Wednesday, Dec 4, 2024

صفحه نخست » طبقه متوسط ریاکار ایرانی، امیرحسین برمکی

riakari.jpg[email protected]

ایران به شکل تاریخی کشور رانت و فساد بوده است. از بالا تا پایین کشور درگیر فساد مالی و اختلاس و دزدی بوده اند، و این رذیلت شنیع تاریخی از صد ها سال پیش در حکومتهای ایران بوده است و مفصلا در متون تاریخی به آن اشاره شده و در سلسله قاجار و پهلوی و جمهوری اسلامی هم ادامه پیدا کرده است. اما یک واقعیت اقتصادی مرتبط با این فساد در ایران وجود دارد که این فساد پولی و سیستمی در طول دهه ها و بلکه قرنهای گذشته همیشه بخصوص به نفع طبقه متوسط بازار َ اصناف؛ دیوانسالاران و فئودال ایران بوده است. در دوران جمهوری اسلامی پس از وقفه ای چند ساله بدلیل جنگ و سلامت انقلابی نسل اول انقلاب ، فساد از سال ۱۳۷۰ با ابلاغ سیاستهای لیبرال اقتصادی دولت با شدت بیشتر ادامه پیدا کرده است و موجب ایجاد ثروت و درآمدی برای این طبقه متوسط (و البته مرفه) شده که به دلایل شخصی و عمدی؛ نه حاضر هستند جایی از آن صحبت کنند و نه رسانه‌ها و متخصصین فن در مورد آن کمتر بحث و بررسی کرده اند. در واقع بدلیل اینکه خود آن‌ها هم از بهره‌بردگان این سفره و خوان نعمت بوده‌، حاضر به بحث و مطرح کردن تبعات سیاسی آن نیستند. گرچه در گوشه و کنار در میان فعالین اقتصادی کمی در مورد آن صحبت می‌شود ولی به عللی کسی حاضر به تحلیل علنی آن نیست. گرچه به عنوان یک واقعیت مسلم و بدیهی پذیرفته شده و شاید لزومی هم به بحث در این مورد نبوده است.

واقعیت مهلک در اقتصاد ایران این است که دولت جمهوری اسلامی ایران به شکل عمدی و آگاهانه نرخ واقعی دلار را همیشه پایین نگه‌داشته و یک رانت و سوبسید خاص برای طبقه‌ای وابسته ایجاد کرده است. گرچه این بخش را همه می‌دانیم و تمام مسئولین کشوری و اقتصادی به آن معترف هستند، اما روی دیگر سکه این است که اصولاً بهره‌ور و نفع برنده این رانت عظیم لزوماً فقط طبقات بسیار ثروتمند و فاسد و مافیا و‌باندها نیستند که به حکومت وصل هستند و از این رانت عظیم بهره برده‌اند. نفع برنده اصلی اتفاقاً این‌ها نیستند، بلکه دقیقاً طبقه متوسط شهری مخالف حکومت ایران بخصوص در تهران و‌چند شهر بزرگ اصلی و روستاییان مناطقی از ایران بوده‌اند که این طبقه متوسط حاضر به سرمایه‌گذاری در آن مناطق به شکل تاریخی بوده‌اند مثل شمال ایران، کرج، اخیرا قشم، کیش و شهرهای کوچک ییلاقی اطراف تهران، مشهد و شیراز ، و مناطق باغات با صفا و ییلاقی مثل دماوند و طرقبه و غیره. این‌پدیده افزایش غیر واقعی ثروت در حوزه مسکن و زمین در تمام شهرهای مهم و بزرگ کشور بوده است. ولی شما هیچ‌وقت از این گروه ظاهراً لیبرال روشنفکر که مخالف نظام جمهوری اسلامی و قوانین شریعت و فرهنگی و دینی آن هستند، در واقع بر پایه این رانت و تقسیم ناعادلانه ثروت زندگی کرده‌اند و بسیار هم خوب زندگی کرده و می‌کنند در مورد منافع خود در این حوزه حرفی نمی شنوید.

تصاویر و اخبار و فیلم‌هایی که از ایران تحت تحریم می‌آید، نشانگر زندگی عالی و مرفه بودن این طبقه متوسط در شهرهای بزرگ و شهرک‌های ویلایی شمال و غیره است. مراکز خرید، رستوران‌ها و کافه‌ها و مغازه‌هایی چنان لاکچری که حتی در کانادا هم مشابه اش وجود ندارد و شاید معادلش فقط در آسیای جنوب شرقی و امارات و قطر و لندن و پاریس باشد. نحوی که افراد طبقه متوسط ایرانی هزینه ظاهر و لباس و عمل زیبایی و ورزش و ماشین و سگ و ساعت می‌کنند قطعاً در بین مردم طبقه متوسط اروپایی و غربی وجود ندارد. طبقه متوسط غرب اصلاً چنین لایف‌استایل لاکچری را نداشته‌اند، بلکه فقط مرفهین واقعی می‌توانند این‌طور زندگی کنند. اما در ایران طبقات متوسط کاملاً معمولی با مشاغل ساده و غیر مهم چنین امکانات و‌ آسایش زندگی‌ای دارند؛‌‌ دلیل آن سوبسید عظیم بروی خدمات و انرژی در ایران از بیت المال است که تماما به نفع طبقه متوسط و ایجاد ثروت برای آنها شده است. این رانت شامل عدم پرداخت قیمت واقعی خدمات و امکاناتی است که دریافت می کنند مثل نرخ سوخت و برق و وامهای کم بهره به اسم کار و تولید و کارگر ارزان. گرچه در دولت رئیسی به علت تورم شدید و اضمحلال اقتصادی زندگی این طبقه متوسط هم دچار اشکال شده و گاه نیز نالیده‌اند، اما هنوز در آمار مقایسه از کشورهای ثروتمند دنیا هیچ کم ندارند با اینکه لزوماً ثروتمند به استاندارد غربی آن نیستند. دلیل اصلی آن سوبسید شدید دولت بر هزینه‌ها، یارانه حامل‌های انرژی و بخصوص ارز هست. خدمات و کارگر و نیروهای انسانی در ایران عملاً رایگان هست و به نفع این طبقه و کاملاً از این سیستم اقتصادی فاسد بهره می‌برند و اینها زندگی خوبی دارند به قیمت بردگی و بدبختی ده‌ها میلیون ایران.

جالب اینکه بخش عمده طبقه فقیرتر و تحت فشار، خیلی مخالف سیاسی حکومت نیستند و مسئله رفع حجاب یا آزادیهای اجتماعی و سیاسی و اخلاقی مانند همجنس‌گرایی و زندگی مدل و استایل غربی، برایشان در اولویت نیست و به دنبال زندگی بهتر اقتصادی هستند. اما طبقه متوسط شهری ایران کاملاً افکار لیبرالی غربی و بسیار تندتر از حتی غربیها دارند و به دنبال بی‌حجابی کامل (که البته اشکالی در آن نیست) و تغییر ماهوی ارزش‌های دینی و فرهنگی اسلامی هستند. مثلاً مدافع آزادی مصرف مشروبات الکلی، ماری جوانا و ارتباط آزاد جنسی، همجنس‌گرایی، آزادی عقیده و پوشش هستند و بیشتر هم لائیک و حتی ضد مذهب هستند. جالب اینکه بسیاری از فرزندان طبقه ثروتمند وابسته به خود حکومت هم در این گروه قرار می‌گیرند و عقاید و مطالبات و خواسته مشابه دارند. اما چرا این بخش از واقعیت رانت توزیع شده نظام فاسد اقتصاد ایران عمداً مطرح نمی‌شود یا کمتر توجه نشده است. انواع این رانت شامل ایجاد حباب مسکن بدلیل انحصار و تبانیهای نظام پولی مالی مریض کشور و تزریق پول به جامعه به شکل وام کم بهره و افزایش پایه پولی کشور، بخصوص از دوره رفسنجانی شروع شد و با تراکم فروشی در شهر تهران تحت مدیریت کرباسچی (که در اصفهان ابتدا بود) گسترش یافت . این رانتها بعدا در کل شهرهای کشور و دهات هم رواج پیدا کرد، و طبقه نوکیسه بسیار ثروتمندی را خلق کرد که با سفته‌بازی و زمین‌خواری و معاملات عظیم و مشکوک مسکن و پول‌شویی ثروتی عظیم ساختند و از کشور خارج کردند که بیشتر به کانادا، ولی بخشی به ترکیه و امارات و آمریکا منتقل شده است.

برای درک بیشتر این رانت‌خواری عظیم در تمام طبقات متوسط به بالای کشور که بیشتر ناخواسته و بدون هیچ زحمت به ثروت‌های کلان رسیدند، چند مثال می‌زنم. تهرانی‌های متوسط از قدیم به ویلاسازی یا خرید ویلا در شهرکهای شمال ایران علاقه داشتند در نواحی زیبای خزر؛ در زمان شاه مرحوم این شهرک‌سازی‌ها با قاعده و دقت زیادی عموماً انجام می‌گرفت و به‌هیچ‌وجه اجازه بلندمرتبه‌سازی داده نمی‌شد و قطعات بزرگ لب ساحل در اختیار بنیاد پهلوی و بنیادها و نهادهای دیگر حکومتی بود که با اصول شهرسازی مدرن و دید تفریحی اقدام به شهرک‌سازی ویلایی برای پرسنل خود بر اساس اسلوب آمریکایی و غربی نمودند و بقیه زمین‌های کشاورزی مردم محلی و جنگل‌ها اجازه تغییر کاربری و ساخت نداشتند. بسیاری افراد جوان تازه‌کار در نهادها و شرکت‌های خصوصی دولتی که کاملاً از خانواده‌های معمولی ایران بودند به دلیل گرفتن وام‌های کم‌بهره رانتی در حکومت پهلوی و داشتن حقوق مکفی، بخش بزرگی از این ویلاها را قسطی یا نقد خریدند. بستگی به وسع مالی ایشان مثلاً در شهرک‌های دریا کنار، خزرشهر، خانه دریا، آرامشهر، ایزدشهر، اکامشهر و شهرک بندر انزلی ساحلی و غیره، املاک تفریحی خريداری کردند. بهترین و بزرگ‌ترین این ویلاها در قواره‌های ۱۰۰۰ متری حدود ۱ تا ۲ میلیون تومان با بهره بسیار کم از بانک رهنی یا شرکت نفت و بانک مسکن و غیره بود و به قیمت دلار روز سال ۵۷ حدود ۱۳۵۰۰۰ دلار می‌بود. اکنون این ویلاها در همان شهرک‌ها که هم فرسوده و قدیمی شده, بین ۵۰ تا ۸۰ میلیارد تومان و بیشتر معامله می‌شود که به دلیل قیمت غیرواقعی ارزان دلار ایران که ما ۷۰۰۰۰ تومان در نظر می‌گیریم، معادل آن بین ۸۰۰ هزار تا ۱.۵ میلیون دلار آمریکا حداقل می گردد. صاحبان این مستغلات در کلیه شهرهای بزرگ و نقاط شمالی ایران هیچ اقدامی واقعاً برای کار و تولید اقتصادی در این رابطه نداشته‌اند و به برکت وجود نظام بانکی فاسد ایران و سیاست‌های غلط پولی و مالی به ثروتی افسانه‌ای دست پیدا کرده‌اند. سایر زمین‌های کشاورزی هم نابود و به قیمت‌های سرسام‌آور فروخته شد و بر روی آن ویلا و برج‌های ۵۰ طبقه در حال ساخت است! درست کنار ساحل عمومی، بر خاک شن و ماسه پر آب! ممکن است عده‌ای بگویند خب همه جا گران شده، در غرب هم املاک گران شده است و ارزش آن بالا رفته است. این ادعا کلاً صحیح است اما در نظر نمی گیرند که در تمام این کشورها که املاک در مناطقی گران شده‌ است، اولاً آن شهرها و مناطق استعداد واقعی افزایش ارزش و گران شدن را به دلیل ساخت منطقه و زیبایی و آب‌وهوا و یا امکانات خاص شهری و توریستی داشته‌اند، مانند استانبول و شهرهای زیبا و خوش ساخت در اروپا، آمریکا و کانادا و ما باید ایران را حداکثر با ترکیه مقایسه کنیم. هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که در شمال ایران یا تهران و تبریز و شیراز و کرج مناطقی که دارای حداقل امکانات رفاهی نیستند، نه کاباره و دیسکو و بار وجود دارد، نه توریست دارد، نه دارای مراکز فرهنگی خاص شیک و اروپایی با سینماها و سالنهای مجال کنسرت و اپرا و تئاتر است، یا فضای سبز بسیار گسترده و پارک‌ها، یا خیابان‌های زیبا و پهن، و امکانات دیگر شهری مانند سیستم حمل و نقل ارزان و مناسب عمومی، در کشوری که حجاب اجباری برای زنان هست، ۸ سال جنگ بوده و ۴۰ سال تحریم و تنش اقتصادی در یک حکومت دین‌سالار و مقید، چرا باید آپارتمان در تهران آلوده و پر ترافیک از اروپا و کانادا و استانبول گران‌تر باشد؟چه شباهتی بین ایران و مثلا امکانات تفريحی و اجتماعی حتی کشور ترکیه وجود دارد؟ کدام آزادی اجتماعی، زیرساخت‌های شهری، مدرنیته، امکانات خوب که در ترکیه وجود دارد در هیچ شهر ایران هست؟ حتی برق هم نداریم به حد کافی. در منطقه فرشته و الهیه تهران آپارتمان پنت‌هاوس به قیمت ۱۰۰ یا ۲۰۰ همت رسیده است یعنی حدود ۲۰ تا ۴۰ میلیون دلار آمریکا! یعنی در کوچه‌های ۶ متری غیرقابل حرکت و تنگ در شهری بسیار آلوده بدون هیچ امکانات مدرن غربی به معنای امروزی آن، قیمت این ملک از گران‌ترین منشن‌های (عمارتهای عظیم اعیانی) تورنتو بیشتر است که مانند قصر می‌مانند در زمین‌های سبز چند هکتاری در شهر و کشوری آزاد و مدرن مثل کانادا. این قیمت‌ها در ایران دروغین و ساختگی است و تماماً پول‌شویی و ناشی از رانت و تورم است؛ اما به نفع طبقه متوسط عادی ایرانی. فردی که زمان شاه یک مهندس یا کارمند ساده شرکت نفت بوده و در دهات الهیه یک ویلای ۲۰۰ تا ۵۰۰ متری به قیمت زیر ۲۰۰ هزار دلار در دهه ۵۰ خریده است، اکنون صاحب چندین میلیون دلار ثروت شده و خانه‌اش هم کلنگی و کهنه است فقط به دلیل موقعیت مکانی! و مثال مشابه بسیار است.

البته این افزایش قیمت بی‌رویه شامل حال تمام املاک کشور شده؛ اما در مناطق خوب شهری و متوسط‌نشین این افزایش قیمت نجومی بوده است. به برکت ارزانی دلار ایران که بنابه برآوردها همین امروز باید بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار تومان باشد، این املاک دارای ارزش بادکرده بوده و بسیار بیشتر از ارزش واقعی دلاری آن قیمت‌گذاری شده‌اند و عده زیادی آنها را فروخته و به خارج و خصوصا کانادا منتقل کرده‌اند و زندگی مرفه و خوبی دارند. حتی در بانکهای ایران سپرده است و بهره ۲۰ تا ۲۸ درصدی گرفته و به دلار تبدیل کرده به خارج و کانادا منتقل می‌کنند و زندگی بسیار لوکسی دارند که بسیار بهتر از میزان حقوق و درآمد واقعی آن‌ها در کانادا و آمریکا است. در کانادا بسیاری از خانه‌های بزرگ نقد خریداری شده و املاک دوم و سوم و بیشتر با وام بانکی کانادایی و پرداخت قسط این وام‌ها با ریالی که از ایران از سپرده‌های بانکی و درآمدهای بیزینس در ایران می‌آید که به نصف قیمت واقعی به دلار تبدیل شده و به خارج از طریق صرافی‌ها منتقل می‌شود. یعنی سود در سود.

به‌طور مشخص در مناطق میانی تا شمال تورنتو و ریچموند هیل و شمال ونکوور که بیشتر ایرانی‌نشین است، این ثروت بی‌حساب و کتاب و مفت کاملاً مشخص است. تعداد عجیب و پر شمار صرافی‌ها در کانادا نشانگر این حجم انتقال پول کلان و پر سود به کانادا بدلیل دلار ارزان است. بر اساس قوانین فعلی مهاجرتی و مالیاتی کانادا و حتی آمریکا؛ این امکان وجود دارد که پول حاصل از معاملات مسکن و اموال با شرط ارائه مستندات به‌راحتی به اینجا منتقل شود و از مالیات بر درآمد معاف باشد چون از خارج آمده و شخص مهاجر است. البته این قوانین محدودیت دارد و چنانچه بعد سال‌ها شخصی که در مالیات سالانه خود اشاره‌ای به درآمد و حساب بانکی یا سود سهام در خارج (ایران) نکرده باشد در انتقال مبالغ زیاد دچار مشکل خواهد شد؛ که فعلاً صرافی‌ها به‌راحتی و با دور زدن سیستم مالی خارج آن را انجام می‌دهند. راه بهتر و ساده‌تر آن این است که شخص در ایران یک ملک را به قیمت صوری و بالا می‌فروشد و بعد با ارائه این مدارک جعلی به بانک خود در کانادا امکان انتقال پول یا پول‌شویی را به‌راحتی خواهد داشت.

اما جالب اینکه همین افراد که به درآمد اضافی رانتی ایران وابسته هستند و مرتباً در حال انتقال یواشکی دلار ارزان از جمهوری اسلامی هستند، در فضای مجازی و علنی از مدافعین شدید اپوزیسیون بخصوص سلطنت طلب و زن، زندگی، آزادی هستند! به آخوندها صبح تا شب فحش می‌دهند و همزمان با مراجعه به یک صرافی چندین هزار دلار پول سهام و سود و اموال باد آورده خود را در ایران که به برکت وجود حکومت فعلی هست را به دلار رانتی ارزان دریافت می‌کنند! حکومت جمهوری اسلامی ایران در این ۲۰ سال گذشته حداقل، بخصوص در دوره احمدی‌نژاد، دلار را با ۵۰ درصد تخفیف به ایرانیان خارج از کشور و واردکنندگان اجناس اساسی فروخته است و چون در ایران بر سود بانکی و سپرده ها مالیات نیست و در معاملات املاک هم در دفترخانه ها قیمت بسیار پایین غیر واقعی در معامله اعلام می‌کنند، مالیات بسیار کمی پرداخت می‌گردد!! یعنی عملاً این حکومت در ۴۶ سال گذشته نه تنها از ثروتمندان و کل مردم مالیات واقعی نگرفته؛ بلکه دلار را هم با تخفیف بسیار به آنها فروخته است تا خارج کنند!! جالب اینکه همین دریافت‌کنندگان این رانت عظیم و اضافی، مخالفین اصلی ظاهری عقیدتی حکومت در ایران و خارج هستند و به نوعی پز آنرا داده و یا خود را اینطور نمایش می دهند.

باید توجه کرد یکی از دلایل اصلی عدم انقلاب در ایران و ناپایداری سریع تمام جنبش‌های اجتماعی سیاسی در ایران، این عامل بسیار مهم است که طبقه متوسط مخالف عقیدتی اما بی‌عمل متنفع از رانت در بزنگاه عقب می‌کشند، چون پدر و مادرها با یک حساب و کتاب ساده سر انگشتی متوجه می‌شوند با سقوط جمهوری اسلامی چند اتفاق بد برای آنها خواهد افتاد و با پس گردنی جوان ناآگاه احساسی خود را از خیابانها بیرون می کشند! اول اینکه قیمت اموالشان و دلار در ایران؛ واقعی و‌ کم خواهد شد، به مانند ترکیه و امارات و عراق و پاکستان و خلاصه بقیه جهان. دوم وصل شدن نظام مالیاتی ایران به غرب خواهد بود و بخصوص کانادا و امریکا، و مشخص می‌گردد بیشتر مقیمان خارج کشور در باره میزان درآمد واقعی خود که به شکل مخفیانه از ایران می‌آید، دروغ گفته‌اند و ده‌ها هزار دلار یا بیشتر باید به دولت‌های تحت تابعیت خود پرداخت کنند با جریمه‌های این تخلفات مالیاتی. سوم اینکه اگر مملکت حساب و کتابی پیدا کند مانند غرب، مالیات افزایش سرمایه یا کاپیتال گین به وجود خواهد آمد و چنانچه اموالی بی‌جهت و بی‌دلیل افزایش قیمت پیدا کنند به دلیل سیاست‌های حکومت، دولت بخشی از آن اضافه قیمت و سرمایه کاذب را خواهد گرفت که شامل کل اموال غیرمنقول مردم و طلا خواهد شد. چهارم اینکه قیمت مسکن و املاک در ایران کاهش واقعی پیدا خواهد کرد، چون با سرمایه‌گذاری خارجی پول از مسکن به سمت صنعت و توریسم حرکت خواهد کرد. پنجم قوه قضائیه حکومت جدید هیأت‌های کشف حقیقت ایجاد خواهد کرد و با شعار "از کجا آورده‌ای؟" مانند اول انقلاب ۵۷ به دنبال پولدارها و متوسط‌ها خواهند افتاد که آیا با رژیم همکاری داشتید که صاحب این ثروت شدید؟ تحریم دور زده‌اید؟ مقاطعه کار و پیمانکار پروژه‌های با نهادهای انقلابی و اسلامی بوده‌اید و غیره، که البته بسیاری بوده‌اند!! یعنی در واقع چندین میلیون مهاجر ایرانی خارج از کشور که هنوز از نظر مالی به ایران وصل هستند و مال و ثروت و ملک و زمین در ایران دارند، به‌خوبی می‌دانند که با این دلار ارزان و پولی که از ایران مرتباً می‌آورند، هرگونه تغییر حکومت در ایران نتیجه‌اش برای آنها اتفاقاً بدبختی خواهد بود. ممکن است همه این‌طور فکر نکنند، ولی چون فرهنگ ایرانیان تقلیدی است و ما اصولاً نگاه می‌کنیم بقیه و بخصوص موفق‌ها و ثروتمندان چه می‌کنند و ما هم همانطور می‌کنیم، متوجه شده‌اند به هر دلیلی طبقه مرفه، کمترین علاقه‌ای به تغییر حکومت در ایران ندارند. و آخر اینکه این ایرانیان نگران هستند که هرگونه اقدام آنها برای تغییر سیستم منجر به تشکیل نظام سیاسی شود که به‌شدت بدتر از این وضع کنونی باشد. برای درک بهتر رانت مالی داخلی برای ایرانیان خارج باید اشاره کرد وضع به جایی رسیده است که قیمت اجناس خارجی در ایران ارزان‌تر از خارج است، چون قیمت دلار غیر واقعی است. مثلاً یک گوشی سامسونگ اس ۲۴ در ایران حدود ۱۲۰۰ و عیناً همان در کانادا حدود ۱۹۰۰ دلار و بیشتر با مالیات است!! با مقایسه ساده بر روی سایت‌های فروش آنلاین در ایران و کانادا و آمریکا می‌توان این تفاوت قیمت را دید و بسیاری اقلام ضروری خارجی خود را از ایران می‌خرند!!

در واقع بخش زیادی از ایرانیان خارج از کشور، علی‌الخصوص ساکنین کانادا، به دلایل مختلف دارای وابستگی‌های مالی گسترده‌ای با ایران هستند که لزوماً جزو عوامل و مدافعین عقیدتی جمهوری اسلامی نیستند و یا وابستگی مشخص رسمی حکومت ندارند،اما بر سفره رانت انقلاب نشسته‌اند. البته اینکه چرا به‌طور ویژه ایرانیان کانادایی بر این سفره هستند در مقایسه با سایر مهاجرین ایرانی، می‌توان به سیستم مهاجرتی خاص کانادا و موقعیت جغرافیایی آن اشاره کرد. بیشتر مهاجرین کانادا از ایران از سال ۲۰۰۰ به بعد وارد شده‌اند و زمانی است که این سفره رانت عمومی در ایران بخوبی گسترده شده بود و منافع زیادی را برای طبقه متوسط ایجاد کرده بود، دوم اینکه تعداد پناهندگان سیاسی و افراد با درآمد کمتر در ایران که اموالی نداشته‌اند یا فقیرتر بوده‌اند، در کانادا بسیار کم است به نسبت اروپا، بدلیل فاصله دور و سیستم مهاجرتی کانادا که بیشتر بدنبال جذب افراد کار آفرین و ثروتنمد تر است. ایرانیانی که در دهه اول انقلاب و تا قبل از دوره رفسنجانی به اروپا رفتند؛ بیشتر سیاسی بوده و از گروه‌های مخالف حکومت ایران در انواع مختلف بوده‌اند، که دارای اموال قابل توجه نبوده یا مصادره شده است. همچنین سیاست‌های لیبرال اقتصادی ایران عمدتا بعد از سال ۷۰ در ایران گسترش پیدا کرد و سال‌ها طول کشید تا این سیستم رانتی و حباب مسکن و ارزانی دلار ایجاد شود و ایرانیانی که قبل از این دوره مهاجرت کرده‌اند، امکان استفاده از این رانتها را کمتر داشته‌اند و بعد از آن هم به دلیل عدم دسترسی به ایران امکان استفاده از رانتها را نداشته‌اند. عین همین وضعیت برای ایرانیان مقیم آمریکا که در دهه ۶۰ ایران را ترک کرده‌اند وجود دارد. ولی وضعیت در مورد اعضای خانواده ایشان که در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ و بعد به آمریکا مهاجرت کرده‌اند، به دلیل اینکه از طریق نسل قبل مهاجر توانستند گرین کارت دریافت کنند، بسیار متفاوت است.

در مقایسه بین اقدامات و اعتراضات ایرانیان خارج از کشور، تفاوت قابل توجهی بین دیاسپورای ایرانی ساکن کانادا با اروپا و آمریکا وجود دارد. با یک مرور ساده در اخبار متوجه می‌شویم که اعتراضات ایرانیان پناهنده در اروپا و نسل سلطنت‌طلب قدیمی‌تر در آمریکا به‌طور مداوم ادامه داشته است اما در کانادا، ترکیه، امارات و این نوع کشورها تقریباً ما شاهد اعتراضات مداوم نیستیم. دلیل آن وابستگی مالی کمتر و یا عدم آن بروی رانت داخلی بین این مهاجرین در اروپا است و ترس کمتر از دست دادن منافع مالی خود در ایران در مقایسه با ایرانیان ساکن در کانادا و چند کشور مورد اشاره است. بخصوص اگر اعتراضات مدیریت شده توسط اعضای خانواده قربانیان پرواز اوکراینی در کانادا نبود که به دلایل عاطفی و نه مالی از ایران بریده‌اند، عملاً هیچگونه حرکت براندازانه ظاهری جدی یا اعتراض سیاسی به ایران در کانادا دیده نمی‌شود. بجز موارد آبرویی و اجبار محیطی مانند سالگرد مهسا که بالاخره از خجالت و ظاهرسازی مجبور هستند یک تجمعی برگزار کنند، اکثریت این تعداد کثیر چند صد هزار نفری ایرانیان موفق و مرفه در کانادا حاضر به کمترین حضور مداوم و حتی موردی در این تجمعات نیستند. گرچه در محافل خصوصی و آنلاین خیلی سنگ جوانان ایران و ظاهراً آزادیخواهان را به سینه می‌زنند ولی در حد حرف است، چون فردای همان روز به یک صرافی در تورنتو و ونکوور مراجعه و با کشیدن کارت بانکی ایرانی خود ده‌ها هزار دلار از سود سپرده بانکی و سهام و اجاره اموال و سود بیزنس رانتی خود را که خانواده یا شریکشان به شکل ریال به حساب آنها در ایران واریز کرده است را دریافت می‌کنند.

این نوشتار کوتاه بیشتر هدفش این است که به این گروه از ایرانیان گوشزد شود که در پس این اعتراضات کلامی و گاها مجازی ایشان در محافل خصوصی و مهمانی‌ها یا شبکه‌های مجازی، در واقع اگر همین سیستم حکومتی فعلی ایران نبود بیشتر شما در فقر و تنگدستی و بدون این ثروت و مکنت باد آورده در کانادا و آمریکا و بقیه مناطق مجبور به زندگی بودید و باید آرزوی نوع زندگی کنونی خود را میداشتید! اکثریت قاطع این افراد از حباب ارزش مسکن و اموال‌شان در ایران و فروش زمین و اجاره املاکی که در اوایل انقلاب هیچ ارزش قابل توجهی نداشت و به برکت سیاست‌های نابودگر اقتصادی دولت انقلابی به رقم‌های نجومی رسیده و با تسعیر آن به دلار ارزان سوبسیدی و انتقال آن به خارج زندگی می‌گذرانند. در واقع بر سفره پدران خود نشسته‌اند که در دهه ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ توانستند اموالی در ایران خریداری کنند؛ شرکتی بدون رقابت راه بیاندازند و دوره جنگ و تحریم نمایندگی یک شرکت خارجی را بگیرند و با دلار ارزان واردات نمایند و به هزاران برابر ارزش واقعی آن با رانت برکتی حکومت انقلابی بعداً بفروشند.اگر دولتی عاقل تر بر ایران حکومت می‌کرد و تحریم‌ها و جنگ تحمیلی بر ایران نبود، هیچوقت چنین رانتی در کشور ایجاد نمی‌شد، کما اینکه در کشورهای دیگر مشابه ایران مانند ترکیه و مالزی و مصر و غیره و هیچ جا در جهان شاهد آن نیستیم. شاید تنها مشابه وضعیت ایران و الیگارشی اقتصادی آن کشور روسیه بعد از فروپاشی باشد.

با نگاهی دقیق‌تر به منابع مالی و ثروت مشکوک این ایرانیان ساکن کانادا و پرس و جویی از آشنایان در ایران، تقریباً می‌توان به منبع اصلی این پول در حال انتقال به کانادا پی برد. مثال‌های آن فراوان هستند: نمایندگی فروش تجهیزات خارجی و قطعات به صنایع ایران، قیمت‌گذاری غیر واقعی زمین و ویلا در اطراف کشور و بخصوص شمال، وام‌های زود بازده ارزان برای تأسیس کارگاه و کارخانه و خرید زمین صنعتی در مناطق مختلف بخصوص از دوره احمدی نژاد، ساخت و ساز مسکن، تأسیس و ساخت هتل و مراکز تفریحی با وام‌های کم‌بهره حکومتی، صادرات با استفاده از نرخ ترجیحی ارز و مشوق‌ها و حمایت حکومتی، همکاری با صرافی‌ها در انتقال پول، کاسبان تحریم‌ها به انحاء مختلف، فروش اموال ارثی در مناطق خوب تهران و شهرهای بزرگ به ده‌ها برابر قیمت واقعی و تبدیل آن به ارز، داشتن موقعیت شغلی خاص در شرکت‌های دولتی و خصولتی و اختلاس و رشوه‌خواری، گرفتن مقاطعه‌کاری‌های بزرگ و کوچک و قراردادهای خرید نصب تجهیزات و فروش قطعات آن از وزارتخانه‌ها با پارتی‌بازی و رشوه، تغییر کاربری زمین‌های زراعی و بی‌ارزش در مناطق مختلف کشور به زمین‌های شهری برای ساخت و ساز علی‌الخصوص در شمال ایران و مناطق اطراف تهران مانند شمشک و دماوند و غیره، دریافت وام‌های کم‌بهره دولتی با رشوه و پرونده‌سازی از بانک‌ها برای ساخت و ساز یا بازسازی خانه‌های قدیمی برای گردشگری و هتل در شهرهای توریستی، ساخت و تجهیز کارگاه‌های صنعتی و مشابه آن با وام دولتی حمایت از تولید، واردات کالای خارجی با زد و بند دولتی و فروش انحصاری آن در کشور، احتکار، واردات قطعات صنعتی تحریمی از طریق دوبی و ترکیه به چند برابر قیمت و دریافت ارز کمیسیون این معاملات در خارج از کشور و صدها نوع رانت و ترجیحات مالی حکومتی که شامل حال تقریباً تمام طبقه متوسط تا مرفه کشور ایران شده است. گروهی که اولین انتخابشان برای مهاجرت به دلیل سهولت و عدم حساسیت سیاسی و امنیتی، کانادا بوده است.

لذا بد نیست به این ایرانیان در ظاهر بشدت منتقد حکومت در حرف و پز، با دستبند سبز در زمانی و یا پستی از توماج صالحی و بچه‌های اکباتان و غیره در اکانت‌هایشان اکنون یادآوری گردد، که اگر همین جمهوری اسلامی با همه ایراداتش نبود؛ شما این رفاه و آسایش مالی در واقع غیر مسئولانه را در کانادا و آمریکا و بقیه نقاط جهان را نداشتید. اگر جمهوری اسلامی برای بقیه و مستضعفین بد بود، که جای بحث بسیار دارد که آیا واقعاً بد بوده یا خیر، قطعاً برای مهاجرین طبقه متوسط ایران در بعد از دهه ۷۰ ایران نعمت و رفاه آورده است.

امیرحسین برمکی - تورنتو

*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy