موضع بنی صدر در رابطه با اشغال سفارت آمریکا از ابتدا تا انتها
مقدمه اجمالی
با نزدیک شدن فاجعه سالگرد اشغال سفارت آمریکا، و به گروگان گرفتن کارکنان سفارت، فاجعه ایکه خسارت جبران ناپذیری برای مردم و کشور ما آفرید. چگونگی بوجود آمدن این فاجعه و نگهداری کارکنان سفارت به مدت ۴۴۴ روز و حل فاجعه بارتر آن را با روشنائی انداختن بیشتر به آن، یک بار دیگر آن را در شش قسمت کوتاه با هم مرور میکنیم تا معلوم شود که مانع و مسبب اصلی و پشت و حل نشدن به موقع آن که میتوانست جلو فاجعه را به نفع ملت ایران بگیرد چه گروه و دسته و چه شخصی بوده است.
اصل مسئله
اینجانب در کتاب «گروگانگیری و جانشینان انقلاب» نظر و موضع مرحوم بنی صدر و خمینی را از ابتدای گروگانگیری تا انتهای آن، یعنی تا زمان انعقاد قرار داد الجزایر و آزاد کردن گروگانها تا زمانی که بر اثر قرار و مدار پنهانی که توسط حزب جمهوری اسلامی با همکاران رونالد ریگان بسته شده بود، که آزادی گروگانها تا آخرین روز تبلیغات ریاست جمهوری آمریکا که بین کارتر و ریگان در جریان بود، به تأخیر بیفتد و بعد هم حل فاجعه بارتر آن که به نوعی قراداد وثوق الدوله نام گرفت، در دولت محمد علی رجائی و بامدیریت آقای بهزاد نبوی به اجرا در آمد، بطور نسبتاً مشروح و در مراحل مختلف با اسناد و مدارک توضیح داده شده است. اما نظر به اینکه جناب آقای حسن یوسفی اشکوری از من خواسته بودند که بویژه موضع بنی صدر را در موردگروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در تهران برای ثبت در کتابی که برای انتشار در دست دارند، توضیح دهم. بنابر این در امتثال خواست این دوست عزیز سعی شد که تا جای ممکن اما گویا، مختصر و مفید در این مورد و کل این فاجعه به نگارش در آید. موضع و نظر بنی صدر را در چند مرحله به ترتیب زیر خواهد شد:
۱-موضع و نظر بنی صدر به هنگام اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۸.
۲- موضع و نظر بنی صدر وزیر امور خارجه در دولت شورای انقلاب.
۳- موضع و نظر بنی صدر در دوران ریاست جمهوری تا کودتا علیه وی در خرداد سال ۱۳۶۰.
و کل مطلب به نگارش در آمده برای آقای اشکوری ارسال شد و نظر به اینکه ایشان مطلب بسیار کوتاهی ظاهراً برای پانوشته کتابشان که در دست انتشار بود، نیاز داشتند، فقط نیم صفحهای دایر بر مواضع بسیار مختصر بنی صدر را از آن اخذ کردند. و نظر به اینکه گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا به یکی از فاجعه بارترین حوادث بعد از انقلاب برای ملت ایران و همچنین به مهترین عامل و عصای دست آقای خمینی جهت حذف ملیون و آزادیخواهان و استقرار دیکتاوتوری تمام عیار تبدل گشت. بنابراین تصمیم گرفته شد که این تحقیق نسبتاً مختصر برای کسانی که یا وقت و حوصله ندارند که کتاب قطور ۵۰۰ صفحهای را مطالعه کنند، در قالب چندین مقاله کوتاه برای اطلاع عموم مردم منتشر شود.
قبل از توضیح نظرات ومواضع آقای بنی صدر در دوران فوق، باید گفت که گروگانگیری و اشغال سفارت کشوری دردنیا بی سابقه نبوده است، اما همچنانکه به گروگان نگاهداشتن اعضاء سفارت کشوری را مدتی طولانی؛ یعنی۴۴۴ روز، بمانند آنچه در ایران اتفاق افتاد - در تاریخ جهان بی سابقه است - حل مسئله و فرجام آن نیز بصورتی که واقع شد، فرید و منحصر بفرد است چرا که معمولا ً گروگان گیری برای رسیدن به هدفی به نفع کشور خودی صورت میگرفته است این بار نگهداری آنها، خسارت عظیم وبهای سنگینی برای کشور ببار آورد که همچنان بعد از چند دهه هنوز ادامه دارد. قبل ازگروگان گیری و اشغال سفارت توسط دانشجویان باصطلاح پیرو خط امام، سفارت آمریکا دو بار دیگر اشغال شده بود، دفعه اول در ۵ دیماه ۱۳۵۷، سازمان چریکهای فدایی خلق آنجا را اشغال کردند که با کمک دولت وقت، آنجا را از چنگ اشغالگران آزاد کردند. (۱) سپس در روز ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ برای بار دوم سفارت آمریکا توسط چریکهای فدایی خلق اشغال و اعضاء آن به گروگان گرفته شدند (۲) که این گروگان گیری با دخالت آقای دکتر یزدی معاون نخست وزیر خاتمه یافت و از این تاریخ جهت تأمین امنیت سفارت کمیتهای به سرپرستی ماشاءالله کاشانی خواه، معروف به ماشاءالله قصاب در سفارت ایجاد شد. (۳) بعد از آفتابی شدن که دستگیری بعضی از افراد با کمک اداره هشتم ساواک توسط کمیته سفارت آمریکا و ماشاءالله قصاب صورت گرفته است، اینجانب از آقای هادوی (دادستان کل انقلاب) و مهدوی کنی سرپرست کمیتههای انقلاب و سپاه جداگانه پرسیدم، مسئولیت کمیته سفارت آمریکا بعهده چه کسی است؟ همه پاسخ دادند، نمیدانیم. و از جواب درست طفره رفتند.
بعد از طفره رفتن مقامات مسئول از پاسخگویی به مسئولیت کمیته سفارت آمریکا، اینجانب مطلبى مختصراما گویا در شماره ۲۱ روزنامه انقلاب اسلامی یکشنبه ۲۴ تیر ماه ۱۳۵۸ تحت عنوان «مسئولیت اعمال کمیته سفارت آمریکا بعهده چه کسانی است؟»، در روزنامه درج شد. (۴)
سپس بدون دادن کوچکترین اطلاعی به مردم، بی سر و صدا طی اطلاعیهای در ۲۱ مرداد ۵۸ آقای مهدوی کنی اعلام کرد که کمیته سفارت آمریکا منحل گردید. (۵) بعد از انحلال کمیته سفارت آمریکاماشاالله قصاب با گروه ضربت خود، همکاری خود را آشکارا با آقای خلخالی در اداره مواد مخدر شروع کرد - بعدها معلوم شد که از اول با او رابطه داشته و امرای ارتش را که دستگیر میکرده تحویل آقای خلخالی میداده است - و بگیر و ببندها توسط وی بیش از پیش آشکار شد که در دستگیری افراد و امرای ارتش در کمیته سفارت و... دست داشته است و چون علیه اعمال وی موضع گیری شد. آقای خلخالی هم در حمایت و پشتیبانی از وی گفت: «ماشاءالله قصاب چوب آمریکاییها را میخورد و این هم به خاطر این است که ایشان بعد از انقلاب سرپرست کمیته مستقر در سفارت آمریکا بوده است و این آقای ماشاالله قصاب ۳۰۰ نفر از سران رژیم را دستگیر و تحویل ما داده است» (۶)
علت اینکه به نقش کمیته سفارت آمریکا پرداخته شد، اینستکه کمیته سفارت آمریکا به سرپرستی ماشا الله کاشانی خواه (معروف به ماشاالله قصاب) به اعمال خلاف قانون پرداخته و دردستگیریها و بگیر و ببندها دست زده و این کمیته، سفارت را در اختیار دانشجویان قرار داده است. آیت الله محمدرضا مهدوی کنی که سرپرست کمیتههای انقلاب اسلامی بود، تصریح میکند که «تیمی از نیروهای کمیته حدود ۶۰ نفر از آنجا حفاظت میکردند. در داخل خود سفارت هم جا گرفته بودند و مسئولین سفارت هم مایل بودند که اینها برای حفاظت آنجا بمانند. حتی امکان ماشین در اختیار بچهها گذاشته بودند.» (۷) وما به دستور شخص امام، سفارت آمریکا را محافظت میکردیم. هم قبل از اشغال سفارت و هم به هنگام اشغال سفارت آمریکا وتا یکی دو روزبعد از اشغال سفارت، ما به دستور آقای خمینی از سوی احمد خمینی، نیروهای کمیته را از آنجا بیرون کشیدیم و آنجا را در اختیار دانشجویان قرار دادیم. (۸) «از کلام حاج احمد آقا معلوم شد که از پیش در این کار همآهنگی صورت گرفته بود، ولی آیا این همآهنگی به این صورت بوده که کار را انجام دادند و سپس اجازه گرفتند یا از قبل اجازه داشتند، اینها را من نمیدانم، شاید هم از قبل بوده» (۹) آقای کنی تلویحا و به نحوی که برایش مشکل ایجاد نکند، میگوید که همآهنگی اشغال سفارت از قبل صورت گرفته است. درهمین رابطه نکات دیگری هست که حکایت از این دارد که این همآهنگی از قبل صورت گرفته است. این اشاره آقای مهدوی کنی با سرنخی که احمد آقا (خمینی) به دست میدهد، خود نشان از این است که قبلاً همآهنگی صورت گرفته است: «اطلاع حاصل شده است که عوامل سیا، موساد، سازمانهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل قصد دارند سفارتخانههای دیگر مانند سفارت سوریه و انگلستان را اشغال کنند، اما من تأکید میکنم که دیگرِ سفارتخانهها، حتی سفارت انگلیس را نباید اشغال کرد.» (۱۰) سئوال اصلی این است که احمد آقا از کجا این اطلاع خود را دریافت کرده است؟ از هر کجا و توسط هر کسی که این اطلاع دریافت شده است، به احتمال زیاد خود ازعوامل و طراح اصلی مسئله گروگانگیری بوده است. در کتاب گروگانگیری و جانشینان انقلاب، فصل دوم مشروح به سه مسئله:
۱- زمینههای تاریخی مسئله گروگان گیری.
۲- طرح و طراحان گروگان گیری
۳- آیا گروگان گیری تنها کار عدهای دانشجو بود و یا... پرداخته شده است علاقه مندان برای اطلاع بیشتر به آنجا مراجعه کنند. (۱۱) بعد از طرح مسئله به اصل مطلب باز گردم:
۱-موضع و نظر بنی صدر به هنگام اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۵۸.
شادروان بنی صدر در زمانی که کارکنان سفارت آمریکا به گروگان گرفته شدند، نقش دولتی و اجرائی نداشت. اما عضو شناخته شده شورای انقلاب بود وبا عنوان نماینده آقای خمینی در چندین جا ایفای نقش کرده بود.
شب قبل از اشغال سفارت آمریکا، اینجانب در منزل بهجت خانم، خواهر آقای بنی صدر با عدهای از دوستان جمع بودیم. به آقای بنی صدر تلفن زده شد، اینکه چه کسی آن شب تلفن کرد را از یاد بردهام، اما وی یکی از بچههای گروگانگیر بود. به آقای بنی صدر اطلاع داد که عدهای از دوستان دانشجویان پیروخط امام قصد دارند سفارت آمریکا را به اشغال خود در آورند. و در مورد این عمل نظر آقای بنی صدر را جویا شد. علت اینکه نظر وی قبل از عمل پرسیده شده است، شاید به این علت بود که وی و چهارنفر دیگر (۱/۱۱) نماینده آقای خمینی در جمع این دانشجویان بود. و فکر میکردهاند که وی چون بشدت مخالف دخالت آمریکا در امور داخلی و خارجی کشور است از این عمل خوشحال خواهد شد و موافقیت خود را از این عمل اعلام خواهد کرد. و عمل آنها را خواهد ستود.
آقای بنی صدر، مخالفت خود را با انجام این عمل با دلایل به اطلاع آنها رساند و اضافه کرد که در وضعیت حاضر این عمل به صلاح کشور نیست و عواقبی برای کشور در بر خواهد داشت. آقای بنی صدر و ما مسئله را خیلی جدی تلقی نکرده و مثل نوبت قبل که سفارت آمریکا را چند ساعتی چریکهای فدایی خلق به اشغال خود در آورده بودند، و با دخالت دولت مسئله به سرعت حل شده بود میپنداشتیم، این بار نیز اگر سفارت اشغال شود، دولت دخالت خواهد کرد و مسئله خاتمه پیدا خواهد کرد. اما در آن زمان نمیتوانستیم حتی تصور کنیم که آقای خمینی دخالت خواهد کرد و آن را «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» خواهد خواند. و دولت موقت هم کنار زده خواهد شد.
علیرغم خوش خیالی و نابا وری ما در فردای آن شب یعنی روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ خبر اشغال سفارت مثل بمب منفجر شد، و ما و بنی صدر بدون اطلاع از مسائل پشت پردهای که در این رابطه تا به حال آشکار شده است از وقوع آن مطلع شدیم. سفارت آمریکا توسط دانشجویانی که خود را پیرو خط امام نامیدند، اشغال و کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند و سفارت آمریکا نیز لانه جاسوسی نامیده شد و همانطوریکه مرحوم مهندس بازرگان به آقای دکتر باقر نصیرالسادات سلامی ۲۴ ساعت بعد از گروگان گیری گفته بود: «حاج آقا این مسئله را تأیید خواهند کرد و منهم میروم پی کارم.» (۱۲)
آقای خمینی هم درست همچنانکه مرحوم بازرگان پیشبینی کرده بود، ۲۴ ساعت بعد در سخنرانی خود در جمع کارکنان صدا و سیما، در ۱۴ آبان نه تنها گروگان گیرها را تأیید کرد بلکه عمل آنها را «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» نامید. (۱۳) مرحوم بازرگان هم در همان روز و بعد از سخنرانی آقای خمینی به قم رفت واستعفای دولت موقت را تقدیم آقای خمینی کرد و در ۱۵ آبان شورای انقلاب طی حکمی مأمور تشکیل دولت گردید.
طبیعی بود که دولت موقت مخالف عمل آنها باشد چون بنابه زعم خود گروگانگیرها و کارگزارانشان این عمل در واقع کودتایی بود برای سقوط دولت موقت. وآقای محسن میردامادی «یکی از سران گروگانگیر در مصاحبهای با نشریه عصر ما گفت ما میدانستیم که وقتی سفارت آمریکا را تصرف میکنیم دولت موقت استعفا میدهد.» (۱۴)
آقای سید محمد خاتمی در ۳۰ دیماه ۱۳۵۹ که کارکنان گروگان سفارت آمریکا با امضای قرارداد الجزایر و پایان ریاست جمهوری جیمی کارتر و پس از پایان مراسم تحلیف رونالد ریگان، رئیس جمهوری جدید آمریکا سرپرست کیهان بود در یادداشتی تحت عنوان «کارتر رفت» نوشت: «... اینجا لازم است که یکی از بزرگترین فرازهای انقلاب را به ستایش بنشینیم و کار بزرگ اشغال مرکز فرمانروایی آمریکا بر ایران زمان شاه را بوسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام گرامی بداریم. این عمل بزرگ بود که توطئه وحشتناک آمریکا را در زمینه نفوذ در مراکز بالای تصمیم گیری و اجرایی جمهوری نوپای اسلامی خنثی کرد (یعنی دولت موقت. ن.) و به مردم شهید داده ایران آگاهی فراوان بخشید تا بتوانند نقشههای بعدی آمریکا را که بخشی از آن با افشای اسناد لانه جاسوسی بر مردم معلوم شد نقش بر آب کند. » (۱۵)
بنی صدر، برای ما توضیح داد وقتی گروگان گیری واقع شد، عصر هنگام جلسه شورای انقلاب تشکیل بود. وی گفت در شورای انقلاب: «اعضای دولت موقت اشغال سفارت و گروگان گیری را کودتا بر ضد حکومت خود میخواند. من نیز بر این باور بودم» و به همین علت و قبل از اینکه بداند دولت موقت استعفا خواهد کرد. سر مقاله ای نیز نوشته و اینگونه بردن دولتی را سنت گذاری شومی خواند. وی سرمقاله روزنامه انقلاب اسلامی را به این امر اختصاص داد و نوشت: «دیروز دانشجویان سفارت آمریکا را اشغال کردند. این کار مثل هر کار دیگر جنبههای مثبت و جنبههای منفی دارد.
- امنیت سفارتخانههای ایران در دنیا مسئله کوچکی نیست. اگر دولتهائی که با ما رابطه دارند، اشغال سفارتخانههای ایران را مجاز بشمارند، وضعیت مطلوبی پیدا نخواهد شد.
- وقتی جانبداران خط امام به اینکار دست میزنند، یعنی دولت را به هیچ میگیرند و این دولت منصوب امام است. این اقدام به اعتبار بین المللی دولت تا جائی که باید صدمه وارد میکند. شرح زیانبار این امر زائد به نظر میرسد.
- دولتی که تا این حد مورد بی اعتنائی و بی اعتمادی است، چگونه میتواند پیروی از نظم و قانون را در کشور بر همگان الزام آور کند؟...
- ممکن است اینطور تعبیر شود که این اقدام سنجیده و یا نسنجیده بقصد ساقط کردن دولت صورت گرفته است. آنوقت سئوالهائی که طرح میشوند بسیارند. ساده ترین آن این است که اگر مردم راضی نیستند چرا برای ساقط کردن دولت این شیوه اتخاذ بشود. شیوهای که ممکن است سنتی را پایه بگذارد که هر گروهی هر وقت خواست از آن استفاده کند» (۱۶)
اما بعضی از مغرضان، غرض ورزان، قلم بمزدان و یا ناآگاهان با استناد به این سر مقاله است که میگویند و مینویسند که وی با گروگان گیری موافق بوده است. همچنانکه سایراشغال کنندگان بعضی بسفارتخانهها در گذشته پس از چند ساعت و یا حتی یکی دو روز اشغال شده بود، با به دست آوردن نکات مثبتی آن جا را ترک گفتهاند، در صورتی که اگر بعد از چند روزی گروگانها آزاد شده بودند، طبیعی بود که نکات مثبتی هم در پی داشت. در همین جا اضافه کنم که بنی صدر برای ما توضیح داد که مرحوم بازرگان شاید فکر کرده بود که من در این عمل دانشجویان دست داشتهام، اما وقتی در سرمقاله «اینگونه بردن را سنت گذاری شومی خواندم.» و وقتی آقای بازرگان استعفاء داد، در شورای انقلاب به وی اصرار کردم که استعفاء نکنید و نگذارید که با گرفتن یک سفارت خانه یک حکومتی را ساقط کنند. او گفت: «نه دیگه فایده نداره» خلاصه قبول نکرد و استعفاء داد.» خیالش راحت شد که من در اینکار دست نداشتهام و برعکس مخالف چنین عملی هستم.
البته بنی صدرپس از گروگانگیری بارها با ما صحبت کرده بود که با این گروگانگیری ایران به گروگان آمریکا در آمد و روزنامه جمهوری اسلامی هم برای کوبیدن بنی صدر نوشت: «بنی صدر در اظهارات خود پس از گروگانگیری آمریکائیها، در حقیقت ایران خود بصورت گروگان آمریکا در آمد.» (۱۷) البته این حرف را بنی صدر بعد از اینکه به وزارت خارجه برای حل مسئلۀ گروگان گیری منصوب شد، برای گفتگو با دانشجویان و پیدا کردن راه حل مسئله به سفارت رفت و من و آقای انتظاریون هم همراه ایشان بودیم، درضمن صحبتها با دانشجویان و آقای موسوی خوئینیها، به آنها اظهار داشت که اگر در اسرع وقت و با گرفتن چند امتیاز از آمریکائیها به نفع ایران، گروگانها آزاد نشوند، در اینصورت ایران به گروگان آمریکا در خواهد آمد. و این حقیقتی بود که از زبان او در آن موقع جاری شد. در همین جا این نکته را بگویم که بنی صدر هر گز درسخنرانیها و نوشتههایش لفظ جاسوسخانه بکار نبرده و از اشغال سفارت نام برده و استفاده کرده است. ادامه مطلب را در قسمت بعد، مطالعه خواهید کرد.
محمد جعفری
[email protected]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمایه و یادداشت:
۱-بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ داود علی بابایی، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۲۷۹-۲۸۰.
۲-اطلاعات، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۵۷، شماره ۱۵۷۸۵، ص۶، و کیهان، همان تاریخ، شماره ۱۰۳۸۶، ص ۱و۲.
۳-آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیر انتظام، چاپ ششم، ۱۳۸۳، ص ۲۴.
۴-که متن آن چنین است: آمریکا بعهده چه کسانی است؟ «در پی تحقیقاتی که ما در این زمینه بعمل آوردهایم، معلوم شده است که اولاً این کمیته جزو کمیتههای چهاردهگانه نبوده و ثانیاً مسئولیت کارهای این کمیته را آیت الله مهدوی کنی بعهده ندارند. ایشان فرمودند: " کیته سفارت آمریکا جزو کمیتههای چهارده گانه نیست و مسئولیت کارهای این کمیته بعهده ما نمیباشد. " ثالثاً از تاریخ ۲/۲/۵۸ که سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی با ضوابط جدید تحت شورای فرماندهی زیر نظر شورای انقلاب تشکیل شده است کمیته سفارت آمریکا زیر نظر این سپاه نمیباشد. مسئول این کمیته ماشاءالله کاشانی معروف به حاج ماشاءلله اظهار داشته است که وی زیر نظر سپاه میباشد. اما فرمانده عملیات سپاه اظهار داشت: " این کمیته تا به حال زیر نظر ما نبوده و هم اکنون نیز نمیباشد. " علاه بر آن ایشان اضافه کردند که هیچ حکمی برای عملیات این کمیته از تاریخ ۲/۲/۵۸ که سپاه با ضوابط جدید تشکیل شده است و من فرمانده عملیت را بعهده دارم صادر نکرده ام". سئوال این است که آیا این کمیته خود مختار است و یا نه زیر نظر مسئولینی است خارج از مراکزی که بواقع بایستی زیر نظر آنها باشد؟ علاوه بر آن سئوال ما از آیت الله مهدوی کنی، سپاه پاسداران انقلاب این است که اگر این کمیته زیر نظر آنها کار نمیکند، چرا اقدام به انحلال آن نمیکنید؟ اگر ما قبول داریم که آمریکا ۲۵ سال بطور منظم برنامه نابودی ایران را بعهده داشته است و هنوز نیز دست بردار نیست، چگونه ممکن است برای ملت روشن نکرد و اجازه داد در سفارت خانه چنین کشوری بدون اجازه مسئولین سازمانهای مربوطه عمل کند؟»
۵-جمهوری اسلامی، دوشنبه ۲۲ مرداد ماه ۵۸، شماره ۶۲، ستون ۹، ص ۲ پایین صفحه؛ متن اطلاعیه: «پیرو در خواست وزارت امور خارجه و طبق تصمیم مشترک شورایعالی کمیته مرکزی و فرماندهی سپاه پاسداران از بامداد یکشنبه ۲۱ امرداد ماه ۱۳۵۸ کمیته سفارت آمریکا منحل گردید.»
۶- انقلاب اسلامی، چهارشنبه ۱۹ آذر ۵۹، شماره ۴۲۱، ص ۲.
۷- خاطرات آیت الله مهدوی کنی، تدوین مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۸۸، صص ۲۲۱و ۲۲۰.
۸-همان سند، ص۲۲۰.
۹- همان سند، ص ۲۲۳؛ خاطرات مهدوی کنی در مورد نقش این کمیته و تحویل آن به دانشجویان از ص ۲۱۸-۲۲۳ خواندنی است.
۱۰- روزنامه جمهوری اسلامی ۱۵/۸/۵۸.
۱۱- گروگانگیری و جانشینان انقلاب، چاپ اول، ص، ۹۳-۷۹ و چاپ دوم در سایت اینجانب، ص ۱۲۹-۱۱۲.
۱/۱۱- بعد از تشکیل دانشجویان پیرو خط امام قبل از گروگانگیری، رهبران دانشجویان پیرو خط امام پیش آقای خمینی رفته و از وی خواستند که در ارتباط با او باشند. آقای خمینی هم کمیتهای مرکب از ۵ نفر آقایان: ابوالحسن بنی صدر، حسن حبیبی، سید علی خامنهای، محمد مجتهدشبستری و موسوی خوئینیها را سرپرست آن دانشجویان کرد و قرار شد که دانشجویان پیرو خط امام تحت نظر این کمیته عمل کنند.
۱۲-دکتر محمد باقر سلامی در دانشگاه فلورانس در ایتالیا در رشته روابط بین الملل دکترای خود را به پایان رسانده و پس از بازگشت به ایران در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. به هنگام اوج گیری انقلاب همگام و همراه با مهندس بازرگان به فعالیت مشغول شد و پس از پیروزی انقلاب و انتصاب آقای صادق قطب زاده به مدیر عاملی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، وی از جانب آقای قطب زاده به مدیریت روابط عمومی و امور بین الملل صدا و سیما منصوب شد. بعد از آنکه آقای قطب زاده به وزارت خارجه رفت، آقای سلامی به عنوان سفیر به سفارت ایتالیا منصوب گردید. وی اولین سفیر ایران در ایتالیا بعد از پیروزی انقلاب بود. آقای سلامی به هنگام کودتای خرداد ۱۳۶۰، در اعتراض به عملکرد آقای خمینی و روحانیت از مقام خود استعفا داد و به ایران باز نگشت و در اسپانیا درشهر بارسلونا رحل اقامت افکند. و به جمع دوستان و یاران بنی صدر پیوست و با آنها به همیاری و همکاری پرداخت. وی نقل کرد:
من با قطب زاده در مورد مهندس بازرگان به گفتگو پرداختم و بهوی خاطر نشان کردم که آقای بازرگان قبل از من و شما و دیگران به مبارزه سیاسی مذهبی دست زده و در این راه از همه چیز مایه گذاشتهاند و اکنون نخست وزیر ایران است و این سازمان یکی از بزرگترین سازمانهای دولتی با ۹۸۰۰ کارمند است بنا براین باید به هر نحو که شده از مهندس دعوت کرد تا برای کارکنان این مؤسسه سخنرانی کنند. وی قبول کرد و من از آقای مهندس بازرگان دو هفته قبل از گروگانگیری دعوت بعمل آوردم. روز سخنرانی درست مصادف با ۲۴ ساعت بعد از گروگانگیری بود. من با صادق قطب زاده قرار گذاشتم و گفتم قبل از اینکه مهندس به جام جم برسند، من شما را پیج خواهم کرد و شما برای استقبال به اول جام جم بیائید و به فیلمبرداران و خبرنگاران نیز گفتم که برای فیلمبرداری آماده باشند که فیلمی جهت استقبال از نخست وزیر در صدر اخبار پخش شود. موقعیکه اتومبیل مهندس بازرگان نزدیک به دفتر قطب زاده رسید تلفن کردم گفتند که صادق قطب زاده رفته است شورای انقلاب و گفته است که من مهندس را درآنجا خواهم دید. من از این عمل قطب زاده بحدی ناراحت شدم که به سختی توانستم در حضور کارکنان، برنامه سخنرانی را اعلام کنم. به مهندس بازرگان گفتم که شما در مورد گروگانگیری کوتاه نیائید و محکم بایستید. ایشان با طعنه گفتند حاج آقا یعنی آقای خمینی این مسئله را تأیید خواهند کرد و من هم میروم پی کارم. گفتم، دلیل شما چیست که حاج آقا آنرا تأیید میکنند، گفتند بیست و چهار ساعت از قضیه میگذرد و ایشان حرفی در این باره نزده است. حال برویم به طرف تلویزیون شما. بعد از ختم سخنرانی در راه بمن گفتند ملاحظه کردید که رؤسا چگونه از من استقبال کردند. مصاحبه با آقای دکتر محمد باقر نصیر السادات سلامی در بارسلونای اسپانیا در سال ۱۳۷۹)
۱۳-صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۱۳۹.
۱۴-سقوط دولت بازرگان، به کوشش دکتر غلامعلی صفاریان- مهندس فرامرز معتمد دزفولی، چاپ ۱۳۸۲، گفتگو با تقی رحمانی، ص ۱۴۱؛ از آقای میردامادی و سایر گروگان گیرها پرسیدنی نیست که شما از کجا میدانستید که با تصرف سفارت آمریکا دولت موقت استعفاء میدهد؟ مگر شما با دولت موقت هماهنگ کرده بودید؟ یا اینکه با آقای خمینی و کسانی از حلقه اسرار وی هماهنگ کرده بودید، زیرا در غیر اینصورت اگر آقای خمینی شما را تأیید و آنرا انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نمینامید، شما نیز چیزی در حد چریکهای فدایی خلق میشدید و یا بدتر از آن و یا اینکه ممکن است از منابع دیگری به شما اطلاع رسیده باشد؟
۱۵-کیهان، سه شنبه ۳۰ دی ماه ۵۹، شماره ۱۱۱۹۶، یادداشت روز «کارتر رفت...»
۱۶- سر مقاله روز دوشنبه ۱۴ آبان ۵۸ روزنامه را تحت عنوان «آمریکا و انقلاب»
۱۷-روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۵۹.