در آمریکای ترامپ، هیچ چیز ساده نیست. هر پیروزی سیاسی، در خود بذر شکست آینده را نیز دارد و هر شکست، نشانی از بازگشت بالقوه. انتخابات اخیر در چند ایالت کلیدی آمریکا ، از نیوجرسی تا ویرجینیا و شهر نیویورک ، بار دیگر نشان داد که سیاست این کشور دیگر با معادلات سنتی قابل توضیح نیست.دموکراتها سه پیروزی پیاپی را جشن گرفتند، سه ضربهٔ نمادین به دونالد ترامپ و روایت پوپولیستیاش از آمریکا. اما زیر این پیروزیها، شکافی پنهان در حال گسترش است: نبود چهرههای میانهرو و متعادل که بتوانند آن نیروی اجتماعی عظیمِ خسته از دو قطبیها را نمایندگی کنند.
نیوجرسی، پیروزیای محتاطانه:
در نیوجرسی، دموکراتها توانستند قدرت خود را حفظ کنند، اما حاشیهٔ پیروزیشان باریکتر از آن بود که بتوان به آن تکیه کرد. بخش مهمی از رأیدهندگان مستقل در نظرسنجیهای پس از رأیگیری اعلام کردند که نه از دموکراتها راضیاند و نه از بازگشت ترامپ، بلکه تنها گزینهای را برگزیدهاند که در لحظه کمتر نگرانکننده مینمود. این یعنی پیروزی، بله، اما پیروزیای شکننده و وابسته به اضطراب رأیدهندگان، نه به اعتماد آنان.
ویرجینیا, بازگشت تدبیر در برابر هیجان:
در ویرجینیا، نتیجه برای دموکراتها بهتر بود. پیروزی قاطع در مجلس ایالتی و شکست جمهوریخواهان در رقابتهای کلیدی، نشانهای از بازگشت فضای میانهگرایانه بود. با این حال، تحلیل دادههای انتخاباتی نشان میدهد که رأیدهندگان ویرجینیایی نه به خاطر برنامههای تازهٔ حزب، بلکه به دلیل نگرانی از بازگشت تندرویهای دوران ترامپ به دموکراتها اعتماد کردند.
این همان الگوی تکرارشوندهای است که بسیاری از استراتژیستهای سیاسی آمریکا را نگران کرده: حزب دموکرات هنوز در حالِ «واکنش» است، نه «کنش». در حالی که ترامپ میداند چگونه گفتمان بسازد، دموکراتها تنها در حال پاسخ دادن به گفتمان اویند.
نیویورک, پیروزی در میدان بیرقیب:
در شهر نیویورک اما داستان شکل دیگری داشت. در این کلانشهر، رقابت برای مقام شهرداری اساساً میان جناحهای مختلف درون حزب دموکرات جریان داشت. نامزد جمهوریخواه، Curtis Sliwa، تنها حدود هفت درصد از آرا را بهدست آورد و از همان آغاز رقابتی نمادین به حساب میآمد. میدان واقعی رقابت میان Zohran Mamdani، نامزد رسمی دموکراتها، و Andrew Cuomo، فرماندار پیشین و نامزد مستقل، بود.
به عبارت دیگر، جمهوریخواهان در نیویورک عملاً شانسی برای پیروزی نداشتند. نبرد اصلی در درون خود حزب دموکرات شکل گرفت: میان نسلی تازه از چپگرایان شهری که Mamdani نمایندگیشان میکرد، و طیف عملگرایانِ سنتیتر که Cuomo نمادشان بود.
این رقابت درونحزبی، در ظاهر نشانهای از پویایی سیاسی دموکراتها بود، اما در باطن، هشداری جدی نیز در خود داشت: در غیابِ یک نیروی رقیب واقعی از بیرون، دموکراتها ناگزیر شدهاند به نزاع داخلی برای تعریف هویت خویش. این نوع رقابت در درازمدت میتواند فرسایندهتر از هر نبرد انتخاباتی با جمهوریخواهان باشد.
ضعفِ پنهانِ درخشش ظاهری:
سه پیروزی پیاپی شاید در ظاهر تصویری از انسجام حزب دموکرات بسازد، اما واقعیت میدانی چنین نیست. در میان چهرههای مطرح، کمتر کسی میتواند نقش یک «پل ارتباطی» میان جناح مترقی و بدنهٔ میانهرو را ایفا کند. حزب هنوز فاقد شخصیتی است که بتواند هم پایگاه لیبرال شهری را راضی نگه دارد و هم رأیدهندگان طبقهٔ کارگرِ مناطق حومهای را به خود جلب کند.
در گذشته، سیاستمدارانی مانند بیل کلینتون یا جو بایدن میتوانستند چنین تعادلی برقرار کنند، اما نسل جدید دموکراتها، میان شور ایدئولوژیک و واقعگرایی انتخاباتی گرفتار شده است. نتیجه آن است که در هر پیروزی، طعم تلخِ شکنندگی احساس میشود.
خطرِ خودفریبی پس از پیروزی:
پیروزیهای اخیر، بسیاری از رهبران حزب را به شادمانی واداشته است، اما تاریخ سیاسی آمریکا پر است از لحظاتی که حزب پیروز، از خوشبینی بیش از حد شکست خورده است. پیروزی در نیوجرسی یا ویرجینیا نمیتواند پنهان کند که در بخشهایی از غرب میانه، جنوب و حتی ایالتهای کلیدی مانند پنسیلوانیا، بدنهٔ رأیدهندگان میانه هنوز بیاعتماد است.
در نظرسنجیهای پاییز ۲۰۲۵، بیش از نیمی از آمریکاییها گفتهاند که هیچیک از دو حزب بزرگ نمایندهٔ واقعی دغدغههایشان نیستند. این آمار، خطری استراتژیک است؛ زیرا خلأ میانهروها، همواره به نفع پوپولیستها تمام میشود.
آیندهٔ نزدیک, بازسازی یا تکرار؟
در آستانهٔ انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶، حزب دموکرات فرصت دارد تا ساختار خود را بازآرایی کند. اگر بتواند چهرههایی تازه اما متعادل به میدان آورد، افرادی که به جای تکیه بر هویت حزبی، بر کارآمدی و عقلانیت سیاسی تمرکز کنند ،شاید بتواند موج فعلی را به جنبشی پایدار بدل سازد.
اما اگر بار دیگر حزب اسیرِ خودشیفتگی درونی شود و رقابتهای داخلی جای انسجام را بگیرد، احتمال دارد تمام این پیروزیها، صرفاً به صورت یک یادگار زودگذر در دفتر تاریخ ثبت شوند.
پیروزی بدون تعادل، دوام ندارد:
دموکراتها در این دور از انتخابات، سه بر صفر پیروز شدند. اما سیاست، مسابقهای نیست که در پایان سوت بخورد. اعداد و نتایج، اگر به تغییر در شیوهٔ رهبری و درک واقعیت اجتماعی منجر نشوند، بیمعنا میشوند.
حزب دموکرات امروز بیش از هر زمان دیگری به چهرههایی نیاز دارد که همزمان بتوانند شور عدالتخواهیِ نسل جوان را با حس امنیتِ طبقهٔ متوسط پیوند دهند. بدون چنین چهرههایی، هیچ موج انتخاباتی، هرچقدر هم گسترده، به ساحلِ ثبات نخواهد رسید.

















