Thursday, Dec 18, 2025

صفحه نخست » آیا بحران غذا می‌تواند منجر به تغییر نظام شود؟

خلاصه مقاله پژمان تهوری در ایران وایر

حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران اسلامی، در مقاله‌ای که ۲۱ آذر ۱۴۰۴ در روزنامه سازندگی منتشر شد، نسبت به نزدیکی «شورش نان» هشدار داد و نوشت بحران تأمین مواد غذایی، مردم گرسنه را به خیابان‌ها خواهد کشاند. او این خطر را «جدی و بسیار نزدیک» توصیف کرد و تأکید داشت که ناامنی غذایی می‌تواند کاری را انجام دهد که فشار خارجی و جنگ سیاسی از انجام آن ناتوان بوده‌اند.

marashi.jpg
مرعشی با طرح این هشدار، صرفاً از یک اعتراض معیشتی سخن نمی‌گوید، بلکه از امکان «شورش منجر به تغییر» پرده برمی‌دارد. به همین دلیل این پرسش مطرح می‌شود که آیا شورش نان می‌تواند به تغییر ساختار سیاسی منجر شود یا خیر، و اساساً در تاریخ معاصر، اعتراض گرسنگان تا چه حد توانسته نظام‌های سیاسی را دگرگون کند.

او در تحلیل شرایط اقتصادی می‌نویسد که اقتصاد ایران طی دو دهه گذشته گروگان پرونده هسته‌ای بوده است. رشد اقتصادی ناچیز، تورم بالای ۵۰ درصد، ناتوانی دولت در تأمین ارز کالاهای اساسی و واردات غذا و دارو با دلار گران، همگی نشانه‌هایی از بحرانی عمیق هستند که به گفته او، در آینده نزدیک به اعتراض خیابانی گرسنگان خواهد انجامید.

هم‌زمان، مهدی رحمانیان مدیرمسئول روزنامه شرق نیز از «فروماندگی اجتماعی» سخن گفته و جامعه ایران را در وضعیت انفجار توصیف کرده است؛ وضعیتی که در آن خستگی، بی‌رمقی و ناتوانی ادامه مسیر، به احساسی عمومی بدل شده و هر شوک اقتصادی می‌تواند جرقه اعتراض را بزند.

با این حال، تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد که گرسنگی مطلق به‌تنهایی معمولاً به انقلاب منجر نمی‌شود. در شرایط فقر شدید، مردم بیشتر درگیر بقا هستند و توان سازمان‌دهی، شبکه‌سازی و برنامه‌ریزی سیاسی برای تغییر نظام را ندارند. به همین دلیل، شورش‌های گرسنگان غالباً کور، پراکنده و کوتاه‌مدت بوده‌اند.

در ایران نیز نمونه‌های روشنی وجود دارد. در دهه ۷۰ و هم‌زمان با تورم شدید ناشی از سیاست‌های تعدیل اقتصادی، شورش‌های نان در شهرهایی مانند اسلامشهر، مشهد و قزوین رخ داد که همگی با سرکوب پایان یافتند و به تغییر سیاسی نینجامیدند.

در اغلب کشورها، موتور اصلی تغییرات سیاسی نه فقیرترین لایه‌ها، بلکه طبقه متوسط شهری، تحصیل‌کرده‌ها و فعالان مدنی بوده‌اند. با این حال، بحران اقتصادی و فقر می‌تواند نقش «سوخت» اعتراضات را ایفا کند و نارضایتی گسترده‌تری را به حرکت درآورد.

در تاریخ جهان، مواردی وجود دارد که شورش نان بخشی از فرآیند تغییر بوده است. انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و حتی انقلاب مشروطه ایران، همگی تحت تأثیر قحطی، گرانی نان و فشار معیشتی شکل گرفتند، اما در همه این موارد، مجموعه‌ای از عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دست به دست هم داده‌اند.

نمونه معاصر آن، انقلاب ۲۰۱۱ مصر است؛ جایی که اعتراض به گرانی نان و فقر، با ورود طبقه متوسط و طرح مطالبات آزادی‌خواهانه، به سقوط حکومت حسنی مبارک انجامید. در تونس نیز افزایش قیمت مواد غذایی، مشروعیت حکومت بن‌علی را فرسود و زمینه سقوط آن را فراهم کرد.

در مقابل، بسیاری از شورش‌های نان در جهان، از جمله در هائیتی، سودان، سریلانکا، لبنان و ونزوئلا، هرچند به بی‌ثباتی یا تغییر دولت انجامیدند، اما به تغییر نظام سیاسی منجر نشدند و اغلب فروکش کردند.

در ایران امروز، به گفته فعالانی مانند شارمین میمندی‌نژاد، امکان شورش نان وجود دارد، اما تبدیل آن به جنبشی فراگیر با تردیدهای جدی روبه‌روست. او معتقد است در شرایط قحطی، جامعه ممکن است به درگیری‌های پراکنده، غارت یا انفعال روانی کشیده شود، نه کنش سیاسی سازمان‌یافته.

در نهایت، آنچه وضعیت ایران را متمایز می‌کند، هم‌زمانی بحران اقتصادی، انسداد سیاسی، احساس تحقیر و ناامیدی طبقه متوسط است. در چنین شرایطی، اگرچه شورش نان به‌تنهایی الزاماً به تغییر نمی‌انجامد، اما فقر و گرسنگی می‌توانند به بستری برای اعتراض عمومی تبدیل شوند؛ اعتراضی که اگر از مرز گرسنگی صرف عبور کند و به «گرسنگی تحقیرشده» برسد، ممکن است جامعه را به نقطه انفجار نزدیک کند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy