
در حالی که مقالهی «دموکراسی یعنی اتحاد، نه حذف دیگری» نوشتهی امیر، رزمندهی سابق جبهه نجات ملی، بر ضرورت اتحاد ملی و عبور از فروپاشی سیاسی تأکید میورزد، از ذکر سه مؤلفهی حیاتی و ساختارمند جامعه ایران غافل مانده که حذف آنان نهتنها به تضعیف دموکراسی، بلکه به بازتولید چرخهی حذف و استبداد منجر میشود.
سازمانهای مدنی؛ نبض تپندهی جامعه
نهادهای صنفی، اتحادیههای مستقل، سازمانهای زنان، دانشجویان، بازنشستگان، کامیونداران و دیگر تشکلهای خودجوش، برخاسته از دل جامعهاند و نقشی بنیادین در مطالبهگری، نظارت عمومی و شکلگیری فرهنگ گفتوگو دارند. حذف آنان از طرحهای نجات سیاسی، به مثابه خالیکردن دموکراسی از شاهرگهای حیاتی آن است.
جنبش «زن، زندگی، آزادی»؛ غایب بزرگ روایت اتحاد
سکوت مقاله نسبت به این جنبش، نوعی چشمپوشی از یکی از گستردهترین حرکتهای اجتماعی ایران است. این جنبش نه صرفاً صدای زنان، بلکه پژواک خواست جامعه برای رهایی، کرامت انسانی و شکستن سلطه تاریخی بوده است. هر سازوکاری که خواهان تحول بنیادین باشد، نمیتواند بدون در نظر گرفتن این خیزش، مدعی دموکراتیکبودن باشد.
احزاب اتنیکی؛ بنیانگذار وحدت در تنوع
ایران کشوری با گوناگونی تاریخی، فرهنگی، زبانی و قومیست. حذف احزاب اتنیکی از فرآیند اتحاد، نادیدهگرفتن این تنوع است؛ تنوعی که اگر به رسمیت شناخته شود، پتانسیل شکلگیری دموکراسی فراگیر را دارد. بازتعریف وحدت، نه در یکدستی بلکه در همپذیری تفاوتهاست.
تجربههای جهانی؛ نقشه راهی برای گذار
در کشورهای پسااقتدارگرا، نهادهای مدنی نقش محوری در گذار به دموکراسی داشتهاند:
- در آفریقای جنوبی، سازمانهای فرهنگی و مردمی پایهگذار همزیستی پس از آپارتاید شدند.
- در لهستان، اتحادیهی "همبستگی" نقش واسط میان مردم و دولت را ایفا کرد.
- در آرژانتین، مادران میدان مایو حافظان حافظه تاریخی و عدالت انتقالی بودند.
- در جمهوری چک، سازمانهای ضد فساد در تثبیت اعتماد عمومی نقش کلیدی داشتند.
این نمونهها نشان میدهند که هیچ گذار پایداری بدون نهادهای مدنی ممکن نیست.
نتیجهگیری
«اتحاد» تنها زمانی معنا مییابد که صدای مردم، تنوع قومی و ساختارهای مدنی در دل آن حضور داشته باشند. جبهه نجات ملی، اگر داعیهی گذار از فروپاشی و آغاز رنسانس ایرانی دارد، باید با جامعهی زنده همنوایی کند؛ نه آن را به حاشیه براند. گذار از استبداد تنها از مسیر پذیرش اختلاف، گفتوگوی اجتماعی، و ساختارهای مستقل مردمی میگذرد نه از یکدستی نخبگان سیاسی.
مطلب قبلی...

کی نوبت من میشه؟! بابک خطی

کی نوبت من میشه؟! بابک خطی
مطلب بعدی...

جنگ، جنگ گفتمانها هم هست، اکبر کرمی

جنگ، جنگ گفتمانها هم هست، اکبر کرمی