جبهه نجات ملی؛ ضرورتی تاریخی برای عبور از فروپاشی و آغاز رنسانس ایرانی
نویسنده: امیر رزمنده سابق جنگ تحمیلی و فعال سیاسی پیشین اصلاحطلب
آغاز یک بیداری ملی
در فضای پرآشوب امروز ایران، که در آن نشانههای فروپاشی نظام سیاسی بیش از پیش عیان شده و خطر جنگ داخلی، تجزیه سرزمینی، و گسست اجتماعی در کمین است، هیچ ضرورتی فوریتر از شکلگیری جبهه نجات ملی وجود ندارد. این جبهه باید فراتر از خطکشیهای فرقهای، عقیدتی، و سیاسی عمل کند و همگان - از سلطنتطلب تا اصلاحطلب، از ملیمذهبی تا لائیک، از زرتشتی تا مسلمان - را زیر یک سقف نجات جمع کند.
اصلاحطلبان: پایانی بر یک توهم سیاسی
دیروز در محفلی که با حضور جمعی از اصلاحطلبان باسابقه برگزار شد، حقیقتی تلخ اما ضروری بر زبانها آمد: پایگاه اجتماعی جریان اصلاحطلب به اقلیتی حاشیهای بدل شده است. آن سرمایه اجتماعی که روزی مردم برایش در صفهای رای ایستادند، امروز دیگر وجود ندارد. نسل جدید نه تنها امیدی به اصلاحات در چارچوب نظام ندارد، بلکه این جریان را بخشی از مسئله و نه راهحل میداند.
یکی از حاضران جلسه، در واکنش به سخنان اسلاممحور و خطکشیهای عقیدتی ریاست جلسه، با شجاعت عنوان کرد: «شما هنوز در تداوم خطای جمهوری اسلامی هستید. چرا همچنان ایرانی لائیک یا غیرمسلمان را از پروژه نجات ایران حذف میکنید؟» این تذکر ساده، اما عمیق، تمام بحران فکری اصلاحطلبان را آشکار کرد: آنها هنوز اسیر همان نگاه تکرو، خودحقپندار و حذفی هستند که جمهوری اسلامی را به این وضعیت کشانده است.
چرا شاهزاده رضا پهلوی؟
در آن جلسه، بهعنوان فردی که ۸۷ ماه در جنگ تحمیلی در ردههای فرماندهی حضور داشتم، و سالها در تلاش برای اصلاح نظام سهم داشتم، با صدای بلند گفتم: دیگر زمان بازتولید افراد «نخنما و سوخته» گذشته است. نسل جوان امروز ما را «پنجاههفتیهای مخرب» میبیند، و حق هم دارد. نه با نیت ما کار دارند، نه با خاطراتمان؛ بلکه با نتیجه عملکردمان.
اگر صادقانه دغدغه ایران دارید، باید به صدای اکثریت گوش دهید. بدنه اجتماعی امروز حول شاهزاده رضا پهلوی گرد آمده، نه از سر نوستالژی، بلکه از سر عقلانیت. او نماد یکپارچگی، سکولاریسم، احترام به تاریخ، و گفتوگو با همه اقوام و گرایشهاست. هر فرد منصفی که ارادهای برای نجات ایران دارد، باید این واقعیت اجتماعی را درک کند: شاهزاده رضا پهلوی امروز تنها شخصیتی است که توانایی ایجاد اجماع ملی و فراتر رفتن از مرزهای اعتقادی را دارد.
دموکراسی یعنی اتحاد، نه حذف دیگری
برخلاف جمهوری اسلامی که هر مخالفی را «بیریشه»، «ضددین» یا «بیسواد» میخواند، ما نیازمند گفتمانی هستیم که حتی مخالفخوانترین صداها را به رسمیت بشناسد. شکلگیری جبهه نجات ملی تنها در صورتی ممکن است که اصلاحطلبان، ملیمذهبیها، و سلطنتطلبان همه بپذیرند که هیچکدام لوح سفید نیستند و بدون هم، هیچکدام راه به جایی نمیبرند.
در این مسیر، حذف شخصیتهایی چون تاجزاده یا میرحسین موسوی همانقدر خطرناک است که نادیدهگرفتن جایگاه شاهزاده رضا پهلوی. اتحاد ملی یعنی همافزایی تجربیات، مشروعیتها، و محبوبیتهای گوناگون برای عبور از بنبست تاریخی.
از خاکستر نظام پوسیده، میتوان ققنوس ساخت
امروز اگر میخواهیم از تکرار سوریه و لیبی جلوگیری کنیم، باید از خودخواهی سیاسی، انحصارطلبی روشنفکری، و توهمات ایدئولوژیک عبور کنیم. جبهه نجات ملی فرصتی است برای رنسانس ایرانی؛ برای احیای شکوه ایران باستان و مدرن؛ برای بازسازی هویتی مبتنی بر مدارا، عقلانیت، و عدالت اجتماعی.
در این مسیر، شاهزاده رضا پهلوی نه یک پادشاه بالقوه، بلکه یک نماد وحدت و عقلانیت ملی است. او بارها اعلام کرده که به رای ملت پایبند است و خواهان دموکراسی واقعی است. این یعنی ما نه به دنبال بازگشت سلطنت مطلقه هستیم، نه در پی ایدئولوژی جدید؛ بلکه در پی نجات ایران از گرداب سقوطیم.
سخن آخر: اکنون زمان تصمیم است، نه تردید
ملت ایران منتظر تصمیم تاریخی نیروهای سیاسی است. یا در مسیر وحدت و نجات ملی گام میگذاریم، یا با تفرقه و لجاجت، راه سقوط را هموار میکنیم. وقت آن رسیده که از گذشته درس بگیریم، نه اینکه در آن دفن شویم.
به امید آزادی، به امید ایران.
:::
از کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
:::