Tuesday, Sep 17, 2024

صفحه نخست » بانو فائزه رفسنجانی، یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به دیگران! کوروش گلنام

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

در آغاز گفته باشم که انتقاد بانو فائزه هاشمی از جوی که در زندان بر زندانیان سیاسی حاکم است، ویژه زندانیان سیاسی نیست که این از نارسایی‌های فرهنگی است که همه ما به آن گرفتار هستیم. آن زندانیان مگر کجا بزرگ شده و رشد کرده‌اند؟ در جامعه‌ای با حکومتی سرکوبگر که سادیسم مردم‌آزاری دارد و مشتی چاقو‌کش وآدمکش شده‌اند مأمور امنیتی‌اش که رذیلانه‌ترین شیوه‌ها را در برخورد با منتقدان و مخالفان به کار می‌گیرند بنابراین ریشه نابسامانی‌ها جای دیگر است. در زیر بیش از چهاردهه زور و ستم و سرکوب، از مردم و یا زندانیان سیاسی چه چشم‌داشتی می‌توان داشت! بروید نگاهی به شرح حال کوتاه زنده‌یاد سیامک پورزند، انسانی فرهیخته، با دانش و سال‌ها خبرنگار بیاندازید ببینید این تبه‌کاران با این پیرمرد چه رفتارهای غیر انسانی و وحشیانه‌ای‌ داشته‌اند.

زندان

زندان زندگی ویژه خود را دارد آن هم در زندان حکومت اسلامی با همه فشارها و تنگناها؛ آن‌حا که زندگی روند عادی خود را ندارد. چگونه می‌شود از مادری که کودک یا کودکانش را به ستم‌گری از او جدا کرده‌اند، نتوانسته است نه رشد فرزندانش را ببیند و نه هنگامی که به شدت به او نیازداشته‌اند در کنار آنان باشد و گاه حتا اجازه نداده‌اند که تلفنی بتواند صدای آنان را بشنود، جشم‌داشت بُردباری و کنترل اعصاب داشت؟ در آن‌زندان می‌توان با اندک برخوردی عصبی شد و کنترل از دست داد. بانو فائزه می‌تواند زندگی و رفتار جلاد بدنامِ اوین لاجوردی و دوستان هم‌فکرش را در دوران شاه بررسی کند که چه زندانی در زندان برای دیگر زندانیان درست کرده بودند.
از دیدگاه عمومی شماری انتقادها درست است ولی چنان‌که گفته شد این ویژه زندانیان سیاسی نیست. دربیرون هم می‌توان به روشنی بر این نارسایی‌ها انگشت نهاد. یک انگیزه نبود وجود اتحاد در بین مخالفان این حکومت، گذشته از خرابکاری مزدوران حکومت و ارتش سایبری، یکی همین نارسایی‌ها است از آن میان چشم‌ هم‌چشمی‌ها، خودخواهی‌ها، دورویی‌ها، حسد‌ها، کینه‌ورزی‌ها، گروه‌گرایی‌ها، انتقاد ناپدیری‌ها و مخالف را دشمن پنداشتن‌‌ها و... است.

خودی و غیرخودی

بانو فائزه که از "خودی و غیرخودی"در زندان سخت انتقاد می‌کند و زبان دراز و طلب‌کارانه دارد چرا عامل اصلی و پدیدآورنده خودی و غیرخودی در دوران پس از انقلاب که "باباجان" خودش بوده است را فراموش کرده است؟ او علیه جبهه ملی و نهضت آزادی و دیگر مخالفان چه نکرد و چگونه به دروغ‌گویی و تهمت‌زنی و جدا کردن صف‌‍‌ها پرداخت. بگذارید نمونه‌هایی از آقای اکبر گنجی باورمند به انقلاب در آن دوران بیاورم که از دید من در افشای رازهایی در حکومت اسلامی کارهای باارزشی انجام داده است اگر چه نگارنده با برخی موضع‌گیرهای او هم‌خوان نیستم ولی سخن حق را باید گفت و از آن پشتیبانی کرد. "بابا‌جان"، سران نهضت آزادی را به بهانه‌های واهی زندانی کرد و هنگامی که در باره سحابی پرسیده بودند که این پیرمرد را چرا زندانی کرده است گفته بود "پُررو شده بود، دادم روی‌اش را کم کنند. " به همین سادگی بابا جان سیاست "روکم کنی" و قلدری را وارد میدان نمود و زندگی هزاران تن را از هم پاشاند. فرازهایی کوتاه از مقاله آقایِ اکبر گنجی در باره رفتارهایِ ویران‌گر رفسنجانی "هاشمی رفسنجانی و مسئله بازرگان و سحابی":
"... هاشمی دهه‌ی شصت برسازنده‌ی ادبیات کیهانی- یعنی دشنام گویی، تهمت زنی خصوصاً اتهام جاسوسی و ارتباط با بیگانگان، دروغ گویی، ترور شخصیت- است. "
"... او بود که در خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران- که مستقیماً از رادیو پخش می‌شد، شب از کانال اول سیمای جمهوری اسلامی متن کامل آن دوباره پخش می‌گردید، و فردایش همه‌ی روزنامه‌های موجود سخنانش را منتشر می‌کردند- بدترین تهمت‌ها، دشنام‌ها، دروغ‌ها را نثار مخالفان و رقیبان می‌کرد. بدون این که متهم شدگان هیچ گونه امکانی برای پاسخ گویی داشته باشند. بعد هم مدعی می‌شد که ایران آزادترین کشور جهان است. " تاکید از من
"... ما نیاز نداریم به خفقان، اگر نیاز داشتیم و انقلاب ایجاب می‌‌کرد، هیچ ابایی نداشتیم. ما برایمان انقلاب اصل است و امام اصل است و اسلام اصل است. اگر این انقلاب، یک روزی نیاز به خفقان، پیدا کرد، خفقان پیش می‌‌آوریم، اما امروز هنوز ایجاب نکرده. " و دیدیم که خفقان نیاز نخست حکومت شد.
"آیا تهمت ها/دروغ ها/دشنام هایی که نثار مهدی بازرگان/یدالله سحابی و دوستانشان می‌کرد، درست بود؟ آیا آنها آمریکایی بودند؟ در نماز جمعه‌ی ۲۶ آذر ۱۳۶۱، می‌گوید حکومت لیبرالها در هشت ماهه‌ی ابتدای انقلاب مردم را به تردید انداخت. چرا؟ چون به فساد هنری، غنا، حجاب و اصلاح ادارات باور نداشتند. خواهان منشی‌های بی حجاب بودند. کاباره‌ها، مشروبخوری‌ها، ربا، فساد را جدی نمی‌گرفتند. "ایده آلشان برای حکومت، جایی مثل سوئد یا سوئیس و آلمان بود. " همه از مقاله یاد شده آقای گنجی
این سند را نیز در باره نکته پیش‌تر اشاره شده در باره زنده‌یاد سحابی را نیز بخوانید:
"نکته جالب دیگه هم این که بعد از اون نامه در کمیسیون برنامه و بودجه از رفسنجانی می‌پرسند: آقای سحابی دارای سوابق خوبیه، چرا بازداشتش کردید؟
هاشمی هم میگه: "پر رو شده بود، دادم رویش را کم کنند. " برگرفته از نوشته "ماجرای نامه معروف چه بود؟ " از وب‌سایت تحلیل سیاسی ۲۸ مهر ۱۴۰۱

سودبردن از رانت باباجان

انگیزه من این نیست که ویرانگری‌های هاشمی رفسنجانی را پای فرزند او بگذارم ولی در دوران قدرت پدر همه فرزندان از رانت پدر سود بردند و جه ستم‌ها که به مردم نشد و چه پول‌هایی که به جیب‌ها سرازیر نشد. پرونده رشوه‌دهی استات‌اویل به مهدی هاشمی رفسنجانی هنوز هم‌چنان باز است. فرار او از لندن و پذیرش رفتن به زندان (البته آن هتلی که زیبا کلام از آن نام می‌برد نه این زندانِ زندانیان سیاسی) در ایران به همین سبب بود زیرا نروژ از انگلستان درخواست کرده بود تا او را تحویل دهند. این خبر را هم بخوانید که این آقازاده پرونده‌ای نیز در کانادا دارد:
"یک شعبه دادگاه حقوقی شهر تورنتو در کانادا اوایل شهریور امسال چند تن از مقامات پیشین و کنونی جمهوری اسلامی از جمله مهدی هاشمی رفسنجانی را به پرداخت نزدیک به ۱۳ میلیون دلار غرامت به یک شهروند کانادایی-ایرانی به نام هوشنگ بوذری محکوم کرد. "
چرا؟ زیرا:
"آقای بوذری در کانادا از دولت ایران به خاطر حبس و شکنجه در زندان شکایت می‌کند. این شکایت در دادگاه‌های کانادا به خاطر قوانینی که به دولت‌های دیگر کشورها مصونیت می‌دهد پذیرفته نمی‌شود.
آقای بوذری سپس مهدی هاشمی رفسنجانی و چند مقام دیگر از جمله آقایان غلامحسین محسنی اژه‌ای، علی فلاحیان و اکبر هاشمی رفسنجانی را متهم می‌کند که دستور بازداشت و شکنجه او را به دلیل رقابت با مهدی هاشمی رفسنجانی بر سر یک قرارداد نفتی صادر کرده‌اند.
او در این شکایت در دادگاه حقوقی تورنتو خواستار پرداخت غرامت می‌شود. قاضی دادگاه سه ماه پیش، بعد از گذشت دوران قانونی و حضور نیافتن هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی و مهدی هاشمی رفسنجانی در این دادگاه، بر اساس قوانین کانادا طی حکمی غیابی این افراد را موظف کرد که غرامت درخواستی آقای بوذری را به او بپردازند
این حکم همچنین به آقای بوذری اجازه می‌دهد اموال این افراد را در کانادا و کشورهای دیگری که احکام دادگاه‌های حقوقی کانادا را به رسمیت می‌شناسند، ضبط کند. " برگرفته از بی بی سی ۹آذر ۱۳۹۰ - ۳۰ نوامبر ۲۰۱۱
به روز شده در ۱۰ آذر ۱۳۹۰ - ۱ دسامبر ۲۰۱۱،

این داستان‌های تلخ را همه شنیده‌اند من تنها برای یادآوری به بانو فائزه دوباره خوانی کردم. بانو فائزه، اگر رانت پدر نبود شما که بدون هیچ پیشینه و پشتوانه خبرنگاری یا روزنامه‌نگاری که نمی‌توانستی مجله زنان منتشر کنی یا بخشی از ورزش کشور را در اختیار بگیری و یا چنان امکان‌‌های آموزشی در ایران ولندن داشته باشی؟ البته بانویِ زرنگ و باهوش هستی و از موقعیت‌ها سود می‌بری ولی سالیانی دراز پیش از رانده شدن پدر از قدرت جزء"خودی‌ها" بوده‌ای. جنابعالی نیز چون باباجان استعداد خوبی در تشخیص جهت باد دارید.

ویرانگر ترین چهره انقلاب

*هاشمی رفسنجانی بزرگ‌ترین آسیب‌ها و ویرانی‌ها را در ایران به وجود آورد. همین "باباجان" بود که پس از فتح خرمشهر به بهانه در اختیار نداشتن بخشی از خاک عراق نگذاشت خمینی قرارداد صلح با دریافت میلیاردها دلار غرامت را که کشورهایی آماده پرداخت آن بودندرا امضا کند و جنگ به نادرست شش سال دیگر دنبال شد و به قربانی شدن و شیمیایی و ناتوان جسمی شدن صدها هزارتن و در حقیقت با شکست ایران پایان یافت بدون گرفتن ریالی غرامت!
*در دوران هاشمی بود که قتل‌های فراوانی در درون و بیرون از کشور انجام شد ازآن میان فتل زنده یادان قاسملو، شرفکندی و بختیار. زنده یاد قاسملو با هیئت فرستاده رفسنجانس در حالِ مذاکره صلح بود و به اشتباه به آنان اعتماد کرده بود که کشته شد. بانو فائزه حاضر است در باره پایکوبی و شادی باباجان پس از شنیدن خبر این کشتارها بگوید؟
* در دوران باباجان بود که سپاه بر اقتصاد ایران پنجه انداخت و اکنون زیر فرمان رهبر متوهم، به مافیایی مبدل شده است که کسی یارای برخورد با آن را ندارد.
* این باباجان بود که با صحنه‌سازی و دروغ‌بافی و ریاکاری این رهبر متوهم، خودخواه، بی‌مایه و ایران برباد ده را بر تخت نشاند به این امید واهی که خود حکمرانی کند و این تنها سمبلی و مترسکی بیش نباشد و دیدیم که سرانجام کار به کجا کشید. این نیز از بزرگ‌ترین خیانت‌های باباجان در حق مردم ایران و کشور ایران بود. در یک جمله هاشمی رفسنجانی همآن "باباجان"، از مکارترین و حیله‌گرترین چهره‌های انقلاب بود که ایران را به ویرانی هدایت کرد.
آن‌چه بانو فائزه و دیگر فرزنددان هاشمی رفسنجانی را همیشه مورد پرسش قرار خواهد داد این است که آنان هرگز از ویرانی‌‌ها که پدر آنان برای مردم ایران به بارآورد و مردم را این چنین گرفتار یک رهبر بیمار، بی‌مایه و متوهم نمود، نه سخنی گفته و نه با آن برخورد کرده و یا انتقادی کرده‌اند. از دیدِ این‌ فرزندان، همه کار باباجان مثبت بوده است!!
پس دو انتقاد پایه‌‌ای بر آن‌چه بانو فائزه هاشمی نوشته است:
یکی زمان نامناسبی که برگزیده و درست در روزهای نزدیک به سال‌روز قتلِ حکومتی زنده‌یاد ژینا امینی (مهسای ایران) بود و با جنجالی که به راه افتاد، حکومت را شادمان نمود و دیگری فراموش‌کاری و ندیدن گذشته خود و "باباجان" است. بنابراین باید گفت بانو فائزه یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگران!

کوروش گلنام
*
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy