مقدمه
در سپهر پر تلاطم اندیشه معاصر ایران، نام سید جواد طباطبایی به عنوان یک فیلسوف و نظریه پرداز سیاسی برجسته، همواره با رویکردی انتقادی و ژرف نگرانه به مسائل بنیادین این سرزمین پیوند خورده است. در این میان، طرح مفهوم بدیع و چالشبرانگیز "انقلاب ملی ایران" از سوی ایشان، به مثابه گشودن دریچهای نو به سوی بازاندیشی در باب هویت ملی و چگونگی مواجهه با چالشهای ساختاری و تاریخی پیش روی ایران معاصر رخ مینماید. این مفهوم، که ریشه در تحلیلهای دقیق و نقادانه وی دارد و به طور خاص در بستری از تحولات اجتماعی و سیاسی اخیر ایران، به ویژه جنبش فراگیر و الهام بخش مهسا (زن، زندگی، آزادی)، تبلور یافته است، فراتر از یک خواست صرفاً سیاسی یا یک آرزوی صرف، به عنوان یک ضرورت تاریخی و یک جنبش عقلانی برای احیای جوهره هویت ملی ایرانیان و ایستادگی در برابر امواج تهدیدهای گوناگون داخلی و خارجی رخ مینماید. طباطبایی، با نگاهی انتقادی به انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و ارزیابی آن در نقطه مقابل این آرمان ملی، بر نقش محوری و بیبدیل ملت و آگاهی جمعی به عنوان پیشران اصلی در تحقق این پروژه سترگ تاریخی تأکید میورزد.
این مقاله در صدد است تا با غور و بررسی دقیق در یادداشتهای منتشر شده توسط سید جواد طباطبایی در بازه زمانی سپتامبر ۲۰۲۱ تا فوریه ۲۰۲۳ در کانال تلگرامی ایشان به نام "یادداشت ها و جستارها" به نشانی https://t.me/jtjostarha، به صورت بندی جامع و منسجم مفهوم "انقلاب ملی ایران" در منظومه فکری این اندیشمند معاصر بپردازد. از منظر طباطبایی، این انقلاب ملی نه صرفاً یک تغییر و تحول سطحی در ساختار قدرت، بلکه پروژهای بنیادین، سترگ و دیرپا برای بازسازی عمیق بنیانهای هویتی و استقرار و تثبیت نهایی دولت- ملت مدرن در ایران محسوب میگردد. این پروژه بر مفاهیم کلیدی و به هم پیوستهای استوار است که از جمله مهمترین آنها میتوان به "ایرانشهری" به مثابه بستری تمدنی و فرهنگی که هویت ایرانی در طول تاریخ در آن شکل گرفته و تکامل یافته است، "عقلانیت تاریخی ایرانی" به عنوان میراثی گرانبها برای مواجهه با مسائل امروز با تکیه بر تجربه زیسته ایرانیان، و "آگاهی عمیق تاریخی" به عنوان قطب نمای حرکت به سوی آیندهای روشن با درک پیوستگی گذشته و حال اشاره نمود. این مفهوم انقلاب ملی به طور مشخص در تقابل با اولویت یافتن مفهوم "امت" بر "ملت" در گفتمان غالب پس از انقلاب اسلامی قرار دارد و با چالشهای مهم و متعددی نظیر خطر بالقوه تجزیه طلبی و نفوذ ایدئولوژیهای فراملی که انسجام ملی را تهدید میکنند، دستوپنجه نرم میکند.
در این میان، طباطبایی جنبش اخیر مهسا (زن، زندگی، آزادی) را نه صرفاً یک اعتراض اجتماعی گذرا، بلکه به عنوان نشانهای روشن از بیداری و آگاهی فزاینده در عمق جامعه ایران نسبت به ضرورت بازگشت به خویشتن ملی و بازیابی هویت اصیل ایرانی ارزیابی مینماید. ایشان این جنبش را به عنوان یک مقدمه امید بخش و بالقوه برای تحقق "انقلاب ملی" مورد نظر خویش تلقی میکند، انقلابی که هدف غایی آن، احیای آن روح عقلانی و کثرتگرا در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران است. در ادامه این نوشتار، ابعاد گوناگون و زوایای مختلف این دیدگاه با تکیه بر ساختاری منسجم و با استناد مستقیم به نقلقولهای برگزیده و روشنگر از آثار و یادداشتهای ایشان مورد واکاوی دقیق و تحلیلی قرار خواهد گرفت تا درک عمیقتری از این مفهوم کلیدی در اندیشه سیاسی معاصر ایران حاصل شود.
برای درک بهتر مفهوم هویت ملی ایرانیان که شالوده اصلی "انقلاب ملی" مورد نظر طباطبایی را تشکیل میدهد، میتوان آن را به مثابه یک چتر مفهومی فراگیر و پویا در نظر گرفت که در طول تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین، تلاشهای گوناگون برای تعریف، تثبیت و تقویت آن، صورتهای متفاوتی از تجلی و بازنمایی را به خود دیده است. برای نمونه، رویکرد ایرانگرایانه دوران رضا شاه پهلوی، با تمرکز ویژه بر احیای شکوه و عظمت ایران باستان و تاکید بر میراث فرهنگی پیش از اسلام، تلاشی بود هدفمند برای ایجاد وحدت ملی و انسجام اجتماعی از طریق بازآفرینی و یادآوری افتخارات گذشته. در مقابل این رویکرد، تلاشهای نظری عمیقتر و جامعنگرتری همچون اندیشه "ایرانشهری" سید جواد طباطبایی، با نگاهی نافذ و چندلایه به اعماق لایههای تاریخی، فرهنگی و تمدنی ایران، در پی فهمی همهجانبهتر و دقیقتر از این هویت برآمدند و بر تداوم عناصر هویتی در طول تاریخ تاکید ورزیدند. این اندیشه "ایرانشهری" به عنوان بستر تمدنی و فرهنگی، نقش محوری در شکلگیری و تکامل هویت ملی ایرانی ایفا نموده است.
تحلیل جامع "انقلاب ملی ایران" در اندیشه سید جواد طباطبایی: بازخوانی "ایرانشهر" و ضرورت تحول بنیادین. این بخش در پی آن است تا با تعمیق در مفهوم بنیادین "ایرانشهر" در اندیشه ایشان، چارچوبهای نظری و تاریخی این انقلاب ملی را به شکلی جامعتر تبیین نماید. طباطبایی، با اتکا به دانش وسیع خود در حوزه تاریخ و فلسفه سیاسی ایران، نظریه "ایرانشهری" را به عنوان سنگ بنای فهم و پیشبرد این پروژه تاریخی ارائه میدهد. همانگونه که اشاره شد، در منظومه فکری طباطبایی، "ایرانشهر" صرفاً یک مفهوم جغرافیایی محدود به مرزهای سیاسی کنونی نیست، بلکه یک مقوله تمدنی و فرهنگی فراگیر است که در طول هزارهها، بستری برای شکلگیری و تکامل هویت و اندیشه ایرانی فراهم آورده است. او "ایرانشهر" را به مثابه یک فضای فرهنگی و تاریخی پیوسته در نظر میگیرد که از دوران باستان با تمام تنوعاتش تا دوره اسلامی و پس از آن امتداد یافته و عناصر اصلی تفکر سیاسی و فرهنگی ایرانی، با وجود تغییرات ظاهری در ساختارها و نهادها، در این گستره معنایی تداوم یافتهاند. این دیدگاه، بر اصالت و استقلال هویت ایرانی تاکید دارد و آن را محصول تعاملات درونی و برآمده از دل تاریخ و فرهنگ این سرزمین میداند، نه صرفاً متاثر از الگوها و ایدئولوژیهای بیرونی.
طباطبایی با ژرفنگری در تاریخ سیاسی ایران، بر این باور است که اندیشه "ایرانشهری" واجد یک روح عقلانی و کثرتگرا بوده است. این "عقلانیت تاریخی"، نه یک مفهوم انتزاعی، بلکه برآمده از تجربه زیسته و مواجهه ایرانیان با مسائل گوناگون در طول تاریخ است و بر ضرورت تدبیر، مصلحتاندیشی و توجه به واقعیتهای موجود تاکید دارد. از سوی دیگر، کثرتگرایی در اندیشه "ایرانشهری" به معنای پذیرش و همزیستی اقوام، ادیان، زبانها و فرهنگهای متنوع در ذیل یک چتر تمدنی مشترک است. طباطبایی معتقد است که نظام شاهنشاهی در طول تاریخ ایران، با وجود فراز و نشیبهایش، به عنوان یک ساختار سیاسی توانسته است این وحدت در عین کثرت را در گستره فرهنگی ایران حفظ نماید. او تاکید میکند که شاهنشاهی مطلوب در این سنت فکری، نه یک حکومت مطلقه و خودکامه، بلکه ساختاری بوده است که با اتکا به خرد جمعی و توجه به مصالح عموم، زمینه همزیستی و شکوفایی گوناگونیهای فرهنگی را فراهم میآورده است. نکته حائز اهمیت آن است که این سنت اندیشه سیاسی "ایرانشهری" با ظهور اسلام در ایران نه تنها از بین نرفته، بلکه در قالبهای جدید و با تاثیرپذیری از آموزههای اسلامی، به حیات خود ادامه داده و بر نظریههای سیاسی متفکران برجسته ایرانی در دورههای بعد نیز تاثیرگذار بوده است. چهرههایی نظیر فارابی، ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی و دیگر اندیشمندان ایرانی، هر یک به نحوی در چارچوب این سنت فکری به تبیین مفاهیم سیاسی و اجتماعی پرداختهاند و تلاش کردهاند تا میان عقلانیت ایرانی و حکمت اسلامی پیوند برقرار سازند.
هدف غایی طباطبایی از احیای مفهوم "ایرانشهر" در دوران معاصر، صرفاً یک بازگشت نوستالژیک به گذشته نیست، بلکه تبیین تداوم تاریخی و فرهنگی ایران و فهم عمیقتر مسئله انحطاط در اندیشه سیاسی معاصر ایران است. او معتقد است که گسست از این سنت فکری و روی آوردن به ایدئولوژیهای وارداتی و غیربومی، یکی از عوامل اصلی ضعف و ناکارآمدی نظام سیاسی و فکری معاصر ایران بوده است. از این رو، بازخوانی و احیای اندیشه "ایرانشهری" میتواند به عنوان یک چراغ راه برای بازسازی هویت ملی و استقرار یک دولت-ملت مدرن و کارآمد در ایران عمل کند.
بر این اساس، "انقلاب ملی ایران" در اندیشه طباطبایی، نه یک تغییر رژیم ساده، بلکه یک پروژه بنیادین برای بازگشت به خویشتن تاریخی و فرهنگی و احیای آن روح عقلانی و کثرتگرا در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران است. این انقلاب، نیازمند "آگاهی عمیق تاریخی" از سوی ملت ایران است تا با درک پیوستگی گذشته و حال، بتواند بر بنیادهای استوار هویت خود، آیندهای روشن و مبتنی بر منافع ملی بنا کند. طباطبایی معتقد است که این آگاهی تاریخی، ملت ایران را در برابر خطرات تجزیه طلبی و نفوذ ایدئولوژیهای فراملی مصون خواهد ساخت و زمینه را برای انسجام ملی و تحقق یک دولت-ملت مدرن و دموکراتیک فراهم خواهد آورد.
نتیجتاً سید جواد طباطبایی، با تکیه بر فهم عمیق از تاریخ و فلسفه سیاسی ایران، چارچوبهای مشخصی را برای فهم و پیشبرد "انقلاب ملی ایران" ارائه میدهد که نظریه "ایرانشهری" سنگ بنای آن است. نظریه "ایرانشهری" بر این ایده استوار است که هویت ملی ایرانی، هویتی تاریخی و فرهنگی است که در طول قرون متمادی و بر پایه عناصری چون زبان فارسی، فرهنگ مشترک، خاطره جمعی از تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین و نهادهای سیاسی و اجتماعی برآمده از آن شکل گرفته است. طباطبایی معتقد است که این هویت، نیازی به تکیه بر ایدئولوژیهای وارداتی یا ساختارهای فراملی ندارد و خود به تنهایی، ظرفیت انسجامبخشی و تمایزآفرینی برای ملت ایران را داراست. او بر اهمیت درک پیوستگی تاریخی و فرهنگی ایران از دوران باستان تا امروز تأکید میکند و معتقد است که این آگاهی تاریخی، بنیان استواری برای بازسازی هویت ملی و استقرار دولت - ملت مدرن فراهم میآورد. "انقلاب ملی ایران" به عنوان اندیشهای راهبردی در آثار سید جواد طباطبایی، مفهومی فراتر از یک تحول سیاسی صرف و معطوف به تحولی بنیادین در ساختار هویتی و سیاسی ایران است.
در ادامه این تحلیل، با بررسی دقیقتر عناصر تشکیل دهنده "انقلاب ملی ایران" از منظر طباطبایی و نسبت آن با تحولات معاصر ایران، به درک عمیقتری از این اندیشه راهبردی خواهیم رسید.
۱- ماهیت و مبانی فلسفی انقلاب ملی ایران
انقلاب ملی ایران در اندیشه طباطبایی، بازگشتی به بنیانهای اصیل هویت ایرانی است. این مفهوم بر پایههای فلسفی مستحکمی استوار است که عبارتند از:
۱.۱- عقلانیت ایرانی / طباطبایی معتقد است عقلانیت ایرانی که در طول تاریخ تکوین یافته، عنصری بنیادین در انقلاب ملی است. او مینویسد: (تمامی نقل قولهای داخل گیومه نوشته های شخص ایشان در کانال تلگرامی موصوف است)
"عقلانیت ایرانی، همان سنت خردگرایی است که به رغم فرودها و فرازهای تاریخی، هرگز به طور کامل از میان نرفته است. انقلاب ملی، بازگشت به این عقلانیت و پیوند دوباره با آن است."
۱.۲- پیوستگی تاریخی / طباطبایی بر پیوستگی تاریخی به عنوان یکی از ارکان اساسی انقلاب ملی تأکید میکند:
"انقلاب ملی ایران، برخلاف انقلاب اسلامی که به نوعی گسست از تاریخ اندیشیده شد، بر پیوستگی تاریخی و فرهنگی ایران تأکید میورزد. این انقلاب، تداوم و تکامل تاریخ ایران است، نه نفی آن."
۱.۳- مفهوم دولت- ملت / طباطبایی دولت- ملت را به عنوان یکی از دستاوردهای مهم مدرنیته میداند که در انقلاب ملی باید به آن توجه ویژه شود:
"استقرار دولت - ملت مدرن در ایران، یکی از مهمترین اهداف انقلاب ملی است. این دولت باید بر مبنای حاکمیت قانون، تفکیک قوا و احترام به حقوق شهروندی بنا شود."
۲- تمایز انقلاب ملی با سایر جنبشهای سیاسی
۲.۱- تمایز با انقلاب اسلامی / طباطبایی با صراحت، انقلاب ملی را در تقابل با انقلاب اسلامی قرار میدهد:
"انقلاب اسلامی ایران، از همان آغاز، منحرف شد و به جای استقرار یک نظام آزاد و دموکراتیک، به سمت استقرار نظامی تئوکراتیک حرکت کرد که در آن، امت جایگزین ملت شد."
او معتقد است انقلاب اسلامی با تکیه بر ایدئولوژی، رویکردی غیرتاریخی به جامعه ایران داشته است:
"انقلاب اسلامی با نگاهی غیرتاریخی و ایدئولوژیک، تلاش کرد ایران را از مسیر طبیعی تاریخیاش منحرف سازد، در حالی که انقلاب ملی، بازگشت به مسیر تاریخی و استمرار آن است."
۲.۲- تمایز با جنبشهای چپ گرا و راست / گرا طباطبایی انقلاب ملی را از جنبشهای چپ گرا و راست گرا نیز متمایز میسازد:
"انقلاب ملی، نه به چپ و نه به راست تعلق دارد؛ بلکه در مرکز و در درون تاریخ ایران جای دارد. این انقلاب، برخلاف ایدئولوژیهای چپ و راست که خارج از تاریخ ایران شکل گرفتهاند، دقیقاً از درون تاریخ و فرهنگ ایران برخاسته است."
۳- ارکان و مؤلفههای اساسی انقلاب ملی
۳.۱- آگاهی تاریخی / طباطبایی آگاهی تاریخی را یکی از ارکان اصلی انقلاب ملی میداند:
"بدون آگاهی تاریخی، انقلاب ملی ممکن نیست. ملتی که نسبت به تاریخ خود آگاهی ندارد، نمیتواند مسیر آیندهاش را با درایت ترسیم کند. انقلاب ملی، مستلزم بازخوانی انتقادی تاریخ ایران و فهم عمیق از آن است."
۳.۲- سکولاریسم / طباطبایی بر اهمیت سکولاریسم در انقلاب ملی تأکید میکند:
"انقلاب ملی، مستلزم تفکیک دین از سیاست است. این به معنای نفی دین نیست، بلکه به معنای قرار دادن دین در جایگاه شایستهاش در حوزه خصوصی و وجدانی است، نه در حوزه عمومی و سیاسی."
۳.۳- لیبرال- دموکراسی / طباطبایی، لیبرال- دموکراسی را یکی از ملزومات انقلاب ملی میداند:
"انقلاب ملی باید به استقرار نظامی لیبرال- دموکراتیک بینجامد که در آن، آزادیهای فردی و حقوق شهروندی تضمین شود. این نظام باید بر مبنای قانون اساسی مدرن و با تفکیک قوا استوار باشد."
۴- انقلاب ملی و چالشهای پیش رو
۴.۱- چالش تجزیه طلبی / یکی از مهمترین چالشهای پیش روی انقلاب ملی، به زعم طباطبایی، تهدید تجزیه طلبی است:
"تجزیه طلبی، خطری جدی برای آینده ایران است. برخی نیروهای داخلی و خارجی به دنبال تجزیه ایران هستند و انقلاب ملی باید با این خطر مقابله کند. حفظ تمامیت ارضی ایران، یکی از اهداف اصلی انقلاب ملی است."
او با نگرانی از فعالیتهای پانترکیسم و پانعربیسم در منطقه سخن میگوید:
"پانترکیسم و پانعربیسم، دو جریان خطرناکی هستند که با حمایت قدرتهای خارجی، به دنبال تجزیه ایران و تضعیف هویت ملی آن هستند. انقلاب ملی باید هوشیار این خطرات باشد."
۴.۲- چالش ایدئولوژیهای فراملی / طباطبایی معتقد است ایدئولوژیهای فراملی، چالشی جدی برای انقلاب ملی محسوب میشوند:
"ایدئولوژیهای فراملی مانند پاناسلامیسم، هویت ملی را تضعیف میکنند و ملت را به امت فرو میکاهند. انقلاب ملی باید با این ایدئولوژیها مقابله کند و هویت ملی را احیا نماید."
۴.۳- چالش فقدان آگاهی ملی / طباطبایی فقدان آگاهی ملی را یکی از موانع اصلی تحقق انقلاب ملی میداند:
"بخشی از جامعه ایران، به دلیل سیاستهای نادرست و تبلیغات گسترده، از آگاهی ملی کافی برخوردار نیستند. انقلاب ملی باید با ارتقای سطح آگاهی ملی، این چالش را برطرف کند."
۵- انقلاب ملی و مسئله هویت
۵.۱- بازتعریف هویت ملی / طباطبایی معتقد است انقلاب ملی باید به بازتعریف هویت ملی ایرانی بپردازد:
"هویت ملی ایرانی، در طول تاریخ، عناصر گوناگونی را در خود جذب کرده است. انقلاب ملی باید به بازتعریف این هویت بر مبنای عناصر اصیل آن بپردازد."
۵.۲- مسئله زبان فارسی / طباطبایی بر اهمیت زبان فارسی در هویت ملی و انقلاب ملی تأکید میکند:
"زبان فارسی، یکی از مهمترین عناصر هویت ملی ایرانی است. انقلاب ملی باید به تقویت و گسترش زبان فارسی به عنوان زبان ملی و رسمی کشور بپردازد."
۵.۳- میراث فرهنگی و تمدنی / طباطبایی میراث فرهنگی و تمدنی ایران را بخشی مهم از هویت ملی میداند:
"میراث فرهنگی و تمدنی ایران، گنجینهای ارزشمند است که در طول هزاران سال شکل گرفته است. انقلاب ملی باید به حفظ و احیای این میراث بپردازد و آن را به نسلهای آینده منتقل کند."
۶- انقلاب ملی و نسبت آن با جهان مدرن
۶.۱- مدرنیته و انقلاب ملی / طباطبایی معتقد است انقلاب ملی باید نسبت خود را با جهان مدرن تعیین کند:
"انقلاب ملی، نه نفی مدرنیته، بلکه پذیرش عقلانی آن است. ایران باید عناصر مثبت مدرنیته را جذب کند و با هویت ملی خود پیوند دهد."
۶.۲- جهانیشدن و انقلاب ملی / طباطبایی به چالش جهانیشدن برای انقلاب ملی اشاره میکند:
"جهانیشدن، چالشی جدی برای هویت ملی است. انقلاب ملی باید راهی برای حفظ هویت ملی در عصر جهانیشدن بیابد و از این فرصت برای تقویت جایگاه ایران در جهان استفاده کند."
۷- جنبش مهسا: پیشدرآمد انقلاب ملی
۷.۱- ماهیت ملی جنبش مهسا / طباطبایی، جنبش مهسا (زن، زندگی، آزادی) را یک جنبش عمیقاً ملی میداند:
"جنبش مهسا، جنبشی فراتر از یک اعتراض ساده است. این جنبش، نشاندهنده بیداری ملی و آگاهی فزاینده نسبت به هویت ملی است."
۷.۲- شعارهای جنبش مهسا / طباطبایی به تحلیل شعارهای جنبش مهسا میپردازد:
"شعارهای جنبش مهسا، به ویژه سهگانه "زن، زندگی، آزادی"، بازتاب دهنده خواستهای اصیل ملی است. این شعارها، فراتر از خواستهای مقطعی، به دنبال بازسازی هویت ملی و استقرار دولت-ملت مدرن هستند."
۷.۳- ارتباط جنبش مهسا با انقلاب / ملی طباطبایی، جنبش مهسا را پیشدرآمد انقلاب ملی میداند:
"جنبش مهسا، مقدمه و پیش درآمد انقلاب ملی است. این جنبش، زمینه را برای تحقق انقلاب ملی فراهم میکند و نشاندهنده ظرفیتهای بالقوه ملت ایران برای ایجاد تغییر است."
۸. راهکارهای تحقق انقلاب ملی
۸.۱- توسعه آگاهی ملی / طباطبایی، توسعه آگاهی ملی را یکی از مهمترین راهکارهای تحقق انقلاب ملی میداند:
"توسعه آگاهی ملی، مستلزم آموزش و روشنگری است. نخبگان فکری و فرهنگی باید به آگاهیبخشی به مردم بپردازند و آنان را با تاریخ و فرهنگ ملی آشنا سازند."
۸.۲- ایجاد همبستگی ملی / طباطبایی بر اهمیت همبستگی ملی در تحقق انقلاب ملی تأکید میکند:
"انقلاب ملی، مستلزم همبستگی و اتحاد ملی است. همه اقوام و گروههای ایرانی باید با حفظ هویتهای محلی خود، در چارچوب هویت ملی، متحد شوند."
۸.۳- تقویت جامعه مدنی / طباطبایی، تقویت جامعه مدنی را یکی از راهکارهای تحقق انقلاب ملی میداند:
"جامعه مدنی قوی، پایه و اساس دولت- ملت مدرن است. انقلاب ملی باید به تقویت جامعه مدنی بپردازد و زمینه را برای مشارکت فعال مردم در امور سیاسی و اجتماعی فراهم کند."
۹- نتایج و دستاوردهای انقلاب ملی
۹.۱- استقرار دولت - ملت مدرن / طباطبایی، استقرار دولت - ملت مدرن را یکی از مهمترین نتایج انقلاب ملی میداند:
"انقلاب ملی، به استقرار دولت- ملت مدرن خواهد انجامید که در آن، حاکمیت قانون، تفکیک قوا و احترام به حقوق شهروندی تضمین شده است."
۹.۲- تضمین آزادیهای فردی و اجتماعی / طباطبایی معتقد است انقلاب ملی به تضمین آزادیهای فردی و اجتماعی خواهد انجامید:
"در نتیجه انقلاب ملی، آزادیهای فردی و اجتماعی تضمین خواهد شد و هر شهروند ایرانی، فارغ از نژاد، مذهب، جنسیت و قومیت، از حقوق برابر برخوردار خواهد شد."
۹.۳- توسعه پایدار / طباطبایی، توسعه پایدار را یکی از نتایج انقلاب ملی میداند:
"انقلاب ملی، به توسعه پایدار ایران در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خواهد انجامید. این توسعه، بر مبنای عقلانیت و با بهرهگیری از تجارب جهانی، همراه با حفظ هویت ملی، محقق خواهد شد."
۱۰- انقلاب ملی و روابط بینالمللی
۱۰.۱- استقلال و عدم وابستگی / طباطبایی بر اهمیت استقلال و عدم وابستگی در روابط بینالمللی پس از انقلاب ملی تأکید میکند:
"انقلاب ملی، به استقلال واقعی ایران و عدم وابستگی به قدرتهای خارجی خواهد انجامید. این استقلال، نه به معنای انزوا، بلکه به معنای تعامل سازنده و برابر با جهان است."
۱۰.۲- صلح و همزیستی مسالمتآمیز / طباطبایی، صلح و همزیستی مسالمتآمیز را یکی از اصول سیاست خارجی پس از انقلاب ملی میداند:
"پس از انقلاب ملی، ایران به دنبال صلح و همزیستی مسالمت آمیز با همه کشورهای جهان خواهد بود. این سیاست، بر مبنای احترام متقابل و منافع مشترک استوار خواهد بود."
۱۰.۳- حفظ منافع ملی / طباطبایی، حفظ منافع ملی را یکی از اصول اساسی سیاست خارجی پس از انقلاب ملی میداند:
"پس از انقلاب ملی، سیاست خارجی ایران بر مبنای حفظ منافع ملی استوار خواهد بود. این سیاست، نه بر مبنای ایدئولوژی، بلکه با عقلانیت و واقعبینی تدوین خواهد شد."
نتیجهگیری
انقلاب ملی ایران در اندیشه سید جواد طباطبایی، یک پروژه بزرگ تاریخی برای بازسازی هویت ملی و استقرار دولت - ملت مدرن است. این انقلاب، با تکیه بر عقلانیت، آگاهی تاریخی و میراث فرهنگی غنی ایران، به دنبال ایجاد جامعهای آزاد، دموکراتیک و توسعه یافته است که در آن، هویت ملی در جایگاه واقعی خود قرار دارد.
طباطبایی، با هشدار نسبت به خطرات پیش رو، از جمله تجزیه طلبی و ایدئولوژیهای فراملی، بر ضرورت تحقق انقلاب ملی تأکید میکند و جنبش مهسا را پیش درآمد این انقلاب میداند. او معتقد است انقلاب ملی، تنها راه نجات ایران از خطرات پیش رو و تنها مسیر برای استقرار دولت - ملت مدرن است.
با تحلیل دقیق آثار و یادداشتهای طباطبایی، میتوان دریافت که انقلاب ملی، نه یک آرزوی صرف، بلکه یک ضرورت تاریخی و یک پروژه بزرگ برای آینده ایران است که تحقق آن، مستلزم مشارکت فعال و آگاهانه همه ایرانیان است.
"انقلاب ملی ایران"، در اندیشه سید جواد طباطبایی، نه یک رویداد احتمالی یا یک آرزوی ذهنی، بلکه یک ضرورت تاریخیِ انباشته شده و یک روند عقلانیِ آغاز شده است. طباطبایی، همزمان با خیزش مهسا، به صراحت نوشت: "انقلاب ملی در راه است." از منظر او، این انقلاب، نتیجه طبیعیِ یک سیر تاریخی بلندمدت و پاسخ عقلانی ملت ایران به گسستها، تحقیرها و تحمیلهای ایدئولوژیک در دوران معاصر است.
انقلاب ملی، در این نگاه، تلاشی برای بازسازی هویت ایرانی بر شالوده ایرانشهری، احیای "عقلانیت تاریخی" و استقرار یک دولت-ملت مدرن است؛ دولتی که نه با الگوهای فراملی یا اقتدارگرای دینی، بلکه با قانون، حقوق شهروندی، و آگاهی ملی معنا مییابد.
جنبش زن، زندگی، آزادی از دید طباطبایی، صرفاً یک اعتراض سیاسی یا اجتماعی نیست، بلکه نشانهای از بیداری عمیق درونی ملتی است که آماده بازگشت به خویشتن فرهنگی خود شده است. این جنبش، به تعبیر او، پیشدرآمد انقلاب ملی است؛ گام نخست در راه پروژهای بزرگ که تحقق آن نه تنها ممکن، بلکه محتمل و در حال وقوع است.
بدینسان، آنچه طباطبایی از خلال تحلیلهایش مطرح میسازد، فراتر از یک نظریه صرف است؛ دعوتی است به بازشناسی خود تاریخی ایران، به استواری بر هویت ملی، و به بازسازی سیاست بر بنیاد خرد ایرانی. انقلاب ملی، در اندیشه او، پاسخی است عقلانی، ایرانی، و همچنین محتوم به بحرانهای هویتی و ساختاری معاصر، و یگانه راهی است که میتواند ملت ایران را از خطرهای تجزیه طلبی، افول فرهنگی و تداوم انحطاط نجات دهد.
محمود علم
پژوهشگر حقوق و وکیل دادگستری