داستان غریبی است داستان چگونگی برخورد با لایحه حجاب. برخورد کنندگان با این لایحه از همه چیز میگویند الا از مسبب اصلی این لایحه. آنچه که مسلم است تصویب و قانونی شدن چنین لایحهای نمیتواند بدون کسب رضایت خامنهای که مسئله حجاب را یکی از خط قرمزهای خود میداند وآنرا واجب شرعی و حکومتی میخواند انجام گرفته باشد.
تصویب لایحه حجاب قبل از هر چیز تصویر صورت بی بصیرت رهبری است لجوج، خود شیفته که هیچ نظری حتی اگر نظر عموم ملت باشد را نمیپذیرد وتحت عنوان بی بصیرتی مردم خواستههای خود را بعنوان ولی فقیه که از زبان خدا سخن میگوید پیش میبرد. چهل سال است با تکیه بر نیروی سرکوب بر جامعه عقائد متحجر خود را بر ملت تحمیل میکند.
نیروی سرکوب لازم نیست که لزوما در لباس نظامی باشد. از آخوندهای عهد حجر شواری نگهبان تا خبرگان رهبری، ائمه جمعه، دستمال بدستهای مجلس تا قاتلان نشسته بر دستگاه قضا ونهایت دستگاه اجرائی دولت که هر کدام بگونهای در حال دزدی و چپاول این مملکت هستندمجریان رهبرند که احکام ایران ویران کن او را در مملکتی که دیگر جز ویرانهای از آن باقی نمانده جاری میسازند.
برای شخص خامنهای مهم نیست که کمر این ملت زیر بار گرانی، زیر بار تحریمهای ناشی از لجاحت و خود بزرگ بینی و افکار مالیخولیائی او خرد میشود. او مالک الرقابیست که میتواند میلیاردها در آمد کشور را صرف نیروهای نیابتی کند تا بقول خود امنیت ایجاد نماید. امنیت برای خود و حامیان معین خود! نه برای ملت!
در شرایطی که بجرانهای همه جانبه گریبان کشور راگرفته. رو نمائی وتصویب قانون حجاب که قطعا زیر نظر او بند بندش تنظیم شده و پاچه ورمال هائی بنام دولتیان در سایه، جبهه افراطیون پایداری که نظرشان بنظر آقا نزدیک تر است وبا شناختی که از روحیه او دارند که هیچ سایهای را بالای سر خود بر نمیتابد این لایحه را تنظیم کردهاند. آنها خوب میدانند با وجودیکه پزشکیان محصول خود خامنهای است. دولت پزشکیان وخودپزشکیان هرقدر که چپ بروند، راست بروند خود را مطیع اوامر آقا بخوانند، اما در عرصه هائی با او زاویه دارند وکاملا گوش بفرمان او نیستند. نیروی اطمینانی او همان کسانی هستند که این چنین قوانین ارتجاعی را که حرف دل "آقاست" تنظیم میکنند و در شرایط حساس حاضرند اسلحه بر روی مردم بکشند. مصباحیونی که در امر جانشینی مطیع اوباشند.
نیروئی که در چنین وانفسائی قانون حجاب صادر میکند. بر مبارزه با اسرائیل و امریکا تاکید مینماید. از هر میزان هزینه که لازم باشد برای احیائ نیروهای شکست خورده حزب الله و... ابائی ندارد! ولو بقیمت گرسنگی واز هم پاشیدن اقتصاد کشور. نیروئی که اورا خوب میشناسند. میدانند که چه آشوبی در اندورن او بعد این همه شکست در تمامی جبههها بر پاست. او که چون مار زخمی بخود میپیچد وبخش عظیم شکستهای خود را نه ناشی از عملکرد خود بلکه از ملت ناسپاسی میداند که سر از اطاعت او پیچانده وجاهت و مشروعیت حکومت اورا زیر سوال بردهاند. عملا با جنبش مهسا و شعار زن، زندگی، آزادی در برابر او ایستادگی کرده ومی کنند.
او همیشه از فرهیختگان، تحصیل کردگان، روشنفکران، هنرمندان، از بخشهای الیت جامعه و حال از تمام کسانی که مخالف حجاب اجباری و برنامههای او هستند کینه شتری دارد. او در تائید چنین سندی قبل از آنکه منافع عمومی کشور و شرایط بحرانی آن را در نظر گیرد! نوعی دهن کجی ونسق کشی نسبت به مردمی که مشروعیت اورا زیر سوال بردهاند دنبال میکند.
اعلام این که "شما که باشید که خط قرمزهای من را زیز پا بگذارید. من قادرمطلقم. پزشکیان چیزی جزبازیچه من نیست. " بقول یکی از مشاوران سابق رفسنجانی. "هنوزاستخر هست وحتی میتواند نه استخر بلکه پارک باشد. " این حال روز ملتی است که تصمیم گیران آن را نه دلسوزا ن، نه فرهیختگان بل مشتی ابن الوقتهای ناکس و باذمجان دور قاب چینیان کف خیابانی بی سر پائی چون شریعتمداریها هستند که خوب شاه سلطان حسین و روحیه اورا میشناسند.
اشرف افغان پشت دروازههای اصفهان بود. " قبله عالم اشرف پشت در وازههای اصفهان است. "او که در حال خطاطی بود. جواب داد. "ببیند چه اصفهانی نوشته ام"
حال داستان خامنهای است این که مردم وکشور چه حال وروزی دارند! چه میکشند! برای او مهم نیست. او در حال انتقام گیری از مردم و زمینه چینی برای سرکوب مخالفان و آماده سازی اعلام چانشینی در شرایط پلیسی وامنیتی است. "ول کنیدنظر مردم وبجران اقتصادی را ببیند چه قانون حجابی نوشتهام. تازه سر بزرگش زیر لحاف است فردا چه جانشینی که اعلام خواهم کرد! "یا بقولی اعلام خواهند کرد. این سزای ما ملتی است که خمینی را ناجی خود شمرد خوشی زیر دلش زد ودر تموز هوس خوردن شراب الست با اژدها نمود.
ابوالفضل محققی
*
طبقه متوسط ریاکار ایرانی، امیرحسین برمکی