Tuesday, Oct 22, 2024

صفحه نخست » به بهانه فیلم «دانه انجیر معابد»، ساخته محمد رسول‌اف، محمود زهرایی

Mahmoud_Zahraei.jpgبدون تردید رسول اف کارگردان برجسته ایرانی یکی از شجاع ترین و مردمی ترین کارگردانان سینمای ایران است که با خلق آثار فوق العاده و استثنایی خود نوری روشنگرانه بر تاریکخانه‌های ظلم و جنایت رژیم ‌افکنده و بخش هایی از این جنایات را که تقریبا هیچ سینماگری جرات نزدیک شدن به آنرا نداشته، عریان و بی پرده در برابر دیدگان تماشاگران قرار داده است.

رسول اف برای اولین بار و با زبانی صریح و بی لکنت در فیلم «دست نوشته‌ها نمی‌سوزند»، سرکوب نویسندگان و قتل‌های برنامه ریزی شده توسط نیروهای امنیتی را کالبد شکافی کرد و بینندگان را با واقعیت‌های پنهان شده این جنایت سازمان دهی شده روبرو نمود. در نظر داشته باشیم که رسول اف این فیلم را در سال ۱۳۹۲ و در اوج اختناق بعد از ۸۸ و زمانی که رژیم احساس قدرقدرتی می‌کرد، ساخته بود. او بعدها در فیلمهای «لرد»، «شیطان وجود ندارد» و مستند «جنایت عمدی» سکانس‌های بیشتری از فیلم درام حکومت جمهوری اسلامی را به صحنه آورد و با زیر ذره بین گذاشتن بخش دیگری از جنایات جمهوری اسلامی و بخش هایی از معضلات اجتماعی، ژرف نگری و جسارت خود را در به نمایش درآوردن این بخش از معضلات اجتماعی که دقیقا ناشی از حکومت غرق در فساد و تباهی جمهوری اسلامی است، نشان داد.

متاسفانه در انبوه محصولات ادبی و هنری نویسندگان و شاعران و فیلمسازان و نمایشنامه نویسان هیچ اثر جدی و‌ افشاگرانه‌ای در ارتباط با جنایات سیستماتیک جمهوری اسلامی از بدو‌ روی کار آمدن، در جریان دهه ۶۰ و بعد از آن وجود ندارد. اگر سالهای ابتدایی انقلاب و دهه ۶۰ به علت سرکوب و رعب و وحشت ایجاد شده توسط جانیانی چون خلخالی و لاجوردی، بهانه‌ای باشد برای سکوت و خاموشی این هنرمندان و نویسندگان، اما سکوت آنها در سالهای بعد از آن و‌ با فروکش کردن نسبی ترس و سرکوب، واجد هیچ توجیهی نیست. اینگونه بود که رژیم با آرامش کامل و بدور از هر گونه ترس از انعکاس اجتماعی و جهانی جنایاتش، به سرکوب خود ادامه داد و اسیرکشی سال ۶۷ آخرین و هولناکترین اقدام جنایتکارانه و سرکوبگرانه رژیم در این دهه بود. تنها صدایی که برعلیه این جنایت هولناک برداشته شد، صدای اعتراض آیت الله منتظری بود.

رسول اف در هنگام انقلاب ۶ ساله و در پایان دهه ۶۰ تازه ۱۸ ساله شده و هنوز تا ساخته شدن اولین فیلمش «گاگومان» دو‌دهه باقیمانده است. بنابراین بی شک او نمی‌تواند در لیست هنرمندانی قرار گیرد که بی توجه به وقایع آن سالهای درد و خاموشی، از کنار این رویدادها گذشته است.

آیا اکنون پس از بیش از چهار دهه و‌ با حجم عظیمی از کارهایی که انجام نشده و حجم عظیمی از کارهایی که باید انجام شود، نویسندگان و هنرمندان ما این کمبود را در حوزه ادبیات و هنر احساس کرده‌اند؟ آیا کسانی همچون رسول اف پیدا خواهند شد تا ادبیات و هنر فاخر ایران را از این شرمساری تاریخی به در آورند؟

بعد از واقعه ۲۸ مرداد ۳۲ و اعدام و زندانی شدن تعدادی از اعضا و هواداران حزب توده، حجم عظیمی از تولیدات ادبی و فرهنگی ایران صرف نشان دادن ابعاد این واقعه شد. شاملو شعر گفت، احمد محمود داستانهای بلند نوشت و دیگر هنرمندان و نویسندگان هم فعالانه در بازتاب این واقعه و همچنین بازتاب مسائل سیاسی آن روزگار مشارکت کردند. مقایسه کنیم حجم و شدت آن اتفاقات را با اتفاقاتی که در این چند دهه بر مردم ایران وارد شده است. وقایعی که می‌تواند دستمایه تولید ده‌ها رمان نویسندگان، ده‌ها فیلم فیلمسازان و صدها شعر شاعران شود و در این میان دریغ از اندکی. رسول اف و اندک هنرمندان و نویسندگان با اندک کارهای خود تا کنون بار بخش عظیم نویسندگان و هنرمندان را به دوش کشیده‌اند. آرزو‌کنیم که این سکوت و بی مسئولیتی بیش از این ادامه نیابد و شاهد پیدا شدن رسول اف‌های بیشتری در میان جامعه ادبی و هنری ایران باشیم.
بی شک ما تلاشهای روشنگرانه فیلمسازان برجسته‌ای نظیر آقای بهرام بیضایی، آقای جعفر پناهی و دیگر فیلمسازان نام آشنا و یا گمنام را، هم پاس می‌داریم و هم از یاد نمی‌بریم، اما آنها را کافی نمیدانیم.

رسول اف در فیلم جسورانه و‌افشاگرانه «دانه انجیر معابد»، که مخفیانه و بدون رعایت قوانین حجاب اجباری در ایران ساخته شده است، روایتگر صادق و بی پروای جنبش زن زندگی آزادی و‌تحولات جامعه‌ای است که تا پیش از این جنبش، اعتراض و مقاومت در برابر زورگویی‌های رژیم و آگاهی جوانان و نوجوانان تا این اندازه فراگیر نشده بود.
رسول اف در این فیلم نیز همچون دیگر فیلم‌هایش نظیر «دست نوشته‌ها نمی‌سوزند» و «شیطان وجود ندارد»، آنچه را می‌خواهد روایت کند، بی پرده، صریح و بی باکانه روایت می‌کند و بیننده را غرق در واقعیت ‌رویدادهایی میکند که برایش بسیار آشنا است. داستان فیلم رسول اف‌ را شاید فقط خانواده‌های بخصوصی که پدر یا مادر خانواده وابسته به حکومت و از کارگزاران رژیم بوده‌اند تجربه کرده باشند، اما روح حاکم بر فیلم را که بیانگر فاصله عمیق بین مردم و حکومت، میان افکار قدیم و افکار جدید، میان نسل گذشته و نسل آینده و آیینه‌ای برای انعکاس تحولات فکری جوانان و نوجوانان است را بیشتر خانواده‌های ایرانی در جریان جنبش زن زندگی آزادی تجربه کرده‌اند.
رسول اف در نشان دادن این تضاد در خانواده‌ای که پدر، بازپرس دادگاه است و همدست قاتلان حکومتی، مادر، زنی خانه دار و سنتی و دو‌دختر که یکی دانشجو و آگاه و معترض و‌دیگری محصلی کنجکاو و پرسشگر است، بسیار موفق بوده است. او در دو ساعت اول فیلم بیننده را با چنان احساس انسانی و عاطفی درگیر وقایع فیلم می‌کند که گویا بیننده خود در وقایع فیلم حضور دارد و روزها و ساعتهای جنبش زن زندگی آزادی را تجربه می‌کند. اما‌ای کاش رسول اف این فیلم زیبا را پس از دو ساعت سکانس‌های واقعی و تاثیرگزار با پیامی سمبلیک و یا حتی بدون هیچ پیام مشخصی به پایان می‌رساند. کارگردان بدرستی در نظر داشت تا زشتخویی پدر و یا همان بازپرس تا خرخره غرق شده در جنایات رژیم را، در برابر چشمان بینندگان قرار دهد، اما مفهومی که برای اینکار انتخاب شده بود نه واقع گرایانه بود و نه نمادگرایانه. فیلم، غیر ضروری طولانی می‌شود و به جای اینکه بیننده تحت تاثیر صحنه‌های نفس گیر دو ساعت اول فیلم، فیلم را با احساسی همزادپندارانه به پایان برساند، در لابلای صحنه‌های پلیسی زندان و تعقیب و گریز، با مفهوم اصلی فیلم فاصله می‌گیرد.
اما این چیزی از ارزش‌های بیشمار فیلمی که بانگ رسای جنبش زن زندگی آزادی است کم‌ نمی‌کند. فیلمی که کارگردانش را علیرغم سالها مقاومت در مقابل انواع آزار و اذیت و فشارها و محدودیت‌ها، بر خلاف میل خود مجبور به ترک همیشگی ایران نموده است.

محمود زهرایی
*
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy