(متن سخنرانی در مهستان سکولار دموکرات های ایران)
1
چند روزی بیشتر تا «همایش همکاری ملی برای نجات ایران» - که به دعوت و میزبانی شاهزاده رضا پهلوی و با هدف «ارائهء نقشهء راه برای گذار دموکراتیک و بازسازی کشور» برگزار می شود - باقی نمانده است. من اگرچه بیش از آنچه از دعوتنامهء این همایش نقل کردم اطلاع دیگری در مورد جزنیات برنامه هایش ندارم اما، فکر می کنم که این همایش «می تواند» مرحله ای مهم در روند بلند آلترناتیو سازی در برابر حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان باشد.
من بیست سال است که دریافته، و مگرراً گفته و نوشته ام، که برای منحل کردن یا برانداختن یک پدیده، وجود آلترناتیوی برای مقابله با آن ضرورت دارد و، بدون وجود چنان آلترناتیوی، از یکسو ممکن است که پدیدهء مورد نظر برجا بماند و یا، از سوی دیگر، اگر بهر دلیلی از هم بپاشد جایش را یا دیکتاتوری و یا هرج و مرج و تفرقه و جنگ بین جویندگان قدرت می گیرد. اکنون نیز باور دارم که «همایش مونیخ» توان آن را دارد که مقدمات ایجاد آلترناتیوی را فراهم سازد که سال هاست منتظر اش بوده ایم.
آشکار است که از یکسو شکل گیری یک آلترناتیو منوط به بوجود آمدن شرایطی خاص است و، از سوی دیگر، اکثر آن شرایط در وضعیت کنونی کشورمان بوجود آمده اند، همزمانی نارضایتی آشتی ناپذیر ملت ایران از حکومت اسلامی، و میل وافرش به داشتن آزادی های غیرایدئولوژیک و همه جانبه، با مساعد شدن فضای بین المللی همزمان شده است؛ آنگونه که در این 46 ساله هیچگاه شرایط منحل کردن حکومت اسلامی مسلط بر ایران اینگونه فراهم نبوده است.
در این میان، اپوزیسیون سکولار دموکرات ایران، بخصوص در خارج کشور، از دو بخت نیک عمده هم برخوردار بوده است: نخست اینکه شاهزاده رضا پهلوی را، بعنوان شناخته شده ترین شخصیت ایرانی در سطح ملی و بین المللی، در میان خود دارد؛ و دو دیگر اینکه این شاهزاده، یک ایرانی سکولار دموکرات است که پایهء تفکر و تلاش خود را تنها بر شالودهء سه محور حداقلی نهاده است: حفظ تمامیت ارضی ایران و یکپارچگی ایرانیان، تلاش برای استقرار سکولار دموکراسی در ایران، و مبتنی کردن این سیستم بر مفاد اعلامیه جهانگستر حقوق بشر؛ اموری که راه را برای استقرار حاکمیت ملت می گشایند.
2
من، با جمع کردن ملاحظات فوق امیدوار شده ام که اکنون، در روند طولانی ساختن یک آلترناتیو، به بزنگاهی رسیده ایم که همایش مونیخ می تواند بصورت مرحله ای مهم از آن عمل کند؛ و اجازه می خواهم تا، در ادامهء مطلب، مختصری از مراحل این روند را توضیح داده و نشان دهم که ساختن و پیروزی آلترناتیو نه امری ناگهانی، بلکه حاصل تلاقی شرایط عینی و ذهنی، تاریخی و ساختاری است و چرا - اگر نشست مونیخ به درستی برگزار شود - می توان امیدوار بود که سکولار دموکرات های ایران (که هرگز شامل تجزیه طلبان، اسلامیست ها و ایدئولوژیست های تمامیت خواه نمی شوند) قادر خواهند بود که از دل این نشست راهی برای رسیدن به آلترناتیو مطلوب خود پیدا کنند.
1. نخستین مرحله در روند شکل گیری آلترناتیو یک رژیم ایدئولوژیک، فراگیری تدریجی و عمیق شدن بحران مشروعیت و کارآمدی در سراسر وجود آن است. چرا که حکومتهای ایدئولوژیک مذهبی یا غیر مذهبی، و حتی ضد مذهبی، معمولاً مدعی حقیقت نهاییاند و مشروعیت خود را از ایدئولوژی جهانشمول خود میگیرند؛ اما هنگامی که میان وعدههای ایدئولوژیک و واقعیت زندگی مردم شکاف میافتد، ناکارآمدی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا اخلاقی آنها آشکار میشود، و اقشار مختلف احساس محرومیت و بیقدرتی میکنند، فضا برای شکلگیری آلترناتیو باز میشود و اگرچه هنوز نهادی نیرومند سر بر نیاورده اما تضادهای درونی رژيم بصورت بارزی عیان می گردند.
حکومت کنونی مسلط بر ایران نیز، بهمثابه یک حکومت ایدئولوژیک مذهبمدار، که مشروعیت خود را از ولایت فقیه و خوانش خاصی از اسلام سیاسی میگیرد، در دهههای اخیر پایگاه مذهبی اش را در میان نسل جوان از دست داده است؛ میان مردم و حاکمیت شکافی عظیم به وجود آمده (جنبشهای ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱)، ناکارآمدی اقتصادی، فساد ساختاری و سرکوب، همه را فراگرفته است.
2. توجه کنیم که آلترناتیو همیشه در ابتدا نه به شکل یک دولت یا حزب بلکه به صورت یک «گفتمان» غالب ظهور میکند. لذا دومین مرحله با شروع فکر کردن جمعی، بصورت شکل بخشیدن به گفتمانی که ویژگی های آلترناتیو را تشریح کند آغاز می شود.
این «گفتمان» از یکسو خصلتی افشاگرانه دارد و نشان می دهد که رژیم فعلی دروغ میگوید و از کارآمدی خالی شده است و، از سوی دیگر، راهی متفاوت و ممکن را پیشنهاد کرده و ارائه می دهد و آن را با توجه به مفاهیمی همچون آزادی، عدالت، حقوق ملت، حقوق بشر، و سکولار دموکراسی در برابر ایدئولوژی رسمی حکومت مطرح میکند.
در شکلگیری این «گفتمان» روشنفکران، روزنامه نگاران، کنشگران فرهنگی و هنرمندان نقشی کلیدی دارند. مثلاً روشنفکران اروپای شرقی در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ (همچون واسلاو هاول در چکسلواکی) گفتمان «زندگی در راستی» را در برابر دروغ ساختاری رژیمهای کمونیستی پیش بردند.
به نظر من، این مرحله نیز برای اپوزیسبون سکولار دموکرات ایران به انتهای خود رسیده است. این روند که با توجه به ارزشهای جهان گستر و ملی شکل گرفته و حقانیت اخلاقی، تاریخی و ملی دارد، خود را نه فقط نفی کنندهء رژیم، بلکه نمایندهء یک آیندهء بهتر معرفی کرده و روایت جدیدی از ملت، تاریخ و آینده را ارائه می دهد که وحدت آفرین و الهام بخش است.
3. از آنجا که «آلترناتیو» تنها با «گفتمان» ساخته نمیشود و ادامهء کار باید به ساختار و سازمان نیز برسد و نهادهای مدنی و شبکههای سیاسی در داخل و خارج کشور شکل بگیرند، مرحلهء سوم دوران ساختارمند شدن نیروهای آلترناتیو است.
به عبارت دیگر، اگرچه، در فضای سیاسی کنونی، زمینه های ذهنی و عینی لازم برای مطرح شدن آلترناتیو فراهم شده است اما تجربهء بین المللی نشان می دهد که پیدایش نهائی و موفق آلترناتیو در صورتی ممکن است که ائتلافی فراگیر میان نیروهای سکولار دموکرات، جمهوریخواه، ملی، چپ مدرن، و پادشاهی خواهان پارلمانی برقرار شود، از تمرکز بر اختلافهای گذشته و نیز شخصیت محوری افراطی پرهیز شود، نهاد مشترکی برای گفتوگوی پایدار، برنامهریزی مرحلهء گذار، و پاسخ به پرسشهای مردم ساخته شود.
در مورد تاریخ معاصر کشورمان، جنبش «زن، زندگی، آزادی» (۱۴۰۱) نشانهای بارز بود از آمادگی ذهنی جامعه برای گذار، که در آن گستردگی جغرافیایی اعتراضها، حضور موثر زنان و جوانان، شعارهای صریح ضد ولایت فقیه، و مطالبهء یک نظم نو، شواهد وجود این آمادگی را به بهترین نحو آشکار کردند اما فقدان یک نهاد رهبری کننده و منسجم، و برنامه ای برای گذار، و نبود سازماندهی مشترک مانع از تبدیل خیزش به انقلاب شد و نشان داد که آلترناتیو باید آمادگی داشته باشد که در بزنگاه بعدی، بهجای «فریاد»، نقش «مدیریت» را بازی کند.
در مورد اپوزیسیون سکولار دموکرات ایرانی نیز ایجاد انسجام بین مخالفانی با گرایشهای مختلف (لیبرال، سوسیال دموکرات، ملیگرا، چپ نو، سکولار و حتی سکولار مذهبی و...) که با سه اصل پیشنهادی شاهزاده موافق باشند زمینه را برای این شکل گیری منسجم فراهم می کند. در نتیجه می توان امیدوار بود که با تشکیل همایش مونیخ ما نیز به آغاز این مرحله رسیده باشیم.
و اگر کار یک چنین همایشی درست و به قاعده پیش برود روند سازندگی به ایجاد همگرایی و انسجام در عمل سیاسی، تشکیل جبهه ای متحد (ولو ناپایدار) علیه رژیم و استقرار هماهنگی میان داخل و خارج کشور، میان نسلها و طبقات مختلف و پرهیز از فرقهگرایی یا وسوسهء انتقام می انجامد. ضرورت این همه از آن رو است که پیروزی تنها زمانی ممکن است که آلترناتیو بتواند به آن نیروی فراگیر و منسجمی بدل شود که مردم به آن اعتماد کنند.
در عین حال، شکل گرفتن مرحلهء بالا راه را بر پیدایش موازی و همزمان شرایط عینی مساعد داخلی و خارجی باز می کند. انزوای بین المللی حکومت و وجود فشار از بیرون بر سیاست های آن جریان می یابد و آلترناتیو باید بتواند این لحظات را به درستی درک کند، و در راه تقویت آن «مدیریت گذار» و «سازمان آماده» برای پر کردن خلأ قدرت ساخته باشد.
4. آلترناتیوی که طی پروسه بالا شکل می گیرد باید آینده نگر هم باشد چرا که پیروزی در این مرحله به معنای پایان کار نیست. آلترناتیو برای ماندن و انجام دادن وظایف خود باید نهادهائی «انتقالی» (مثل دولت دوران گذاری که عهده دار نوشتن متن اولیهء قانون اساسی جدید و برگزاری مجلس مؤسسان است) را در برنامه داشه باشد، عدالت انتقالی را نه بصورت انتقام گیری، بلکه در مسیر شفاف سازی و بازسازی اجرا کند، مشارکت عمومی را نهادینه بسازد و حقانیت خود را نه از سلاح و شعار، بلکه از رأی و قانون بگیرد.
3
می توان بطور خلاصه بگویم که آلترناتیو یک حکومت ایدئولوژیک حاصل ترکیب گفتمان، سازمان منسجم، فرصت تاریخی و کسب (مشروعیت) است، و نه تنها باید نشان دهد که «چرا رژیم فعلی باید برود»، بلکه لازم است مردم را قانع کند که «چه نوع حکومتی می تواند و باید جانشین حکومت فعلی شود و آرزو های ملت برای داشتن کشوری آزاد و آباد را متحقق کند».
بر اساس مرحله بندی مختصری که ذکر شد، من کنفرانس مونیخ را، با تکیه بر میزبان معتبرش که بیشترین اعتمادها را در سطح ملی و بین المللی به دست آورده ، و بر اساس برنامهء اعلام شدهء کارش، ورودیهء مرحلهء سوم از روند شکل گیری آلترناتیو سکولار دموکرات می بینم.
این آلترناتیو که هنوز صاحب شکل مادی نشده، در سطح گفتمانی خود، و با کمک همه جانبهء شاهزاده، تلاش کرده است تصویری از آینده را به ملت ارائه دهد؛ تصویری که ایران را از لحاظ زبان، فرهنگ، و مذهب کشوری چند چهره اما متحد میداند؛ زنان، اقلیتها، لائیکها، و باورمندان به ادیان مختلف را در ساختار قدرت مشارکت میدهد؛ قدرت را متمرکز نمیسازد، بلکه آن را در قالب عدم تمرکز بازتوزیع میکند؛ قانون اساسی را مبتنی بر اعلامیهء جهانی حقوق بشر تعریف میکند و این همه را با خواست عمومی برای پایان دادن به تبعیض، سرکوب، و بیعدالتی همسو می سازد.
از سوی دیگر، در همهء سال های گذشته، شاهزاده رضا پهلوی، با کنار گذاشتن هرگونه نشانهء قدرت طلبی فردی و بقول خودشان در پی «حرکت از فرد محوری به سیستم محوری»، شخصیتی از خویش ارائه داده که می تواند در این برههء حساس از زندگی اجتماعی ایرانیان نقشی مؤثر و تاریخی بازی کند. و اکنون شادمانم که ایشان خود قدم پیش نهاده و تعداد زیادی از ایران دوستان و ایران مداران را به گردهمآئی در مونیخ دعوت کرده اند. این گردهمائی توان بالقوهء ساختن آلترناتیو و شورای رهبری و، حتی در ادامهء کار، ایجاد دولت دوران گذار را دارد و به همین دلیل سرانجام می تواند معیاری برای تشخیص خدمت یا کارشکنی دست اندرکاران مختلف اپوزیسیون باشد.
امید من به پیروزی این گرد هم آئی است.
دنور - کلرادو - ایالات متحده امریکا
29 تیر 1404 - 20 ژوئیه 2025

رفراندوم امری ثانویه است، مهران مصطفوی