۲۰ سال پیش بود، فکرمی کنم اواخر پاییز بود. من، شاد روان محسن گل خنده، بهروز واصغر نصرتی با شور و شوق وصف ناپذیربا ماشینی که بهروز تازه خریده بود از سوئد به سمت برلین حرکت کردیم. کولاک در راه بی داد میکرد. بهروز که پشت فرمان بود عین خیالش نبود و بدون اینکه دید مناسب از جاده داشته باشد همچنان ماشین را به سمت کعبه آمال میراند.
اواخر دوران خاتمی بود. جنبش اصلاح طلبی آچمز و در عمل به بن بست رسیده بود. ارزیابی من و محسن با خواندن منشور اتحاد جمهوری خواهان و سایر نوشتهها این بود که چون احزاب و سازمانها به تنهایی نمیتوانند کاری انجام دهند، اتحاد جمهوری خواهان میتواند با داشتن یک تشکیلات تازه نفس و یک برنامه منسجم حرکت جدیدی بوجود آورد.
به همایش برلین که رسیدیم با دیدن شخصیتهای دانشگاهی و دیگر شخصیتهای شناخته شده که اغلب گذشته چپ داشتند باز هم امیدمان بیشتر شد. حدود ۸۰۰ نفری در کنگره اول شرکت داشتند افراد زیادی از آمریکا آمده بودند.
عشق آسان نمود اول سپس افتاد مشکلها
باید پرسید چه شد که آن شور و هیجان اولیه که امید بزرگی به وجود آورده بود نتوانست محصولی به بار آورد. ما اول فکر میکردیم با تهیه کردن یک منشور و با ارائه یک برنامه میتوان حرکتهای جدیدی در داخل و خارج کشورایجاد کرد. هرچه زمان گذشت دلم سرد تر و امیدم کم رنگ شد.
گذشت زمان نشان داد که نیروهای تشکیل دهنده اتحاد جمهوری خواهان دربنیان تفکر و مشی سیاسیشان همگون نیستند. هنوز آنچنان زمانی نگذشته بود که انشعاب اولیه به وقوع پیوست. همین انشعاب کنندگان بعدها به نام گذار به سوی همکاری با سلطنت طلبان گام برداشتند.
باری، ترکیب اصلی شرکت کنندگان دراین همایش در مبانی اعتقادی و در بنیادهای آرمانی نا متجانس بود. بطور مثال آن مسیر نواندیشی که حزب دمکراتیک پیموده بود وبه مرور تفکر و مشی دمکراتیک و اصلاح طلبانه را راهنمای اصلی خود کرده بود، با جریانات دیگر فرق داشت. در اتحاد جمهوری خواهان نیروهای رادیکالی بودند که خواستشان تغییر قانون اساسی در تمامیت آن بود. درست است که شعار سرنگونی به طور صریح و روشن داده نمیشد اما واضح هست که تغییرو برداشتن قانون اساسی بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی میسر نمیشد. در اوایل کار من در کمیسیون «مبحث ملی» اتحاد جمهوری خواهان بودم. یادم است در این همایش از طرح بحث مبحث ملی و تمامیت ارضی کنار گذاشته شد. سبب این بود بر سر مبحث ملی دو دیدگاه و اختلاف جدی وجود داشت. در این همایش کسانی بودند که ایران را یک کشور کثیر الملله میدانستند و برای آن سر و دست میشکستند.
با وجود این گونه تناقصات چگونه ممکن بود جمهوری خواهان رفرمیست و اصلاح طلب با کسانی که اعتقاد به تئوری انقلابی و تحول انقلابی دارند در یک تشکیلات واحد و با یک برنامه و خط مشی سیاسی گامهای مشترکی بر دارند.
به باورمن هنوز هم این تناقصات کم و بیش باقی است و بیشتر هم شده است. نام «اتحاد جمهوری خواهان» به این معنا است که تمامی جمهوری خواهان را به وحدت میطلبد. اگر به ترکیب شرکت کنندگان همایش اخیر جمهوری خواهان بنگریم متوجه میشویم تعدادی از شرکت کنندگان این همایش چشم دیدن بخشی ازاصلاح طلبان داخل کشور را ندارند. البته به این بخش از اصلاح طلبان داخل کشور میتوان نقدهای فراوان کرد اما به هر حال این اصلاح طلبان هم به سبک و سیاق خود جمهوری خواه هستند و در چارچوب فکری خودشان با نظریه ولایت فقیه که مغایر با حاکمیت ملت است در ستیز هستند و به عناوین گوناگون، تناقصات ولایت فقیه با جمهوریت و حاکمیت ملت را بیان کرده و به شیوه خود در تضیعف نظام ولایت فقیه گام بر میدارند. نمونهاش چه خوشمان بیاید و چه نیاید آقای خاتمی است. امثال خاتمی میگوید ما نظام جمهوری را داریم اما باید این نظام اصلاح شود و در محتوا برای احیا جمهوریت و نقش حاکمیت ملت تلاش کرد.
عملکرد سیاسی این بخش از نیروهای داخل کشور در عمل خواستار افرایش وزن جمهوریت و کم کردن نقش تدریجی ولایت فقیه با توجه به تناسب قوا میباشد. برای من و تعدادی از دوستان این سوال مطرح است چرا برخی از شرکت کنندگان در این همایش، نگاهشان به نیروهای جمهوری خواه داخل کشور حذفی است. من طرفداران نظام پادشاهی را که خواستار برکناری نظام جمهوری اسلامی هستند درک میکنم اما این را درک نمیکنم چرا بخشی از شرکت کنندگان این همایش راهی جز حذف اصلاح طلبان داخل کشوردر مقابل خود نمیبینند. مگر اصلاح طلبان داخل کشور منکر نظام جمهوری هستند؟ افزون بر این برای برقراری نظام جمهوری مطلوب خود طالب برکناری کل نظام جمهوری اسلامی هستند نه اصلاح و تقویت بال جمهوریت.
از نظر من هیچ عیبی نیست بر خط مشی سیاسی اصلاح طلبان و یا خط مشی سیاسی آقای فرخ نگهدار را نقد کرد اما تعجب در این است چرا تعدادی از شرکت کنندگان همایش اخیر به حضور و شرکت فرخ نگهدار جمهوری خواه در اتحاد جمهوری خواهان معترض هستند.
اتابک فتحالهزاده
*
*