Wednesday, Dec 4, 2024

صفحه نخست » مردم ایران قربانی دادند، دیگر کشورهای اسلامی پند گرفتند، کوروش گلنام

Kourosh_Golnam_3.jpgویژه خبرنامه گویا

یک. چه کسی می‌پنداشت که روزی در عربستان، قبله مسلمانان جهان، نمایش مد برگزار شود و یا زنانی نیم برهنه در کنسرتی بخوانند و برقصند؟
چه کسی می‌پنداشت که کشور مسلمان امارات امروز به چنان پیشرفتی دست پیدا کند که به یک مرکز بزرگ گردش‌گری و جذب توریست از سراسر جهان مبدل شود؟
چه چیزی سبب شد که ترکیه زیر فرمان دیکتاتوری چون اردوغان (که من او را اردوغان عثمانی می‌نامم چون در خواب و خیال امپراتوری عثمانی است) ترمز اسلامی‌شدن بیشتر جامعه را بکشد و از فشار بر زنان بکاهد؟
قطر را بنگرید که اکنون چنان پیشرفت نموده است که با شگفتی توانایی برگزاری مسابقه فوتبال جهانی را دارد.
و انبوهی از این چنین پرسش‌ها.


‌ ایران اسلامی آیینه‌ای در برابر کشورهای اسلامی

این فاجعه انقلاب اسلامی در ایران و رسیدن آخوندها به قدرت بود که چشم دیگر کشورهای مسلمان را بر درونمایه اسلام که غارت، کشتار، تجاوز، ترور دروغ و بازهم دروغ و شیادی است گشود. ایران اسلامی آیینه‌ای شد که دیگر کشورهای اسلامی به روشنی چهره زشت و کریه اسلام را در آن دیدند و به کوشش همه سویه‌ای دست زدند که آن حکومتی نباشند و نشوند که در ایران شدند و هستند. مردم ایران هزاران قربانی دادند، هزاران خانواده متلاشی شدند، میلیون‌ها تن آواره شدند، بانوان و دختران ایران‌زمین با یکی از سخت‌ترین و هولناک‌ترین دوران‌های تاریخ خود روبرو شده و فراوان قربانی دادند و زخم خوردند، کشوری ثروتمند چنان به ناداری دچار شد که اینک شیادان اسلامی با مثال آوردن از امامان توصیه می‌کنند که گوشت گربه حلال است و مردم گوشت گربه بخورند! این فاجعه در ایران شد تا چشم دیگر کشورهای اسلامی باز شود و به خود آیند که آن نباشند و نشوند که در ایرانِ اسلامی شدند. پیشرفت امروز کشورهای اسلامی به سوی تمدن یکی نیز نتیجه تجربه دردناک و سیاه مردم ایران در حکومت اسلامی است.
دو. تاریخ ایران سیاست‌مداران بزرگی به خود دیده است. چه غم انگیز است دیدن سیاست‌مداران ایران کنونی!
احمد قوام، قوام السلطنه، از زمره این سیاست‌مداران نامدار ایران است که شوربختانه چون همیشه تاریخ ایران، شماری به او ناسزا داده و تهمت‌های ناروا می‌زنند. نه این‌که همه کارهای او درست بوده و رفتاری گاه دیکتاتورمآبانه نداشته ولی او نیز چون رضاشاه، البته با تفاوت‌هایی میان آن دو، عاشق پیشرفت ایران بود و در یکی از پیچ‌هایِ خطرناک تاریخ ایران با درایت، کاردانی و اراده‌ای استوار و بُردباری فراوان کمر به رهایی ایران بست و دست به کارهایی زد که حقیقتن در میدان سیاست آن را باید شاهکار سیاسی نامید. او در چند دوره نخست‌وزیر ایران بود از آن میان در دوران پس از جنگ دوم و هنگامی که سه کشور پیروز جنگ دوم جهانی آمریکا، انگلیس و شوروی پیشین ایران را اشغال کرده و بنا بر فرارداد تهران می‌باید خاک ایران را ترک می‌گفتند. آمریکا و انگلیس تعهد خود را به اجرا در آوردند ولی شوروی‌ها به بهانه گرفتن امتیاز نفت شمال و باج‌خواهی از تخلیه خاک ایران خودداری می‌کردند. این‌جا بود که یکی از درخشان‌ترین سیاست‌های قوام‌السلطنه بکار گرفته شد. شاید باورش آسان نباشد که او بدون تحریک شوروی و در سست‌ترین دوران تاریخ ایران نه تنها موفق شد با سیاستی زیرکانه به استالین و نمایندگان او بقبولاند که نیروهای شوروی خاک ایران را ترک کنند، که در قراردادی با شوروی دادن امتیاز نفت شمال به آنان را پدیرفت ولی بسیار هدفمند و با برنامه تصویب آن را به تشکیل مجلس پانزدهم و رای نمایندگان واگذار کرد و قول داد که در راه تصویب آن کوشش کند ولی گفت تا هنگامی که نیروهای شوروی در ایران هستند امکان برگزاری انتخابات وجود ندارد و زبان استالین را بست. به این بهانه او ماه‌ها تشکیل مجلس پانزدهم را تا بیرون رفتن نیروهای شوروی از خاک ایران تا تیرماه ۱۳۲۶ عقب انداخت. هنگامی که انتخابات مجلس پانزدهم یرگزار شد و مجلس تشکیل شد، حزب دموکرات قوام با ۸۰ نماینده از ۱۳۶ نماینده اکثریت را در مجلس داشت. نمایندگان به توصیه‌های پنهان خود قوام السلطنه قرارداد امتیاز نفت شمال به شوروی را ردکرده و تصویب نکردند. قوام السلطنه از سویِ دیگر با کشاندن موضوع تخلیه ایران از ارتش شوروی به سازمان نوپایِ ملل‌متحد ـ که شوروی تلاش فراوان داشت که در آن‌جا اعتبار داشته باشد و ایران شکایت نکند ـ که خود داستان بلندی دارد، عملن دست استالین و شوروی را در پوست گردو گذاشته بود که نتوانند به خاک ایران هجوم بیاورند. او با همین زیرکی دو بار دیگر در جریان فرقه دموکرات در آذربایجان و کردستان و جنبش جنگل در گیلان پنجه در پنجه استالین انداخت و با سیاستی مثال زدنی شوروی را در این دو بخش نیز عقب راند و ایران را از خطر تجزیه نجات داد. این‌تنها اندکی بود از آن همه کوشش خستگی‌ناپذیر که او به کار بُرد که همه بسیار پند آموز است.
سه. سیاست قوام‌السلطنه را با این رهبر بیمار ایران بربادده بسنجیم که او در تاریخ ایران در چه قله بلندی از اعتبار و سرافرازی قرار دارد و این یکی در ژرفنای چه منجلابِ نکبت و سرافکندگیِ تاریخی. این آخوند متوهم که دو پایش را در یک‌ کفش کرده بود که: "تا وقتی من زنده هستم مذاکره و رابطه با آمریکا نیست" و هنگامی که راهی جز مذاکره با آمریکا نداشت، آن اداهای کودکانه را در می‌آورد که با واسطه مذاکره کنند و حتا با نمایندگان آمریکا در یک اتاق هم نباشند، امروز که خود از ترس لال شده است، از زبان نوچه‌های بی آبرویی چون لاریجانی، ظریف و عراقچی و... یک بند و پی‌درپی به آمریکا پیام می‌دهند ما حتا برای نوشتن قرارداد تازه هم آماده‌ایم! دیگر سخنی از واسطه و یا مذاکره غیر مستقیم نیز در میان نیست چرا؟ چون هم ترامپ دوباره به قدرت رسیده و هم دست و پای حکومت اسلامی در منطقه شکسته و آش و لاش شده است و این اداها نه تنها خریدار ندارد که در آستانه فروپاشی و نابودی به هر جا چنگ می‌زنند که گفته‌اند:
وقت ضرورت که نباشد گریز
دست بگیرد سر شمشیر تیز

کوروش گلنام
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy