درست ۱۰۹ روز پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دست دین و دربار و هدایت و عاملیت اجانب در ایران بر علیه حکومت برخاسته از مردم ایران، یعنی آذر همان سال ریچارد نیکسون معاون آیزنهاور رئیس جمهوری وقت آمریکا برای چشم روشنی گفتن به همایونی به منظور موفقیت در کودتا قصد دیدار از ایران داشت. نیکسون که پس از کودتا در یک سخنرانی در کنگره آن کشور سقوط دولت مصدق را "پیروزی سیاسی امید بخشی" عنوان کرده بود، قرار بود از دانشگاه تهران هم بازدید کرده و دکترای افتخاری از دانشکده حقوق این دانشگاه دریافت نماید! دانشجویان آزادیخواه و وطن دوست معترض به حضور نیکسون در ایران از چند روز پیش از سفر او در اطراف و داخل دانشگاه دست به حرکتهای اعتراضی زدند که به دستگیری شماری از آنها منجر شد. اما روز شانزدهم آذر پیش از ورود نیکسون نیروهای نظامی با هدف کنترل و سرکوب دانشجویان وارد محوطه دانشگاه شده و به سوی دانشجویان آتش گشودند. در نتیجه این تیراندازی سه دانشجوی دانشکده فنی یعنی مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا به قتل رسیده و تعداد دیگری از دانشجویان زخمی و دستگیر شدند. دو روز بعد یعنی ۱۸ آذر نیکسون وارد ایران شده، مورد استقبال شدید همایونی و عوامل ایرانی کودتا قرار گرفته و از دانشگاه تهران هم تحت محافظت سخت نیروهای نظامی و امنیتی دیدار کرده و به کوری چشم دانشجویان معترض دکترای افتخاری هم دریافت کرد.!!!
ریچارد نیکسون پس از کودتای ۲۸ مرداد میگوید:
تصمیماتی که آیزنهاور گرفت همه جنجال برانگیز بودند. اولین آن تصمیمی است که در سال ۱۹۵۳ در رابطه با ایران گرفت. ایالات متحده آمریکا در همکاری با بریتانیا در انجام کودتا در ایران شرکت کردهاند تا از دست مصدق خلاص شوند.... یک نمونه برجسته در سال ۱۹۷۳ (درست ۲۰ سال بعد از کودتا) وقتی من رئیس جمهور بودم، جنگ اعراب و اسرائیل را یاد دارید؛ در آن زمان تمام کشورهای تولید کننده نفت در خلیج فارس، فروش نفت به اسرائیل را قطع کردند به غیر از ایران، این اتفاق نمیافتاد اگر مصدق همانی که سرنگون کرد، در قدرت مانده بود. این اتفاق افتاد، چرا که عقلانیت آیزنهاور بود که شاه را به قدرت برگردانید. [۱]
آیا اعترافی به این روشنی جای تردید برای کسی باقی میگذارد که همایونی با تکیه بر قدرتهای قلدر جهان تکیه بر تخت استبدادی خود را استمرار بخشید. هنوز گروههای کوچکی از افراد در همین آمریکا و اروپا هستند که درصدد قلب واقعیتهای انکار ناپذیر بوده و آب در هاون میکوبند. باور ندارید برنامههای رادیو تلویزیونی را که برای مثال مثلث رسانهای "چمن" [۲] اجرا و اطلاعات گزیده و نادرستی به مردم حقنه میکنند را مورد توجه قرار دهید، نمونهای از این انکار کردن هاست.
در برابر، همایونی هم درباره نیکسون میگوید:
از سال ۱۹۵۳ (سال کودتا در ایران) تا کنون پیوندهای مودت و دوستی استواری میان ریچارد نیکسون و من وجود دارد. در آن زمان او معاون رئیس جمهور وقت آمریکا یعنی ژنرال آیزنهاور بود که در زمان حکومتش روابط با آن کشور در حد اعلای خود قرار داشت. این حسن رابطه کامل در زمان ریاست جمهوری نیکسون و جرالد فورد ادامه یافت..... قبل از این که نیکسون به ریاست جمهوری آمریکا نایل شود من مفصلا در تهران با وی مذاکره و گفتگو داشته و در همه مسایل مهم جهانی تفاهم کامل میان ما حاصل شده بود.... [۳]
ریچارد نیکسون دو سال بعد از انتخاب شدنش به عنوان رئیس جمهوری آمریکا، درگیر رسوایی بزرگی به نام واترگیت شد و در سال ۱۹۷۴ از ترس استیضاح، مجبور به استعفاء گردید. این ماجرا نشان میدهد که بی اغراق نیکسون متقلب ترین و بدنام ترین رئیس جمهور آمریکا بوده است و همایونی به دامن فاسدترین رئیس جمهور آمریکا آویخته بوده است. نامربوط نیست که میگویند:
کبوتر با کبوتر باز با باز / کند هم جنس با هم جنس پرواز
تنها، نیکسون، یار غار همایونی نبود بلکه برخی از حاکمان مستبد گیتی روابط خوبی با او داشتند. مثلا نیکلای چائوشسکو دبیرکل حزب کمونیست و رئیس جمهور رومانی نیز از یاران نزدیک او بود و دیدیم که خود و زن جنایتکارش چگونه پس از بازگشت از دیدار رهبران حکومت اسلامی ایران در۲۵ دسامبر ۱۹۸۹به دست مردم رنج دیده و به ستوه آمده از استبداد و فساد حکومتیاش محاکمه ودرخیابان تیر باران شده و به سزای اعمال خود رسیدند.
ضمنا همایونی درباره نیکلای چائوشسکو میگوید:
.... پریزیدنت چائوشسکو، رئیس جمهوری رومانی، مردی است میهن پرست که با شهامت و سرسختی از استقلال! و با سربلندی کشورش دفاع میکند. میان ما پیوندهای دوستی و صمیمانه وجود داشته و دارد. [۴]
بی ارتباط نیست که رهبران فاسد همدیگر را زود پیدا میکنند. امروز هم این روند ادامه دارد. یعنی خامنهای در تمام دنیا فقط با پوتین جنایتکار و متجاوز مودت و دوستی برقرار کرده و زیر حمایت ننگین او پناه برده و پذیرای هر گونه تحقیر و ذلالت از سوی حکومت روسیه قرار گرفته است. علاوه بر پوتین خامنهای با دو رهبر اشتهار به فساد و جنایت یعنی نیکلاس مادرو و بشار اسد نیز روابط نزدیک دارد.
مطالعه تاریخ لاتها و لومپنها در ایران نشان میدهد که افراد ضعیف و فاقد اعتماد به نفس برای حفظ منافع و امنیت خود، زیر بال لاتِ گندهای رفته و مورد حمایت او قرار میگرفتند ولی برای حفظ این رابطه تحمل هر گونه تحقیر، توهین و پاچه خواری اجتناب ناپذیر بود و تن دادن به خواستهها و امیال لات بزرگ از شرایط اولیه بود و در این رابطه متوسلین به گنده لاتها هیچگونه شرمی بر خود قائل نبوده و به آن افتخار هم میکردند. آیا شباهت انکار ناپذیری بین شیخ و شاه در این باره وجود ندارد؟
ماکس وبر نویسنده و جامعه شناس نامدار آلمانی (۱۸۶۴- ۱۹۲۰ میلادی) که مدل ایده آل بوروکراسی او معروف است، حدود یکصد سال پیش سه نوع سلطه (قدرت) یعنی سلطه کاریزماتیک، سلطه سنتی یا موروثی (پدر سالاری، فئودالیستی) و سلطه عقلانی (قانونی) پرداخته و سلطه موروثی را که شکل فئودالیته داشته و شامل سلطههای مذهبی و پادشاهی است با تحقیر آن را سلطه شبانی هم خوانده است. در قرن ۲۱ جوامع انسانی دیگر قابل تقلیل به رمه گوسفندان نیست که نیازی به شبان و چوپان داشته باشد. پس اگر اذهان این جماعت نسبت به یکصد سال پیش تغییری در جهت اعتلای انسان و مطابق روز هنوز صورت نگرفته باید پی علتها گشت.
جای بسیار تعمق دارد که امروز فرزند خلف همایونی هم همان راه پدر را در پیش گرفته است. شازده و مادرشان اخیرا از بنیاد نیکسون جایزه دریافت میکنند. جایزهای که همه میدانند خریدنی است و دو اسپانسر، پارمیس و نیکان خطیبی (خواهر و برادر) آن را خریدهاند و زیر لوح مربوط نام این دو نفر نوشته شده است. ولی پروپاگاندای شاه الهی با سانسور نام آنها در رسانهها به تبلیغ دروغین آن پرداختهاند ودر تصاویر ارائه شده به رسانهها نام آن دو حذف شده شده است. شازده هنگام دریافت جایزه کذایی بنیاد نیکسون بدنام میگوید:
" امروز در خیابانهای ایران مردم نام پدرم را فریاد میزنند"!!! ایشان یا به کلی از وضع داخل کشور بی خبرند و یا ذاتا آدمی نا راستگو و قصه پرداز هستند زیرا هرگز و هرگز هیچ نشانهای از افاضات ایشان در داخل کشور دیده و شنیده نشده است. همه این مطالب در داخل خانوادههای فراری از ایران با دلارهای هفت تومانی و عاطل و باطلهای مواجب گیرشان مرسوم است والا در داخل کشور خبری از این ادعاها نیست و قطعا آب رفته به جوی باز نمیگردد.
این روزها موجه جلوه دادن شازده، شدت یافته و هم چنان تبلیغات دروغین از سوی سایبریها و عوامل مزدبگیرش مطالب سبک و نمایش تصاویر مکش مرگ ما به ویژه در بسیاری از رسانهها به ویژه بالاترین ادامه دارد. باور ندارید مطالب بی محتوا و حقیرانهای که توسط کاربرانی مانند:
Sirvan ۱۱ (روزی تا ۱۰ مطلب با عناوین متفاوت) Sanaz 1313، arshan، Taghavi، peghah_shirazi، Iranzamino، sarbaz vatanam، روزانه بار گزاری میشود. شاهد دیگری از این تبلیغات ناراست را در مصاحبه منشه امیر روزنامه نگار امنیتی اسرائیل با مجری تلویزیون اینترنشنال مشاهده کردیم. منشه امیر میگوید:
" دعوت از شاهزاده رضا پهلوی برای دیدار از اسرائیل یک دعوت رسمی نبود؛ از طرف دولت نبود؛ بلکه از دوستان ایشان که مقیم اسرائیل هستند این دعوت را به عهده گرفتند و خانم گیلا گمبریل که یک وزیر جزء اسرائیل بود، وزیر اطلاع رسانی بود و الان پستش را عوض کرده، سرپرستیِ این دیدار را عهده گرفت. "
حالا این جماعت، هی قصه پردازی و افسانه سازی بکنند که نتانیاهو میخواهد تاج و تخت بر باد رفته پادشاهی را برای رضا پهلوی بازگرداند و مهیا سازد. مثلی است که میگویند: چشمه باید از سر منشا چشمه باشد والا با آب ریختن چشمه درست نمیشود.
یاد و خاطر سه دانشجوی قربانی شده زیر پای نیکسون توسط پادشاه شیعه در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و دیگر جانبازان راه آزادی میهن از بابک خرمدین تا آخرین کشتهها و سربداران سرو قامت گرامی باد.
ش. بابکان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشتها:
[۱]. یزدانی، حنیف، اعتراف و عذرخواهی سه رئیس جمهوری و دو وزیر امور خارجه آمریکا به کودتای ۱۳۳۲ توسط آمریکا + فیلم با زیر نویس، گویا نیوز.
[۲]. مثلث رسانهای چمن در خارج از کشور عبارتند از آقایان: جمشید چالنگی، علیرضا میبدی و علیرضا نوری زاده. برنامههای تلویزیونهای پارس و ایران فردا موید این ادعا میباشد.
[۳]. پهلوی، محمدرضا شاه، پاسخ به تاریخ، صفحات ۱۹۰ و ۱۹۱.
[۴]. همان منبع صفحه ۱۹۶
*