در ادامه خودکشی های پرتعداد وزنجیره ای رزیدنت های پزشکی در ایران، خانم یاسمن شیرانی رزیدنت سال دوم بیماریهای زنان با خودکشی به زندگی خود پایان داد. هرچند قلبا و احساسا امیدواریم این مرگ دلخراش آخرین حلقه از این اتفاقات دلخراش باشد، اما تجربه سالهای گذشته و تکرار بی رویه این خودکشی ها ما را به شدت نگران وضعیت غیرقابل تحمل بر جامعه رزیدنتی ایران می کند.
مسئلهی خودکشی در میان رزیدنتهای جوان به یکی از نگرانیهای جدی جامعهی درمانی و عمومی ایران تبدیل شده است. رزیدنتها، به عنوان پزشکانی که در حال طیکردن دورهی تخصص خود هستند، با فشارهای کاری، روحی و مالی قابل توجهی روبهرو هستند. این پدیده نهتنها از جنبهی انسانی دردناک است، بلکه زنگ خطری برای نظام سلامت کشور نیز به شمار میآید، زیرا نشاندهندهی فرسودگی روانی و ساختاری در یکی از حساسترین گروههای حرفهای جامعه است.
آمار رسمی دربارهی تعداد دقیق خودکشی رزیدنتها در ایران منتشر نشده است و همین فقدان شفافیت، خود یکی از معضلات اصلی است
هیچ پایگاه دولتی و علنیای وجود ندارد که شمار دقیقِ خودکشی رزیدنتها را به صورت سالانه منتشر کرده باشد.
این عدم شفافیت آماری که بخش بزرگ آن به خاطر پنهان کاریهای حکومتی و بخشی به خاطر تابو پنداریهای جامعه است، ما را از دست یابی به تعداد واقعی این خودکشی ها محروم می سازد.
بسیاری از ارقامِ گزارششده بر پایهٔ جمعبندی رسانهای، مطالعات نمونۀ مقطعی و اظهارنظر متخصصان است.
چند منبع بینالمللی و داخلی در سالهای ۲۰۲۴-۲۰۲۵ میانگین آمار خودکشی موفق رزیدنت ها را ۱۳-۱۶ خودکشی در سال ذکر کرده اند. هرچند این عدد می تواند فاصله زیادی با آمار واقعی خودکشی داشته باشد، ولی بر اساس همین آمار هم ما به عدد نگران کننده ۱۳۰-۱۶۰ خودکشی موفق رزیدنت ها در ده سال گذشته می رسیم.
تحلیلهای پژوهشی و گزارش رسانهایِ موردی علل متعدد و در همتنیدهای را به عنوان علل بروز خودکشی در جامعه رزیدنتی ایران گزارش کردهاند؛
۱- فرسودگی شغلی : پژوهشها نشان میدهند میزان فرسودگی شغلی در میان رزیدنتهای ایران بسیار بالاست . برخی مطالعات نرخ خودکشی ۳۰-۴۰٪ را در برخی نمونهها گزارش کردهاند. فرسودگیِ مزمن ترکیبی از خستگی عاطفی، کاهش کارایی و تحقیر حرفهای است.
۲- ساعات کاری طولانی و کم خوابی مزمن: شیفتهای طولانی و پیاپی و محرومیت از خواب، سلامت روان را به شدت تضعیف میکند و جزء عوامل مؤثر در افزایش خطر خودکشی است. کشیک ها به صورت پیاپی وگاه یک روز در میان همراه با ساعات کاری بالا است.
به طور معمول ساعتهای کاری بسیار طولانی با شیفتهای شبانهی متوالی و مسئولیتهای سنگین همراه است. بسیاری از رزیدنتها از نبود خواب کافی، کمبود نیروی انسانی و نبود حمایت روانی شکایت دارند. فشار مداوم برای عملکرد بینقص، ترس از اشتباه، برخوردهای سختگیرانهی اساتید و کمبود امکانات درمانی نیز این استرسها را تشدید میکند.
۳- حقوق ناکافی و فشارهای مالی: حقوق بسیاری از رزیدنتها کم و نامناسب است
مشکلات اقتصادی و تاخیر در پرداخت حقوق یا مزایا و نگرانی از تأمین معیشت خانواده زندگی شخصی رزیدنتها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. بسیاری از آنان مجبورند میان کار و تحصیل تعادل دشواری برقرار کنند و فرصت چندانی برای استراحت یا تفریح ندارند. نتیجهی این فشارها، خستگی مفرط، احساس بیارزشی و در نهایت، افسردگی است؛ شرایطی که میتواند زمینهساز تصمیمات فاجعهبار مانند خودکشی شود.
۴- آزار، تحقیر یا غضبورزی از سوی اساتید و کادر بالاتر : گزارشها حاکی از فضای آموزشی سلسلهمراتبی و گاهی تنبیهآمیز در بیمارستانها است که به احساس بیپناهی و فشار روانی میافزاید. برخوردهای تحقیرآمیز و خردکننده اساتید و کادرهای بالاتر رزیدنتی و بزرگ و غول آسا نشان دادن اشتباهات احتمالی رزیدنت ها، از عوامل جدی در فروریختن شخصیت کاری و اجتماعی این جوانان و تمایل آنها به خودکشی است.
۵- کمبود حمایت های رواندرمانی سازمانیافته و تابو انگاری مسائل روانی: کمبود سازمان ها و راهکارهای مناسب برای حمایت از افراد آسیب دیده، دسترسی محدود به خدمات رواندرمانی و ترس از لطمه دیدن موقعیت شغلی- تخصصی در صورت مراجعه به مراکز درمانی مانع جدی در راه کمکگیری بهموقع و جلوگیری از اتفاقات ناگوار بعدی است.
۶- مسئولیتهای بالا، خطاهای پزشکی و پیامد قانونی - اجتماعی: ترس از خطا و پیگرد قانونی یا شایعات رسانهای از عوامل افزایش اضطراب و احساس ناتوانی در برون رفت از مشکلات احتمالی است. این اضطراب ها در کنار سخت گیریها و رفتار خشن و پرخاشگرانه اساتید، ویران گر روح حساس و جوان این پزشکان جوان است.
۷- عوامل اجتماعی کلان (بحران اقتصادی، مهاجرت، کاهش امید به آینده): برخی گزارشها تأکید دارند که زمینههای اجتماعی-اقتصادی و چشمانداز نامطمئن شغلی و مهاجرتمحوری در میان پزشکان، به وخامت اوضاع روانی کمک کردهاند.
یک مقایسه ساده چند عنصر محوری مربوط به کار رزیدنت های ایران با یکی از کشورهای اروپایی مثلا هلند نشانگر فشار بالای کاری و اقتصادی بر رزیدنت های ایران است؛
تعداد کشیکها:
در هلند:
معمولاً حدود ۴ تا ۶ کشیک در ماه (بسته به بیمارستان و نوع تخصص).
در ایران:
در بسیاری از دانشگاهها رزیدنتها ۱۰ تا ۱۵ کشیک در ماه دارند.
در رشتههای سنگینتر مثل جراحی یا داخلی، گاهی تا ۲۰ کشیک در ماه هم گزارش شده است.
میزان کل ساعت کار (با کشیک):
در هلند:
بهصورت رسمی حدود ۳۶ تا ۴۰ ساعت در هفته کار دارند،
اما با شیفتهای شب و آمادهباشها، در واقع ممکن است مجموع ساعت کاریشان به ۴۵ تا ۴۸ ساعت در هفته برسد
در ایران:
بسیاری از رزیدنتها بین ۷۰ تا ۱۰۰ ساعت در هفته کار میکنند.
بعضی از هفتهها ممکن است سه یا چهار شب متوالی در بیمارستان بمانند.
حقوق ماهانه:
در هلند:
بطور خالص وبعد از کسر مالیات معمولاً حدود ۳۵۰۰ تا ۴۵۰۰ یورو در ماه دریافت میکنند.
در ایران:
بسته به رشته و دانشگاه، حدود ۱۵ تا ۲۵ میلیون تومان در ماه است که معادل ۱۲۰ تا ۲۰۰ یورو در ماه است.
(در برخی مراکز کمتر، در بعضی تخصصهای خاص کمی بیشتر).
این مبلغ معمولاً با تأخیر پرداخت میشود و برای هزینههای زندگی در شهرهای بزرگ مطلقا کافی نیست.
در هلند نیز رزیدنتها با فشارهای شغلی روبهرو هستند، اما تفاوت در نحوهی برخورد سیستم به وضوح محسوس است. در نظام آموزشی پزشکی هلند، سلامت روان رزیدنتها به عنوان بخشی از کیفیت آموزش تعریف شده است. دانشگاهها و بیمارستانها موظفاند خدمات رواندرمانی و مشاورهی منظم برای رزیدنتها فراهم کنند.
رزیدنتها معمولاً بیش از ۴۰ ساعت در هفته کار نمیکنند و در صورت مشاهدهی علائم فرسودگی روانی، حق دارند از دوره مرخصی درمانی استفاده کنند. همچنین، فرهنگ کاری در بیمارستانهای هلند بر پایهی احترام و گفتوگوست، نه ترس و اطاعت مطلق. این تفاوت فرهنگی، تأثیر مستقیمی بر کاهش احساس تنهایی و بیپناهی در میان رزیدنتها دارد. برخورد استادان و کادرهای بالاتر با رزیدنت های جوان بر اساس احترام همکارانه و در کادر آموزش رسانی حرفه ای است.
مسئلهی خودکشی رزیدنتها در ایران را باید در بستر بزرگتری از فرهنگ کار، ساختار آموزشی و سیاستهای سلامت جسم و روان دید. سیستمی که کار بیوقفه و تحملناپذیر را نشانهی تعهد میداند، بهتدریج انسانیت را از حرفهی پزشکی میگیرد. در جامعهای که گفتوگو دربارهی مشکلات روانی هنوز با تابو همراه است، رزیدنت افسرده نهتنها کمکی دریافت نمیکند، بلکه گاه از سوی همکارانش نیز قضاوت میشود. این در حالی است که در کشورهای پیشرفته، درخواست کمک نشانهی بلوغ حرفهای تلقی میشود و نه ضعف.
نتیجهگیری:
خودکشی رزیدنتها در ایران، پدیدهای فردی نیست؛ بلکه نشانهای از فشارهای ساختاری و نارساییهای فرهنگی در نظام انسان گریز جمهوری اسلامی است. راه حل این بحران تنها در برگزاری کارگاههای مقطعی یا ارائهی توصیههای روانشناختی خلاصه نمیشود، بلکه نیازمند بازنگری در کل ساختار آموزش تخصصی، ساعات کار، شیوهی ارزیابی و فرهنگ گفتوگوی میان استاد و شاگرد است. تجربهی کشورهایی مانند هلند نشان میدهد که توجه جدی به سلامت روان رزیدنتها نه تنها از فاجعههای انسانی جلوگیری میکند، بلکه کیفیت خدمات درمانی را نیز بهطور چشمگیری بهبود میبخشد.

















