Tuesday, Nov 12, 2024

صفحه نخست » بررسی روانشناسی اجتماعی ایرانیان و دلایل گرایش آنان به شخصیت‌های قدرتمند سیاسی، بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgدر این مقاله قصد ندارم به جریانات سیاسی‌ای بپردازم که در انتخابات اخیر آمریکا به نوعی از رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده، دونالد ترامپ، حمایت کردند و کمپین او را به رقیبش، کامالا هریس، ترجیح دادند. بلکه هدف من بررسی استقبال گسترده‌ای است که دونالد ترامپ در میان ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج از کشور، از آن برخوردار بود.

در دنیای امروز، که شبکه‌های اجتماعی به بخش جدایی‌ناپذیر زندگی روزمره ما تبدیل شده‌اند، علاقه و کنجکاوی نسبت به زندگی افراد مشهور - از هنرمندان و ورزشکاران گرفته تا چهره‌های سیاسی و ثروتمند - به شکل چشمگیری افزایش یافته است. در این میان، هنگامی که فردی همچون دونالد ترامپ، یکی از چهره‌های سرشناس جهان، خانواده بزرگ، زیبا و ثروتمند خود را بارها در معرض دید عموم قرار می‌دهد، طبیعی است که بسیاری از مردم در سراسر جهان به داشتن خانواده‌ای مشابه او آرزو داشته باشند.

این نگاه، بازتابی از تاثیر قدرت شبکه‌های اجتماعی و نقش شخصیت‌های برجسته در شکل‌گیری رویاهای مردم است، و شاید نمایانگر این باشد که در جهانی که ارتباطات و تصاویر سریع‌تر و وسیع‌تر از هر زمان دیگری در جریان هستند، الگوبرداری از سبک زندگی افراد موفق و نامدار به بخشی از خواسته‌های عمومی بدل شده است.

روند تاریخی و فرهنگی جوامع به شدت در شکل‌گیری تمایلات و نگرش‌های مردمان آن جامعه تأثیرگذار است. در ایران، قرن‌ها و در چند دهه اخیر زندگی در سایه چهره‌های سیاسی قدرتمند و کاریزماتیک، از روح الله خمینی تا رهبر و دیکتاتور کنونی علی خامنه‌ای، به‌نظر می‌رسد زمینه‌ساز علاقه‌ای خاص به شخصیت‌هایی با ویژگی‌های اقتدارگرایانه شده است. این پرسش مطرح است که آیا ایرانیان در طول این تاریخ به نوعی به چنین الگوهایی خو گرفته‌اند و حتی به آنان دل بسته‌اند؟ آیا این سابقه تاریخی، شکل‌گیری عادت روانی را باعث شده که آنان را به دنبال نمادهای قدرت و اقتدار در عرصه‌های گوناگون، حتی خارج از کشور مانند دونالد ترامپ در ایالات متحده، بکشاند؟

در چنین فضایی، آیا امکان و آمادگی برای برقراری دموکراسی واقعی در جامعه‌ای که دهه‌ها زیر سایه شخصیت‌های قدرتمند زیسته، وجود دارد؟ آیا ایرانیان به مدلی از حکومت جذب می‌شوند که در آن قدرت به جای تمرکز در دستان فردی واحد، در نهادهای دموکراتیک و مبتنی بر قانون توزیع شده باشد؟ این مسئله‌ای است که می‌تواند با نگاهی روانشناختی به رفتار اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی، پاسخی برای آن یافت شود و دریابد که آیا ساختارهای دموکراتیک توان پذیرش و تطبیق با چنین ساختار اجتماعی را دارند یا خیر.

این پرسش بسیار مهم و پیچیده‌ای می‌باشد که به عوامل تاریخی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی ایرانیان در ارتباط با قدرت و شخصیت‌های سیاسی بستگی دارد.
علاقه برخی از ایرانیان به شخصیت‌های قدرتمند در عرصه سیاسی، حتی در خارج از ایران مانند دونالد ترامپ، ریشه در چندین عامل دارد که سعی می‌کنم در حد توانم به برخی از آن‌ها اشاره کنم.

تاریخچه‌ زندگی در سایه حکومت‌های اقتدارگرا

در تاریخ معاصر ایران، تجربه زندگی در رژیم اسلامی، روان‌شناسی جامعه را به گونه‌ای شکل داده که بسیاری از مردم به‌نوعی به شخصیت‌های قدرتمند و مقتدر وابسته شده‌اند. این حالت تا حدودی از نیاز به امنیت و ثبات نشأت می‌گیرد؛ چراکه در حکومت‌های خودکامه، مردم به این باور رسیده‌اند که بدون رهبری مقتدر، کشور دچار بی‌نظمی و آشفتگی می‌شود.

الگوی پدرسالارانه و نقش قدرت در ناخودآگاه جمعی

فرهنگ پدرسالارانه در ایران ریشه‌ای طولانی دارد که به ساختار خانواده و حتی روابط بین فردی نیز سرایت کرده است. در چنین جوامعی، مردم به‌طور ناخودآگاه احساس امنیت و ثبات بیشتری را در حضور یک «پدر قدرتمند» حس می‌کنند. این پدر قدرتمند، چه در یک خانواده کوچک و یا در یک جامعه بزرگتر برای برخی از مردم نماد اقتدار و نجات‌بخشی است.

نیاز به قدرت و رفع نیازهای روانی

احساس محرومیت و ناتوانی از دستیابی به خواسته‌ها و آرزوهای فردی و اجتماعی باعث می‌شود مردم به سمت افرادی متمایل شوند که نماد قدرت و دارای توانایی تغییرات بزرگ هستند. شخصیت‌هایی مثل ترامپ که خود را قاطع و ضد وضع موجود معرفی می‌کنند، برای کسانی که سال‌ها در سایه حکومت‌های بسته و بی‌توجه به خواسته‌های مردم زندگی کرده‌اند، جذابیت پیدا می‌کنند؛ زیرا چنین شخصیت‌هایی وعده‌هایی برای تغییر سریع و بنیادین می‌دهند.

کاستی‌های آموزش سیاسی و نبود فرهنگ دمکراتیک

بسیاری از مردم در کشورهای غیر دمکراتیک، تجربه و آموزش لازم برای دمکراسی را ندارند. فقدان تجربه کار با نهادهای دمکراتیک و نبود آشنایی با فرآیندها و ارزش‌های دمکراسی باعث می‌شود که ساختارهای سیاسی در یک دموکراسی «پیچیده و چندلایه و زمان بر» را نپذیرند یا به آن اعتماد نکنند. در نتیجه، برایشان ساده‌تر است که به دنبال فردی مقتدر باشند که مشکلات را به صورت مستقیم و سریع حل کند.

امکان برقراری دمکراسی در ایران

دمکراسی در ایران، مانند هر کشور دیگری، امکان‌پذیر است، اما نیازمند تغییرات عمیق فرهنگی، اجتماعی و آموزشی است. اگر جامعه از دوران کودکی با مفاهیمی چون مسئولیت‌پذیری، کار جمعی، حقوق شهروندی و اهمیت نهادها آشنا شود، به مرور از نیاز به شخصیت‌های قدرتمند فاصله خواهد گرفت. تغییر این ذهنیت به زمان و تحولی در سیستم آموزشی و فرهنگ عمومی نیاز دارد تا به جایی برسد که مردم به جای تکیه بر افراد، به نهادها و فرآیندهای دمکراتیک اعتماد کنند.

بنابراین، امکان برقراری دمکراسی در ایران وجود دارد، اما نیازمند کار مستمر و طولانی‌مدت برای تغییرات بنیادین در فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشور است. چنین فرایندی در بسیاری از کشورها، مانند ژاپن و آلمان بعد از جنگ جهانی دوم، یا حتی کشورهای اروپای شرقی بعد از فروپاشی بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی، رخ داده و نتایج مثبتی نیز به همراه داشته است.

و در پایان سخن: آرمان جوامع لیبرال و آزادی‌خواه آن است که هر فردی بتواند به‌تنهایی از تمامی ظرفیت‌های اجتماعی و شخصی خود برای زندگی در یک جامعه دموکراتیک بهره بگیرد؛ به‌گونه‌ای که نیازی به قهرمان ملی نباشد تا جامعه را از ورطه نابودی برهاند. به‌واقع، در جوامعی که هر فرد خود یک قهرمان کوچک است، دیگر نیازی به قهرمانان ملی نیست. همان‌طور که برتولت برشت می‌گوید:

"نگون بخت ملتی که احتیاج به قهرمان دارند. "

"خوشا به حال کشوری که نیازی به قهرمان ندارد، زیرا همه افراد آن جامعه، خود قهرمانند. "

بهرام فرخی
*
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy