Tuesday, Jul 8, 2025

صفحه نخست » از اسلام سیاسی تا ایران فرهنگی؛ پناه سیاست به میراث طردشده...! پارسا زندی

bastan.jpgچون سعدی، آن استاد سخن، گفت: «آن‌که خویشتن نشناسد، چگونه دیگران را شناسد؟»، سخنی به‌جا گفت و حکمی آورد که در هر عصری، به‌کار آید، خاصه در این زمانه ما.

و نیز فرمود:
«بنی‌آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند»

و چه دانست آن حکیم فرزانه که روزگاری بر این سرزمین سلطه‌ای خواهد بود، از جنسی بیگانه با آن گوهر، و آنگاه که در تنگنا افتد، به همان گوهر پناه آورد؛ چنان‌که غریقی به خس و خاشاک چنگ زند.

شگفتا از حکومتی که چهار دهه تمام، از نام ایران و نشانه‌های آن دوری گزیده، امروز چونان نادم، در برابر طوفان‌های بیرونی، دست نیاز به سوی همان میراثی دراز می‌کند که خود سال‌ها در پی محو آن بود. همانان که شاعران ایران‌دوست را «طاغوتی» خواندند، اینک سروده آنان را نوحه می‌کنند و به زبان مداح می‌سپارند!

نفی هویت: راهی که به بی‌راهه رفت

جمهوری اسلامی از آغاز، بر پایه انکار هویت ایرانی بنیان نهاده شد. در سرود رسمی‌اش حتی یک‌بار نام "ایران" به گوش نمی‌رسد. در قانون اساسی‌اش، نام کشور، در سایه اسلام مستتر است. این نه از سر نسیان، که از سر قصد بود؛ تلاشی برای آن‌که هویت ایرانی را با هویتی دینی جایگزین کند.
و چه بسیار آثار این سیاست را دیده‌ایم:
• جشن‌های باستانی را در تنگنا نهادند
• نوروز را در آستانه حذف نشاندند
• کوروش را از کتاب‌ها زدودند
• زبان فارسی را آمیخته به واژگان بیگانه کردند

• و فرهنگ‌سازان ایران‌دوست را سرکوب نمودند

سالیانی دراز کوشیدند تا گوهر هویت این ملت را از جانش بیرون برند؛ اما جان، از آنچه ریشه در تاریخ دارد، تهی نمی‌گردد.

شب عاشورا و بازگشت به آنچه انکار شده بود

شبی در تیرماه، در مجلس عزای عاشورا، رهبر جمهوری اسلامی از مداح خواست که «ای ایران» بخواند. این دستور، نه فقط حرکتی آیینی، بلکه نشانه‌ای روشن از بحران هویت در رأس نظام بود.

زیرا در هنگامه تهدیدهای خارجی، نظام دریافت که اسلام سیاسی به‌تنهایی کفایت نمی‌کند. ملت را نمی‌توان تنها با شعارهای دینی بسیج کرد. پس به همان چشمه‌ای بازگشتند که پیش‌تر خشکاندنش خواسته بودند: تاریخ، فرهنگ، و غرور ملی.

سوءاستفاده از میراث ممنوعه

خانواده تورج نگهبان، شاعر سرود «ای ایران»، این حرکت را "وقاحت" نامیدند؛ و چه واژه‌ای گویاتر از آن؟ شاعری که سال‌ها از صدا و تصویر حذف شد، اینک سروده‌اش در حضور کسی خوانده می‌شود که نظامش او را "طاغوتی" می‌دانست.

این بازگشت نه از سر ایمان، که از سر بی‌پناهی است. و نشان آن است که حکومت، در ساختن هویت بدیل شکست خورده، و جز توسل به آنچه طرد کرده بود، راهی پیش رو ندارد.

چرا اکنون؟!

چرا در این زمان بازگشت به ایران فرهنگی رخ داد؟ پاسخ در وضعیت منطقه، تهدیدهای نظامی، فشارهای بین‌المللی و کاهش مقبولیت داخلی نهفته است. حکومت، چون پایگاه اجتماعی‌اش تضعیف شده، می‌کوشد از هر ابزار مؤثری برای حفظ انسجام ملی بهره گیرد، اگر آن ابزار، همانی باشد که زمانی نفرینش می‌کرد.

این بازگشت، بازگشتی صادقانه نیست. چونان کسی است که تا پیش از بحران، راهی دیگر می‌رفت و آنگاه که راهش تهی شد، ناگزیر بازگشت.
-------------------

نتیجه:
آشتی با خویشتن، گریز از زوال

این رجعت ناگهانی، در حقیقت اقرار است؛ اقراری به شکست پروژه نفی ایران. و اگر حکومتی در بزنگاه نیاز، به دامان هویتی پناه می‌برد که سال‌ها انکارش کرده، خود دلیلی کافی است بر زوال آن سیاست.

اما این رجعت، راه بازگشت ندارد. ملتی که طعم خویشتن را بچشد، دیگر با هیچ جایگزینی دلخوش نمی‌شود.

چنان‌که سعدی فرمود:
«تا چه رسد به آن‌که خویشتن شناخته باشد، دیگران را نیز خواهد شناخت.»

و در این شناخت، شاید چراغی باشد، برای آینده‌ای روشن‌تر از امروز.

پارسا زندی (مشاور حقوقی)





Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy