Tuesday, Oct 22, 2024

صفحه نخست » نگاهی انتقادی به بیانیه نه به جنگ نه به جمهوری اسلامی، فریدون شمس

Fereydoon_Shams.jpgبا حمله‌ی موشکی حکومت اسلامی، خطر گسترش جنگ و حمله‌ی متقابل نظامی اسرائیل به ایران، بیش از هر زمانی دیگر شدت گرفته و بیانیه هایی از سوی گروه و گروه بندی‌های اپوزیسیون در باره علت‌ها و پیامدهای درگیری‌های منطقه انتشار یافته است.

بیانیه‌ای نیز با عنوان «نه به جنگ نه، به جمهوری اسلامی» انتشار یافته که امضاکنندگان آن، خود را «صدای سومی» می‌نامند که «به رغم افق‌های فکری مختلف، با جنگ‌طلبی و جنگ افروزی هر دو سوی این درگیری» مخالف‌اند. نخستین موضوعی که در نام‌های سرشناس امضا کنندگان به چشم می‌خورد، گرایش همه‌ی آن‌ها به «جمهوری خواهی» است. ریز نام امضاکنندگان گویای همگامی دو افق فکری ِ چپ، با تنوعات دورنی خود و اصلاح طلبان و ملی - مذهبی‌ها در «صدای سوم» است. این هم صدایی، البته تازگی ندارد و کمی سازمان یافته تر و محدودتر، با بدنه همین امضاها، در «اتحاد جمهوری خواهان» نیز تکرار می‌شود.

بیانیه به نکات پر اهمیتی مانند دمکراسی، آزادی، رفاه و همزیستی کشورها در منطقه و بطور عام انگشت نهاده و نیز به پیامدهای فاجعه بار جنگ و تنش افزایی و گسترش درگیری‌های یک سال گذشته پرداخته؛ درگیری هایی که حاصلی جز ویرانی بی سابقه‌ی غزه، آوارگی ملیون‌ها فلسطینی و لبنانی و کشته شدن دهها هزار زن و مرد و کودک فلسطینی نداشته است.

ارزش گذاری جان انسان‌ها

بیانیه با اشاره‌ای گذرا به «حمله‌ی تروریستی حماس» شروع می‌شود ولی از جنایت ِ دهشتناکی که شهروندان اسرائیلی را به کام خود کشید، از تجاوز، قطعه قطعه کردن، سوزاندن، کشتن و به گروگان گرفتن شهروندان اسرائیل، هیچ گونه ذکری نمی‌کند. از نگاه بیانیه، ۷ اکتبر، روز ِ صفر ِ تاریخ ِ تحولات یک ساله‌ی گذشته در منطقه است و همه چیز از ۸ اکتبر شروع می‌شود! از این روز است که «بمباران ِ یک‌ساله مردم ِ غزه»، «کشتار [ «دولت نتانیاهو» ] در غزه و لبنان» آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد.

خاموشی در برابر سرنوشت دردناک و دهشتناک ِ شهروندان اسرائیلی از یک سو، و از سوی دیگر و به درستی بر درد و رنج فلسطینیان پرداختن، رویکردی است به غایت یک جانبه که در عمل و در دنیای سیاست و انسانیت، معنایی جز ارزش گذاری جان انسان برای آن متصور نیست.

چنین غفلتی، از کسانی که به نام انسانیت به دفاع از فلسطینیان برخاسته‌اند، حیرت آور است، به ویژه که یک سال گذشته، یهود ستیزی در بسیاری کشورها گسترش بی سابقه‌ای یافته و معضلی اجتماعی و سیاسی گردیده. مشکل بتوان تصور کرد بیانیه هایی از این دست که «کرامت انسانی» قربانیان سازمان تروریستی حماس را نادیده می‌گیرند، نزد «سازمان ملل و دولت‌های عضو و نهادهای حقوق بشری و مردم ِ طرفدار صلح و دموکراسی» جدی گرفته شوند.

برخورد دوگانه به اسرائیل و سازمان حماس

بیانیه موضع روشنی در باره این سازمان اتخاذ نکرده است. حماس سازمانی است با نوعی ایدئولوژی آخر الزمانی، که نابودی دولت یهود و بر پایی حکومتی اسلامی را بشارت می‌دهد و جنگ و ویرانی غزه، آوارگی و کشتار ده‌های هزار فلسطینی را بهایی بی ارزشی می‌داند که برای تحقق این «آرمان» پرداخت می‌شود. بیانیه به درستی به سیاست‌های جنگ طلبانه‌ی دولت نتانیاهو و پیامدهای مرگ بار آن بر مردم فلسطین پرداخته، اما به جنایت جنگی حماس در ۷ اکتبر و مسئولیت آن در برافروختن آتش جنگ، ادامه‌ی درگیری‌ها و خودداری از آزادی گروگان‌ها، هیچ گونه اشاره‌ای نشده. در باره هدف حماس و دیگر گروه‌های بنیادگرای فلسطینی هیچ چیز نمی‌گوید. نه از نابودی اسرائیل می‌گوید و نه از برقراری حکومت اسلامی. در جمله‌ای پر ابهام، به این اکتفا شده که «حکومت ِ جمهوری اسلامی و گروه‌های بنیادگرای حامی» آن، «خواست مردم فلسطین را به گروگان» گرفته‌اند. بیانیه از کدام «خواست مردم فلسطین» می‌گوید؟ دولت اسلامی از بحر تا نحر؟ دولتی دمکراتیک؟ و یا دولتی در کنار دولت اسرائیل، در صلح و همزیستی مسالمت آمیز با این کشور؟ به نظر می‌رسد که متن، در جاهایی که به سیاست‌های کابینه افراطی نتانیاهو نمی‌پردازد، به کلی گویی‌ها و ابهام گرایش دارد.

حمله به حزب الله یا حمله به جنوب لبنان

رویکرد متن به حزب الله نیز چالش برانگیز است. تردیدی نیست که با حمله‌ی اسرائیل به جنوب لبنان، دامنه‌ی جنگ گسترش یافته است. این موضع در عین حال که نادرست نیست، اما دقیق و متوازن هم نیست. با طرح این موضوع که «در پی... حمله‌‌ی ارتشِ اسرائیل به جنوبِ لبنان... خطرِ گسترشِ جنگ بالا گرفته»، ترتیب زمانی رخدادها را رعایت نشده و علت و معلول را درهم ریخته شده است. در نتیجه، تصویری مخدوش از این درگیری ارائه شده است. به مواضع رسمی این سازمان نسبت به درگیری با اسرائیل نیز اعتنایی نشده. حزب الله بارها با صراحت اعلام داشته که در حمایت از حماس، به اسرائیل حمله‌های موشکی کرده است. به نظر می‌رسد که در این جا با شیطانی به نام «اسرائیل» روبرو‌ایم که هر شری از اوست و مسئولیت هر رخدادی ناگوار و اهریمنی هم بر عهده‌ی اوست. بنابراین باید با نظر لطف به «قربانیان» شیطان نگریست، حتا اگر خطایی «تروریستی» از آن‌ها سر زده باشد یا جنگی را آغازیده باشند.

در واقع بیانیه‌ی «افق‌های فکری» ِ «صدای سوم»، حزب الله را معادل «کشور لبنان» فرض کرده و پاسخ نظامی اسرائیل به این سازمان را، حمله به خاک این کشور تلقی می‌کند. با حذف حزب الله از معادلات نظامی و سیاسی منطقه، مسئولیت آن در جنگ افروزی و گشودن جبهه تازه در جنگ پوشیده می‌ماند.

«موشک پرانی» و «نظم نوین»

تردیدی نیست که جمهوری اسلامی، با دومین حمله نظامی («موشک پرانی») به اسرائیل، خطر گسترش جنگ به ایران را افزایش داده و موازین حقوق بین الملل و منشور سازمان ملل متحد را نیز نقض کرده است. حکومت اسلامی و اسرائیل دهها سال است که درگیر جنگی هستند پنهان و اعلان نشده، اما کشاندن سطح درگیری‌های به حمله‌ی نظامی مستقیم به کشور اسرائیل، مرحله‌ای تازه در زنجیره‌ی این جنگ «پنهان» است که امنیت ملی ایران و نیز اقتدار حکومت اسلامی را سخت به مخاطره انداخته و هدیه ایست به کابینه جنگ طلب نتانیاهو و شخص او. بیانیه در پرداختن به این حمله، موضعی تقلیل گرایانه اتخاذ کرده. با خوش ذوقی شگفت انگیزی، به غنی سازی ادبیات جنگ پرداخته و بر وزن «کفتر پرانی»، ترکیب «موشک پرانی» را ابداع کرده و جایگزین «حمله موشکی» ساخته است. واژگان بار معنایی خویش را دارند. «موشک پرانی» معادل حمله‌ی حمله نظامی (موشکی) نیست. پوتین هم باران موشک‌های بالستیک ِ روسی بر فراز اوکراین را «موشک پرانی» نخوانده است. چنین حمله‌ای، بنا بر حقوق بین الملل، می‌تواند مشروعیتی برای پاسخ متقابل به همراه داشته باشد، پاسخی که می‌تواند سرنوشت ساز باشد و آینده‌ی کشور را تیره و تار سازد. (بحث حقوقی در باره «حق» پاسخ متقابل، به هیچ وجه به معنای خشنودی یا امید به چنین حمله‌ای نباید تلقی شود).

متن حتا جایی که سیاست ِ «نابودی اسرائیل» را نقد می‌کند، به نکوهش ِ «رجز خوانی و ماجراجویی های» «حکومت اسلامی و متحدان ِ آن» در این باره اکتفا می‌کند و از ادبیاتی که شَمه‌ای از شناسایی دولت اسرائیل از آن‌ها به مَشام برسد، طفره می‌رود. در هیچ یک از موارد هشت گانه‌ای که از «اسرائیل» نام برده شده، از واژگان ِ کلیدی و حقوقی ِ «شهروندان»، «کشور» یا «دولت اسرائیل» هیچ نشانی نمی‌یابیم. با قاطعیت می‌توان گفت که بار حقوقی و سیاسی بیانیه در این باره، بسیار چالش برانگیز است. نمی‌توان از همزیستی مسالمت آمیز کشور هایی گفت و پذیرش موجودیت آن‌ها را در هاله‌ای از ابهام نگه داشت.

بیانیه در انتقاد از «نظم نوین» ِ اسرائیل، به افراط در غلتیده است. «نظم نوین»، تضعیف ساختار سیاسی و نظامی حزب الله و پایان بخشیدن به حکمرانی حماس در نوار غزه است (۲). کم ترین تردیدی نیست که این «نظم»، برای تامین منافع و امنیت ملی اسرائیل طراحی شده. درهم شکستن حزب الله و پایان بخشیدن به حکمرانی حماس در غزه به معنای شکست سیاست‌های حکومت ولی فقیه در منطقه و نابودی «عمق استراتژیک» آن است. چنین شکستی به سود دمکراسی و آزادی در ایران و آرامش و همزیستی مسالمت آمیز کشور در منطقه است. «توفان الاقصی»، پاسخ بنیادگرایان حاکم در ایران و متحدان آن به «نظم نوین» است. در متن، هیچ اشاره‌ای به اهداف این «توفان» ویرانگر و پیامدهای شوم آن نشده و از زنجیره‌ی رخدادهای یک سال گذشته حذف شده است.

پایان سخن

بیانیه به نکات با اهمیتی در باره پیامدهای ویرانگر جنگ، سیاست‌های تنش آفرین جمهوری اسلامی و اقدامات و سیاست‌های کابینه‌ی افراطی ِ نتانیاهو پرداخته است. اما در هیچ موردی «بیطرف» نمانده است. در ارزیابی ِ مسئولیت حماس، ناتوان مانده، از تروریست نامیدن این سازمان طفره رفته و به «حمله تروریستی» این سازمان، قناعت کرده است. از همدردی با قربانیان حماس در ۷ اکتبر و احترام به «کرامت انسانی» آن‌ها غفلت کرده. به مسئولیتی که حماس در ادامه درگیری‌ها، ویرانی، آوارگی و کشته شدن مردم غزه داشته، کمترین اشاره‌ای نشده. به طرزی شگفت آور و پرسش برانگیز، حمله حزب الله به اسرائیل نادیده گرفته شده و این سازمان از معادلات نظامی منطقه ناپدید شده است. رویکرد بیانیه به «نظم نوین» و «توفان الاقصی» نیز متوازن نبوده و نتوانسته صف خود را از بنیادگرایان حاکم در ایران و منطقه متمایز کند.

تاثیر و بازتاب ِ ایدئولوژی‌ها و سیاست‌های «افق‌های فکری» ِ چپ و اسلامی در مبهم گویی‌ها و عدم توازن متن بیانیه و کژی‌های آن به روشنی دیده می‌شود. نزد اسلامگرایان، حماس، سازمان «مقاومت» مردم فلسطین است و یحیی سنوار، «اسطوره ای» است «الهام بخش نسل‌های آینده» که «آخرین لحظات» عمر او، یادآور «آخرین لحظات حسین بن علی در عاشورای سال ۶۱» است (۳). مارکسیست‌ها و چپ‌های ایرانی نیز با بازمانده‌ی میراثی اسلامی از یهودستیزی، هیچ گاه با کشور و دولت اسرائیل بر سر مهر نبوده‌اند. نزد بخش‌های بزرگی از چپ، هیچ گاه منافع و مصالح ملی و دمکراسی و آزادی، قطب نمای آن‌ها در مبارزه با حکومت‌های دیکتاتوری و حمایت از «جنبش‌های آزادی بخش» در منطقه نبوده است. بسیاری از آن‌ها، در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی در کنار سازمان‌های فلسطینی بر ضد «دولت صهیونیستی و امپریالیسم امریکا» جنگیده و «شهید» داده‌اند. امروزه نیز بخشی از آن‌ها، پس از شکست مارکسیسم، به پست مدرنیسم چرخیده‌اند و با رویکردی پسااستعماری، اسرائیل را نمادی از نظم جهانی سرمایه می‌بینند و از هر «جنبش و اعتراضی» بر ضد نظم جهانی، هر چند بنیادگرایانه و غیر دمکراتیک حمایت می‌کنند.

این واقعیتی است انکار ناپذیر که دولت اسرائیل با سیاست اشغالگرانه، نادیده گرفتن قطعنامه‌های سازمان ملل و نپذیرفتن راهکار دو دولت، مسئولیت سنگینی در ادامه‌ی وضع موجود داشته است. طرف‌های درگیر با اسرائیل، از حکومت اسلامی گرفته تا متحدان منطقه‌ای آن نیز با سیاست‌های بنیادگرایانه، تنش افزایی، خشونت و تروریسم و درگیری‌های نظامی، درد و رنج مردم منطقه را بهایی ناچیز برای نابودی اسرائیل و برقراری حکومتی اسلامی در فلسطین می‌دانند.

فریدون شمس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت:

۱ - بیانیه «نه به جنگ، نه به جمهوری اسلامی»

https://jomhouri.com/jomhouri/archives/42025

۲ - بیانیه «نظم نوین» را در معنای محدود آن در نظر داشته. تفسیرهای گستره تر هم از «نظم نوین» شده است که در این گفتار نمی گنجد.

۳- یوسفی اشکوری. یک اسطوره دیگر در فلسطین

https://news.gooya.com/2024/10/post-91726.php



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy