نگرانیها پس از سرنگونی رژیم دهه هاست که ذهن ایرانیان را به خود مشغول داشته است. آیا واقعا باید نگران بود؟ در پاسخ باید گفت بله، باید نگران بود اما وزنه عادی شدن اوضاع سنگین جبرا سنگین تر است.
ایران کشوری عضو سازمان ملل است و مرزهایش توسط کشورهای جهان به رسمیت شناخته شده است و مهم نیست چه مقدار آشفتگی در کشور بوجود بیاید اما مرزهای تکان نخواهد خورد آنچنانکه مرزهای لیبی، سوریه، عراق و..
با وجود آن که گردن کشان گوناگون در این کشور سر برافراشتهاند اما مرزها سرجایش است و روزی که این کشورها از آرامش برخوردار شوند همه چیز سر جایش خواهد بود. لذا بپردازیم به مساله اصلی و آن وضعیت بلافاصله پس از سرنگونی رژیم حال در اثر شورش و انقلاب یا هرگونه دگرگونی دیگر را میتواند در بر بگیرد.
پس از سرنگونی رژیم دقیقا همان خواهد شد که در انقلاب ۵۷ شد. اگر در رژیم پیشین کارکنان دولت خود را گناهکار نمیدانستند و در کشور و کارهای خود باقی ماندند، اما در جمهوری اسلامی دست بسیاری دولتیان در فساد و یا جنایت آلوده است لذا وزرا و بخشی مدیران ارشد در دولت و سازمانها که در فساد و جنایات دست داشتند با مشاهده اندک تهدید سرنگونی مسلما خواهند گریخت و این گریز بصورت دومینو همه ارکان رژیم را فرو خواهد ریخت. بلافاصله در نهادهای دولتیها شوراهای کارمندان و کارکنان تشکیل خواهد شد و از میان خود کسانی را برای پستهای موقت وزارت و مدیریت برخواهند گزید، شوراهای شهر و استان همچنان به کارشان ادامه میدهند و از میان خود استاندار، فرماندار، و شهردار تعیین خواهند کرد و کار کشور همچنان خواهد گشت. وزرای معرفی شده از میان شوراها، از میان خود رئیس دولت موقت را برخواهند گزید.
کارمندان و کارگران در بخش دولتی و خصوصی مردم ایران هستند و کسی قرار نیست شغل آنها را از آنها بگیرد. اصلا چنین امکانی وجود ندارد. آنها را بردارند چه کسی میخواهد کار آنها را ادامه دهد! برق در سیمها و آب در لولهها قطع نخواهد شد. فروشگاهها همچنان به فروش مواد مورد نیاز مردم ادامه خواهند داد و پمپ بنزینها بنزین خواهند فروخت. قوانین مدنی همچنان برپا خواهد بود و همچنین کسانی که در جای ممنوع پارک کنند جریمه خواهند شد اما قوانین واپسمانده اسلامی مانند قصاص، اعدام، قطع دست و شلاق یک شبه ملغی خواهد شد. این کار نیازی به دستور هیچ رئیس دولتی ندارد مسئولان قوانین اسلامی را اجرا نخواهند کرد.
این ادامه خواهد داشت تا احزاب و سازمانها و تشکلها نمایندگانشان را برای تشکیل مجلس موسسان به مردم معرفی کنند.
این سازوکار به ناچار شاید الزام وجود یک رهبری برای انسجام پس از سرنگونی را چندان مهم نشان ندهد اما بودن یک رهبری از نبودن آن مسلماً کارسازتر است و یک اطمینان خاطری به وجود خواهد آورد.
با توجه به آنچه که رفت به باور این نگارنده نیازی نیست که نسبت به نیات رهبران شناخته شده اپوزیسیون نگاهی تردیدآمیز داشت چرا که در مقابل کاریزماترین رهبران هیات کارمندان و کارکنان بخشهای دولتی و بخش خصوصی ایستادهاند و چه بسا هیات رهبری اپوزیسیون در مقابل این گروه نتواند حرفی برای گفتن داشته باشد و خیلی ساده به این دلیل که ممکن است گروه برگزیده منتخب کارمندان بخش خصوصی و دولتی اصلاً به فرمانها یا تقاضاهای هیات رهبری اپوزیسیون وقعی ننهند و کار خود را بکنند.
محسن کردی
*
*
بادهای دیکتاتور خالی میشود، رضا فرمند