشناس، گرهگشا و آفرینندهاند، و آنها که بخشی از آسیب و گرهاند و دریافتی از دشواریها ندارند، فاصله میگذارد. فرهنگ انتظار همانند قارچها مرگ در این فاصلهها میروید. نمونهای برجسته و همهگیر از کسانی که بازیگر سیاسی و بازیساز و آفرینشگر نیستند! کسانی که از دلآوریی «من» بودن و بالاتر «ما» شدن بیبهرهاند؛ و از آزمون و خطای جمعی و اندیشهگی که هستهی سخت ما/سیاست است، میگریزند؛ و میدان سیاست و اندیشه را خالی میکنند. (۴)
فرهنگ انتظار چهرهی دیگری از آسیب مزمن واماندهگی در ایران است؛ فرهنگی که از ایران باستان آمده است؛ و در دوران اسلامی، اسلامی و ستبر شده است؛ (۵) فرهنگی که در یک سو به انحطاط شبانرمهگی میرسد؛ و در دیگر سو به سرسپردهگی در برابر نیروهای برتر در پهنهی جهانی. هر دو جریان از گستاخی خودپایی و چالاکی خودخواهی (که بنیاد من و ما بودن است) بیبهرهاند. (۶) آنچه رنگهای این پیوستار را نوبهنو و برای هر نسل فریبنده میکند، بازیگران، داوها، اداها و ادعاهای تازه است. این آسیب مزمن و ناتوانی آموخته، چنان در این سنت ریشه دوانده است، که برخی از بازیگران بازیخوردهی امروز از قهرمانهای پوشالی ملی به کلاشهای بینالمللی و دونکیشوتها در دیگر کشورها دلبستهاند! دلبستهگی به دانالد جی ترامپ برای گذار از جمهوری اسلامی یک نمونه است؛ یک نمونه که هم بسیار لودهنده است و هم بسیار مهم. این خیل کودتاچی خیلی رشد کردهاند که از برادران دالاس (۷) به ترامپ رسیدهاند.
فرهنگ انتظار است که در خوانش مذهبی به اسلامگرایی خاموش، و آویزان (در تعلیق) فرصت میدهد بماند؛ و در خوانش ناسیونالیستی به اقتدرگرایی! اما با همهی گوناگونیها و رنگارنگیها این دو آسیب در یک جا به هم میرسند؛ هر دو میدان سیاست را خالی کردهاند؛ و در بهترین حالت به اختراع دوبارهی چرخ سیاست پرداختهاند.
فرهنگ انتظار را نباید دستکم گرفت؛ فرهنگ انتظار است که میتواند فراوانی انگارههای نیرنگ (Conspiracy theories) را در یک جامعه توضیح دهد؛ و فرهنگ انتظار است که به مردمگرایی (عوامگرایی، پوپلیسم) زور و نیرو میدهد.
تصور کنید این خیل خوابزده، پرت و پررو (که به یک دیوانه، کلاش، مجرم و کلاهبرداری همانند دانالد جی ترامپ امید بستهاند)، اگر پیروز میدان سیاست در ایران آینده باشند، ایران را به کجا خواهند برد؟ (۸)
هیچکس نمیداند فرآیندهای پیچیدهی سیاست چهگونه بر ما داوری خواهد کرد؛ اما پسند امروز مدعیها و داومندان ویترین آینده است. ترامپ شاهنشان نادانی برخی از جریانهای سیاسی در ایران است. فرشگرد و حالا حزب ایران نوین از دل کسانی برآمده است که با نامه نوشتن به ترامپ شهره شدهاند؛ کسانی که از دیوانهای خواستند که به کمک آنها بیاید و ایران را آزاد کند. دریافت این کوتولههای سیاسی از آزادی بسیار لودهنده و دلهرهآفرین است. (۹)
اکبر کرمی
ـــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها
۱) همهی پیشاسیاستها سنگرهایی برای پاسداری از آدمی و دریافتی نخستین او از آزادی هستند؛ سنگرهایی که هرچه اجتماع/جامعه گسترش بیشتری مییابد، در کارکردهای بنیادین آنها، شکافهای بیشتری آشکار میگردد. به زبان دیگر سیاست فراروفتن از پیشاسیاستها برای پاسداری پایدار از آزادیهای آدمی است. پیشاسیاستها برآمد ریختهای از امتیاز و ممتازیتها هستند؛ ریختهایی از هرمهای قدرت و داوری که هم مردمان یک سرزمین را نابرابرتر میکند؛ و هم با توزیع و پخش نابرابر آزادیها در تکاپوی سنگری برای آزادیهای نخستین است. سیاست برچیدن همه امتیازها و نابرابریهاست تا مردمان یک سرزمین را بهگونهای برابر آزاد کند. هستهی سخت جهان جدید چنین دریافتی از آدمیان است؛ و هستهی سخت سیاستها در جهانهای جدید، تکاپوی برساختن جامعه از اجتماع انسانهای آزاد و برابر است. سیاست مجموعهای از سازوکارهایی است که مجموعهای گوناگون و رنگارنگ از آدمیان را هماهنگ و همپارچه میکند؛ و یک جامعه بالا میآورد.
۲) بازگشت به گذشته شاهنشان جریانهای سنتی و پیشاسیاسی است؛ در این پیوستار سلطنتطلبها خواهان بازگشت به دوران پادشاهی محمدرضاشاه یا پیشتر هستند و مذهبیها خواهان بازگشت به دوران اسلامی در بازههای گوناگون است.
۳) هرگاه نادانی و بددانی سیاست به پیوند سیاست با مجموعهای از گزارههای «استبنیاد» برسد، آنگاه سیاست در تکرار سنت یا تکرار دیگران (الگوهای مدرن) کپسوله و فشرده خواهد شد.
۴) نوینش و مدرنیته را میتوان به طور فشرده فرآیندهایی دید که از توده، مردم، و شهربندان «من»، مردمان، و شهروند میسازد. و سیاست نوین مجموعهای از فرآیندهایی است که از منهای آزاد، برابر و رنگارنگ «ما» میسازد. به زبان دیگر در پیشاسیاست همه چیز از «ما» آغاز میشود؛ ریختی از «ما»ی پیشینی و چپاندهشده و گلهای در برابر «ما»ی دیگران؛ در حالی که در سیاست همه چیز از «من» آغاز میشود؛ من آزاد و برابر و یگانه. در نتیجه در ادبیات، فرهنگ و اجتماعی که هنوز «من» زاده نشده است، هنوز سیاست هم زاده نشده است. آنچه در این اجتماعها سیاست خوانده میشود، پیشاسیاستهایی است که چیزی بیش از تکرار سنت و اختراع دوبارهی سیاست نیست. جازدن علمهای سیاسی (Political science) به جای هنر سیاست (Politics) پیچیدهترین ریخت این نادانی است.
۵) به طور وارونه هم میتوان به این داستان پرداخت. یعنی فرهنگ انتظار که امریپیشااسلامی و ایرانی است، در ورود اسلام در نامهای جدید و فاتح خود را بازسازی و تکرار میکنند. اسلام ایرانی و ایرانیدن (ایرانی کردن) اسلام از این گوشه بررسیدنی و سنجیدنی است.
۶) «ما شدن» دشواریی بنیادین سیاست است؛ در سنت ما شدن به طور چیره از راه انکار «من» (و رنگارنگی و گوناگونی) پیش میرود؛ و کار میکند. استورهها، دینها، اخلاقها و عرفانها سازوکارهای مرکزیی سنت هستند که راه انکار «خود» و «من» را هموار میکنند. با نوینش چرخشی مدنی و تمدنی رخمیدهد که در بنیادها این معادله را دگرگون میکند. در نوینش «من» پذیرفته میشود؛ و سیاست سازوکاری است که میتواند از این منها (گوناگونیها) ما (و همآهنگی) بسازد.
۷) اشاره به جان فاستر دالس و آلن دالاس است که بیش از چهار دهه از شخصیتهای مرکزی سیاست خارجی و آمریکا بودند. کسانی که در تغییر دولتها از جمله در ایران، گواتمالا، ویتنام، کوبا و دیگر کشورها دست داشتهاند؛ برای دریافت نقش این خانواده در کودتای ۲۸ مرداد به کتاب پرکشش «همهی مردان شاه» و نیز «برادران جان فاستر دالاس و آلن دالاس و جنگ پنهان جهانی آنها» از استیون کینزر نگاه کنید.
۸) در نمونهای تازهتر بسیاری از این جریانها در انتخابات اخیر (۶-۹ جون ۲۰۲۴) اروپا به جریانهای راست وحشی نزدیک شدهاند؛ و از هوادران خود خواستهاند به گزینههای راست و تندرو رای بدهند.
۹) راست وحشی یک برچسب نیست؛ یک واقعیت و فربود است. برخی از کسانی که امروز در کنار رضا پهلوی نشستهاند، از دستهای هستند که به دانالد جی ترامپ نامه نوشتهاند. آنها به آسانی میتوانند قیصریهی ایران را بهبهانهی یک دستمال به آتش بکشند.