در گلستانی که کاکل گناه است و جهل را عبادت میخوانند
پارسا زندی - خبرنامه گویا
در این روزگار شوربخت که از شرق تا غرب زمین، انسان بر مدار اندیشه میچرخد و هنر بر مدار آزادی، ما هنوز در سرزمینی زندگی میکنیم که چند تار موی زنانه میتواند بنیاد ایمان مردان را بلرزاند.
آقای محمدحسین فرحبخش، که خویش را صاحب فیلم و شاید صاحب شعور تماشاگر نیز میپندارد، در گفتوگویی با غرور گفته است: چون هدیه تهرانی خواسته بود کاکلش بیرون باشد، قراردادش را لغو کردهام. سپس با لحنی آکنده از اطمینان افزوده است: «این دیکتاتوری نیست، چون فیلم مال من است.»
آری، در مملکتی که هر صاحب مجوزی، خود را صاحب حقیقت میداند، دیکتاتوری نیز به لباس ایمان درمیآید و خفقان، نامش غیرت میشود.
اما آنچه از این ماجرا تلختر است، سکوت جامعه روشنفکری هنری ماست؛ همان جماعتی که باید چراغ راه جامعه مدنی باشد، نه دنبالهرو هیاهوی قدرت.
کجایند آنان که رسالت هنر را در تابوشکنی میدانستند؟
چرا اکنون در برابر این نمایش آشکار مردسالاری لب فروبستهاند و دم از «نظر شخصی» میزنند؟
اینان همانهاییاند که باید در خط مقدم آزادی میایستادند، اما امروز در صف نان و نانپاره ترجیح دادهاند به جای وجدان، از مجوز سخن بگویند.
در روزگاری که جعفر پناهی با دوربینی لرزان اما با قلبی استوار در گوشهای از زندان فیلم میسازد و نخل طلایی میبرد، ما کارگردانانی داریم که در اتاقهای سرد مصاحبه از کاکل میترسند.
پناهی با مردم ایستاد، نه در برابرشان. او فیلم را برای جامعه ساخت، نه برای خود.
اما فرحبخش میگوید: فیلم مال من است.
و چه دردناک است وقتی هنرمند، هنر را ملک شخصی میپندارد و تماشاگر را رعیت ذوق خویش.
در چنین فضایی، تعجبی ندارد که سینمای ایران به ابتذال رضایت دهد.
وقتی روشنفکر به جای شکستن تابو، به حفظ بودجه میاندیشد،
وقتی هنر از اعتراض خالی میشود و از اندیشه تهی،
وقتی ترس از خط قرمز بر جان خلاقیت چنگ میاندازد،
دیگر نه از روشنفکری نشانی میماند و نه از روشنی.
ای کاش همان کاکل بیرونآمده که این همه غوغا به پا کرده، کاکل بیداری ما میبود؛
که از لای روسری سانسور بیرون میزد و میگفت:
«این مملکت را با قیچی نمیتوان اصلاح کرد.»
هنر اگر زبان مردم نباشد، لال است؛
اگر آینه دردشان نباشد، بیروح است؛
و اگر آزادی را از او بگیری، دیگر هنر نیست تزئینی است برای دیوار ظلم.
روزی سعدی در گلستان گفت:
«کس را که خرد نباشد، دل به کار نآید.»
و امروز باید افزود:
کس را که آزادی نباشد، هنر به کار نآید.
باشد که روزی در این دیار،
زن بتواند کاکلش را آزاد کند،
مرد بتواند اندیشهاش را بیهراس بگوید،
و هنرمند بتواند بگوید:
فیلم از آن مردم است، نه از من.
تا آن روز، هر تار موی آزاد،
خاری است در چشم دیکتاتوری
و پرچمی بر قله شرافت هنری.
پارسا زندی (مشاور حقوقی)
⸻----------
منبع خبر
گفتوگوی محمدحسین فرحبخش درباره هدیه تهرانی و موضوع حجاب، منتشر شده در:
عصر ایران - «هدیه تهرانی میخواست کاکلش بیرون باشد؛ قرارداد را لغو کردم»
















