بحران تمام جامعه ایران را در برگرفته است و امکان فروپاشی جمهوری اسلامی خامنه ای بیش از هر زمان دیگر پدیدار شده است. جامعه ایران میخواهد از کهنگی دینی و استبداد توتالیتر شیعه خارج شود، نظام سیاسی دینی ولایت فقیهی در بهت و گیجی و تشتت با سرکوب و پروپاگاند میخواهد خود را نگه دارد. فضای کنونی یادآور دوران پایانی رژیم های توتالیتر است.
قدرت سیاسی و متحدان «ملی اسلامیست»
فروپاشی درونی سیاسی و نظامی و نزاع باندها و فرقه های اوج گرفته است. برای گروهبندی های داخل حکومت، شخص خامنه ای هم متهم است و هم حامی و حافظ محسوب می شود. متهم است زیرا خامنه ای با خودسری و استبداد فردی، امنیت همه آنها را به خطر انداخته است. در ضمن برای آنها، خامنه ای با قدرت فردی خود، حافظ و نگهبان است. بنابراین همه در برابر دیکتاتور بزرگ کرنش می کنند.
مکانیسم قدرت در هیات حاکمه ایران مخلوطی درهم تنیده از ایدئولوژی قرآنی و شیعه گری، فساد اخلاقی و مالی، رانتخواری و حیله گری، توطئه گری باندهای مافیایی و قاچاق اسلحه و پولشوئی، مخفی کاری و دروغپردازی، پیوندهای خانوادگی و حوزوی، جهادگرایی ضدآمریکائی و ضداسرائیلی، مرگ طلبی حسینی و مهدیگری، جنگ سایبری و پروپاگاند فاشیسم شیعی، سازماندهی عمودی نظامی مطلق و گروههای شبه فاشیستی خیابانی و غیره بشمار میآید. پس از جنگ اسرائیل و آمریکا و کشته شدن صدها سردار و مسئول سپاهی، این ساختار قدرت توتالیتر بشدت بحرانی شده و قدرت حاکم احساس میکند به نابودی خود نزدیک شده است. البته پول و اسلحه به رژیم دلگرمی می دهد ولی ترس و اضطراب از سقوط، رژیم را به رعشه انداخته است. به همین خاطر برای ماندگاری خود و جلوگیری از شورش و جنبش مردمی، پروپاگاند «ملی گرایی» و «ایران گرایی» و «همه با هم» را مطرح کرد و بویژه اقدام نمود تا اپوزیسیون را متفرق کند. یکی از شگردهای نظام اسلامی جلب لایه های جدید از اجتماع با اهرم «ناسیونالیسم اسلامی» و بعنوان حامی در لحظه حمله نظامی اسرائیل، به دستگاه نظامی حاکم است. افزون برآن، رژیم تلاش نمود تا از درون اپوزیسیون افرادی را خنثی نموده و بخشی را هم جبهه خود کند.
با جلب بخشی از جامعه و بخشی از اپوزیسیون رژیم اهداف زیر دنبال می کرد:
یکم، نشان دادن به جامعه جهانی که جمهوری اسلامی تنها نیست و دارای پایگاه اجتماعی است و افزون برآن، بخشی از اپوزیسیون همراه رژیم اسلامی می باشد. جامعه جهانی می بیند که رژیم خامنه ای در داخل و منطقه و جهان منزوی می باشد.
دوم، متاثر ساختن مردم از یک «جنگ میهنی» و منصرف کردن مردم از هرگونه مبارزه و شورش علیه نظام دینی حاکم. رژیمی که همیشه اسلامی بوده، جنایت کرده و علیه مصالح ملی بوده به ناگهان طرفدار ملت می شود. در مورد جذب مردم رژیم شکست خورد.
سوم، جلب کامل اصلاح طلبان داخلی و جذب نواندیشان و ملی مذهبی ها و توده ای ها و چپ های روسوفیل و چپ های مستقل ضدامریکائی و آخوندهای مخالف خامنه ای و عناصر ایدئولوژیک و هیستریک ضد پهلوی و یهود ستیزان رنگاوارنگ. در این زمینه رژیم تا حدودی برنده بود.
چهارم، ضربه زدن به فرهنگ سکولاریستی و شعارهای لائیک در جامعه. در انقلاب زن زندگی آزادی، خواست دمکراسی و آزادی با نفی اسلام سیاسی مطرح شد و مبارزان ایران شعار دادند مرگ بر جمهوری اسلامی. حال امروز خواست رژیم اسلامی محو کردن سیاست و فرهنگ و شعار سکولاریستی و لائیک می باشد. امضا کنندگان متن موسوی، بیان عقب نشینی و عقب ماندگی سیاسیون در زمینه لائیسیته و حمایت از غنی سازی هسته ای خامنه ای است.
خیانت به لائیسیته
دوره پس از جنگ اسرائیل با رژیم، حمله علیه لائیسیته با ایجاد اغتشاش ایدئولوژیکی «اسلامی و ملی» ترکیب می شود. در شرایط جنگی و پساجنگی، پدید آمدن گرایش شوینیستی در نزد برخی افراد اپوزیسیون، خطابه های آخوندها در باره «انسجام ملی»، پروپاگاند حکومتی در باره سمبولهای باستانی مانند آرش کمانگیر و شاپور یکم و تبلیغات در باره مفهوم هایی مانند «ملت» بجای امت، منجر به محو شدن سکولاریسم و حکومت لائیک در نزد شماری از کنشگران و سیاسیون شد. همان کسانی که فاقد اعتقاد محکم در نقد اسلامیسم سیاسی هستند و همان کسانی که معتقد به دولت سکولار همراه با فقه شیعه می باشند، در عمل و یا آگاهانه در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتند. پس از 47 سال حکومت فاسد دینی و تجربه ایدئولوژی ویرانگر قرآنی و شیعه گری، افراد و لایه های مذهبی مانند نواندیشان و ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان و چپ های ضدامپریالیست و یهودستیز و ملیون ضدپهلوی، با شعار نه به اسرائیل در کردار و نظر به رژیم دینی مستبد پیوستند. این لایه ها، که اسلامی هستند یا سازشکار با اسلام می باشند، نشان دادند که می توانند با رژیم کنار بیایند و در کارزار ناسزاگوئی حکومتی علیه شخصیت های اپوزیسیونی شرکت کنند.
من در کتابها و نوشته های خود بارها یادآوری کرده ام همه افراد سیاسی متحد لائیسیته نیستند بلکه بسیاری فرصت طلب و فاقد شجاعت می باشند. روشنفکر چپی که در عمرش یک خط در باره ارتجاع قرآنی ننوشته و مرتب در حال مماشات با اسلامگرایان است، نمی تواند مدافع نیرومند حکومت لائیک باشد. چنین فردی با شور و حرارت «غزه محور» میشود و در باره حکومت اسلامی خامنه ای سکوت می کند. در میان امضاکنندگان حامی بیانه میرحسین موسوی از اینگونه روشنفکران مماشات گر هستند.
درک ارزش لائیسیته و باور به قدرت سیاسی لائیک برای فردای ایران بیان یک فرهنگ سکولار است. این فرهنگ مستلزم آنست که بعنوان یک روشنفکر آگاه ماهیت سرکوبگر و انحصاری اسلام را فهمیده باشید. کسانی که با اسلام «لاس» میزنند و ماهیت خطرناک خشونتبار آنرا درک نمی کنند بناگزیر طعمه اسلامگرایان حیله گر می شوند. این افراد امروز هیچ تلاش جدی برای تدارک فکری حکومت لائیک نمی کنند و فردا اگر مجلس موسسان یا مجلس ملی مطرح باشد همین افراد احتمالن به قوانین ناشی از دین و فقه رای مثبت خواهند داد. ترکیب نمایندگان مردم بازتاب جامعه شناختی و فرهنگ جامعه است. اعتقاد مذهبی و تابوهای سنتی و دینی در هنگامه کارزار انتخاباتی فعال خواهند شد و در شرایط ناتوانی فرهنگ لائیک، اسلامگرایان برنده خواهند شد. توجه کنید بسیاری از روشنفکران چپگرا و اسلاموفیل ها و امضاکنندگان متن موسوی به جبهه اسلامگرایی گرایش دارند و همین پدیده فردا تکرار خواهد شد.
لائیسیته برای ایران
در ایران سیاست لائیک چگونه تعریف می شود؟ مبارزه اساسی سیاسی باید در جهت برقراری یک حکومت متکی بر دمکراسی و حقوق بشر باشد. لازم است چنین حکومتی بر پایه جدایی دین از تمامی نهادهای قدرت سیاسی و آموزشی و اقتصادی و فرهنگی و حقوقی استوار باشد. تمام نهادهای جمهوری اسلامی مانند ولایت فقیه و مجلس خبرگان و شورای نگهبان و مصلحت نظام و نظام قضایی و مجلس و رسانه ها و مدرسه ها و نهادهای نظامی و نیز بنگاه های اقتصادی، دارای نقش و ویژگی اسلامی هستند. سلطه ایدئولوژی قرآنی همه جامعه را زیر کنترل گرفته و بطور پیاپی دیگراندیشی و دیگر باوری را مورد سرکوب قرار می دهد. شیعیان در جامعه امروز در اقلیت هستند ولی ایدئولوژی شیعه بر تمامی قدرت سیاسی مستولی است. حکومت دینی بناگزیر یک استبداد است زیرا در جهت رانت و منافع ایدئولوژیک شیعه خود رفتار می کند.
اسلام و شیعه گری از تمامی نهادهای قدرت باید بیرون رانده شود. اسلام نابود کننده شخصیت مستقل انسانی است و در پی تبدیل انسان به بنده و اسیر الله عربی یا حاکم مستبد است. هیچ معنویتی در اسلام وجود ندارد و دینی برای تجاوز و نابودی مغز و آزادی است. قانون اساسی آینده از هرگونه نشان دینی باید پاک گردد. جامعه ما به لحاظ ایدئولوژی اهریمنی اسلام و گندآب شیعه گری بیمار است. قدرت سیاسی آینده و قوانین آینده فقط زمانی می توانند مدرن و دمکراتیک باشند که بر لائیسیته استوار باشند. منظور من این است که الگوی لائیسیته فرانسه برای ایران مطلوبترین است زیرا بیشترین شفافیت و دقت را دارد. روشن است که ما از این الگو الهام می گیریم ولی کار سیاسیون سکولار با توجه به واقعیت ایران باید باشد(رجوع کنید به کتاب «گیتی مداری، لائیسیته و توتالیتاریسم اسلامی در ایران» جلال ایجادی، انتشارات فروغ آلمان). این مدل می آموزد که اسلام را از تمام نهادها و از جمله از نظام سیاسی و آموزشی باید کنار گذاشت. در جامعه آینده همه دینداران آزادند که ایمان و فعالیت دینی خود را نگاه دارند و کسانی هم که خداناباور هستند حق آزادی بیان و عمل دارند. دین در امور کشورداری و آموزش فرزندان نباید مداخله کند و حکومت آینده هیچ بودجه ای به نهادهای دینی نباید بدهد و آخوند نباید از بودجه دولتی دستمزد داشته باشد. نظام اوقاف و بنیادهای اقتصادی وابسته به سپاه و آستان های مذهبی باید از کنترل دینی و حوزوی بیرون بیایند و توسط مسئولان دولتی یا نهادهای اجتماعی مردمی و خصوصی مدیریت شوند.
چنین شرایط شفاف و مطابق با مصالح ملت، مستلزم اراده اکثر نمایندگان مجلس موسسان آینده می باشد. اگر چنین مبارزه ای از هم اکنون بطور فعال صورت نگیرید و اگر این آگاهی در جامعه پخش نشود و شهروندان آماده نشوند، فردای واژگونی حکومت فعلی، ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان و نواندیشان دینی و سکولارهای سازشکار با اسلامگرایان و اپورتونیست های چپ و راست، اکثریت مجلس را در دست خواهند داشت. این نمایندگان قانون اساسی و سیاست را مطابق با اسلام و «اسلام رحمانی» و «ارزش های الهی» و «معنویت اسلامی» و «حقوق بشر اسلامی» تنظیم خواهند نمود و دوباره فاجعه دیگری به جامعه تحمیل خواهند کرد. روح انقلاب زن زندگی آزادی را جلوه ای از رشد گیتی مداری و رشد فرهنگ سکولار و آزادیخواهی در جامعه است. برای تحکیم این روح زمانه باید فرهنگ انتقاد از دین را همه جا گسترش داد و فرهنگ لیبرالیسم سیاسی و دمکراسی را رشد داد و لائیسیته را در همه جا توضیح داد. لائیسیته جنگ علیه مذاهب نیست بلکه مانع برای مداخله دین در امور کشور است. قانون اساسی باید جدا از هر دین و مذهب و ایدئولوژی باشد تا بتواند قوانین سکولار و آزادی لازم را برای شهروندان تضمین نماید.
جلال ایجادی
جامعه شناس - دانشگاه پاریس
---------------------------------------------------------
توضیح در باره نویسنده: جلال ایجادی در کتابهای گوناگون در باره اسلام و قرآن و تروریسم اسلامی و نیز جنبش های اجتماعی در جهان و انقلاب های ایران نوشته است. آخرین کتاب ایجادی «شیعه گری و ازخودبیگانگی ایرانیان» انتشارات فروغ در آلمان در 420 برگ. کتاب او «انقلاب برای گسست، جامعه شناسی انقلاب زن زندگی آزادی»، 330صفحه انتشارات فروغ. ایجادی اثر دیگر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. کتاب به نام «گیتی مداری و لائیسیته، قدرت سیاسی در ایران» از جلال ایجادی توسط انتشارات فروغ در 350 برگ انتشار یافته است. از این نویسنده در گذشته کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته چند برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند. این برنامه ها را در یوتوب میتوانید مشاهده کنید. افزون برآن، ایجادی در تلویزیون های پربیننده فرانسه بعنوان متخصص در باره خاورمیانه و اسلام و لائیسیته شرکت می کند.