پنجشنبه 2 بهمن 1382

مردم ما، شعري از مهرزاد آورداد

من از مفهوم خشم خفته همسايه
از جاری شدن
در سايه های کوچه بيدارم .
از آن موجی که می پاشد
به روح تشنه مردم
سرود سبز باران را .
از آن نسلی که بی هيچ ادعا
می آيد از ويرانه تحميل بايد های خود ... بيرون
و بر هم می زند
رويای در گل مانده ما را .
زمين در زير پای
خوشه های خشم اين نوزاد ...می لرزد
نفس ها در کلاف واژه های خواستن
با باد می پيچد .
طنين زندگی بر پرده تاريک ذهن
ساکنان شهر می کوبد .
کسی از هم صدا بودن نمی ترسد .
تب با هم شدن
سر خوردگان بی نفس را
می کشد از خانه ها بيرون .
سرودی در فضای شهر می پيچد .
سرود ... اين است .
ای ايران
نخواهم چهره ات گريان
نخواهم خانه ات ويران
چرا در بند غم ملت
تهی از دين و از ايمان
چه شد آن مرغ آزادی
در اين گويا ترين زندان
تو مهد سر فرازانی
نه عشرتگاه .. سر باران
تو را می سازم ای ميهن
ز نو با چنگ و با دندان
رهايت می کنم فردا
ز جور اين سيه کاران

مهرزاد آورداد
پنجشنبه دوم بهمن 1382
[email protected]


تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

دنبالک:
http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/3727

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مردم ما، شعري از مهرزاد آورداد' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016