تهران-خبرگزاري كار ايران
سياوش كسرايي دراسفند ماه سال 1305 دراصفهان متولد شد. او از دهه 30 به خيل شاگردان نيما يوشيج پيوست.
نخستين مجموعه او« آوا» به سال 1337 منتشر شد. پيش ازآن اشعار و قطعاتي از وي درمطبوعات به چاپ مي رسيد كه بيشتر او را شاعري حزبي معرفي مي كرد .
درشعراو با روح غنايي وحماسي جلوه گر فكر و فلسفه خاصي بود. درمجموعه «آوا» بيشتر كلام او روح فردي دارد زبانش البته تاحدي مستقل و پرداخته و زيباست.
مجموعه بعدي «آرش كمانگير» 1338 تاحد زيادي وي را در زمره شاعران نوپرداز حماسي درآورد, زيراهم مضمون اين شعرها از داستان هاي حماسي ايران انتخاب شده بود و هم تاحدي زبان وتصاوير او به گونه اي حماسي بود. كسرايي درمجموعه «خون سياوش» 1342 به مسير شعراجتماعي هدايت شد درحالي كه در«سنگ و شبنم» 1345 بيشتر به شعر غنايي درقالب دوبيتي روي آورده است.
تصويرهاي غنايي و اجتماعي او هرچند فراوان نيست اما به لطف و جاذبه اي خاص يافته است درحالي كه برزبان شعر و بيان سخن او برخي ايراد ها وارد است .
كسرايي دردو مجموعه ديگرخود؛ «باد ماوند خاموش» 1345 و« خانگي» 1346 آميزه اي ازشعر حماسي و غنايي بازبان وتصاويري گاه فاخر وسرشار پديد آورده است.
تشبيهات دلپذير و تعبيرات خوش تراش و آهنگين درشعراو كم نيست. همين ويژگي و زبان تپنده او دردوره هايي به شهرت شعر و بلند آوازگي نام او كمك كرده است .
شعر«مترسك» او به خوبي مي تواند دنياي فكري كسرايي را نشان دهد:
مترسك
دهقان پيررفته و جامانده است ازاو
تنها مترسكي به دل دشت هاي عور
تنها هميشه تنها برچوب پاي خشك
حيران به روز خيره و حيران به شام كور
روزي كه كاركشت و درو رونقيش بود
اوراميان مزرعه برپا نهاده اند
واكنون كه كوچ كرده گرانباررفته اند
تنها به حال خويشتنش وانهاده اند
چشمش نگاهبان زمين هاي تشنه كام
پيراهنش پناه تن از بادهاي سرد
رقصان به بزم خالي مهتاب سبزخام
پيچان به زيرتابش خورشيد هرزه گرد
گنجشك ها ي خرد هراسيده اند ازاو
اماكلاغ زشت كلاهش دريده است
بازيچه اي ست دركف بازيگران باد
درپيچ پيچ علف ها اين را شنيده است
دهقان پير رفته وآن جاده ي كبود
پيغام اين مترسك تنها نبرده است
گويي كه گفته اي ست به لبهاي بي سخن
ليكن سكوت گفته زلب ها سترده است
تنها هميشه تنها برچوب پاي خشك
--------------------------------------
يكي از دلايل عمده ناكامي اشعار سياوش كسرايي و تاريخ دار شدن آن ها اين است كه او در اشعارش انديشههاي ماركسيستياش را عريان كرده است و همين عاملي ميشود كه در دراز مدت از اهميت اشعارش كاسته شود.
عبدالعلي دستغيب, منتقد, در گفت و گو با خبرنگار ادبي ايلنا با اعلام اين مطلب افزود: بسياري از شعرهايي كه بعد از شهريور 1320 سروده ميشد از جمله اشعار نيما جنبه سياسي داشتند. البته كسرايي در اشعار نيمه دوم دهه 40 تا اشعاري كه پايان عمرش سرود انديشهها و ايدئولوژي اجتماعي انقلابي را تبليغ ميكرد مخصوصاً در اشعاري مانند« با دماوند خاموش» و «آمريكا، آمريكا».
وي در ادامه افزود: البته در اشعار نيما و اخوان و شاملو نيز ما شاهد باورهاي سياسي هستيم اما بيان اين مطالب در اشعار آن ا زياد صريح و واضح نيست و تا حدودي با تمثيل و استعاره و اسطوره بيان شده است.مثلاً اخوان ثالث كه بيشتر اشعارش پيش از سال 1332 سياسي-اجتماعي بود, پس از شكست جنبش ملي در 28 مرداد 1332 به سوي فرهنگ و انديشه ايران باستان روي آورد و به بيان باورهاي باستاني گرايش پيدا كرد.
عبدالعلي دستغيب در ادامه درباره موافقان و مخالفان شعركسرايي گفت: البته كسرايي در همان دورهاي كه در ايران زندگي ميكرد, شعرش هم مخالفان بسياري داشت و هم موافقان بسياري كه فروغ فرخزاد نيز در يكي از مصاحبه هايي كه انجام داده بود, معتقد بود كه«شعرهاي كسرايي اصلاً شعر نيستند».
وي در ادامه افزود: به طور كلي من اشعار كسرايي را كه در مجموعه« آوا» منتشر شده است بيشتر از اشعاري كه بعد از اين مجموعه منتشر كرده است ميپسندم. در واقع شعريت شعر در مجموعه «آوا» نمود بهتري داشته است.
عبدالعلي دستغيب همچنين درباره اشعار سياوش كسرايي گفت: تخيل كسرايي در برخي از شعر هاي او از جمله در شعري به نام« خواب» كه ماجراي يك كابوس را بيان ميكند, بسيار حايز اهميت است همچنين در شعر« رقص ايراني» كه يك نوع رقص ايراني را به شعر آورده است و آهنگ رقص را نيز در شعرش حفظ كرده است. البته تخيل كسرايي در «غزلي براي درخت» نيز بسيار حايز اهميت است.
عبدالعلي دستغيب در ادامه درباره ويژگي ديگر اشعار كسرايي گفت: سومين مشخصه شعر كسرايي استفاده از واژههاي تغزلي است. او حتي در منظومههاي حماسي نيز از واژههايي تغزلي نيز سود ميجويد. لحن اشعار كسرايي به طور كلي شاهانه است يعني در مواردي كه از شكست و غم صحبت ميكند, اين اشعار در خواننده تأثير به سزايي ندارد و از اصالتي نيز برخوردار نيست, اما در شعرهايي كه شادي و پيروزي را بيان ميكند بسيار موفقتر بوده است.
نويسنده كتاب« نقدآثار شاملو» در ادامه افزود: دومين مشخصه شعر كسرايي به خصوص در شعرهاي اوليه او تخيل شاعرانه اوست كه البته تخيل در اشعار اوليه كسرايي نمود بيشتري داشته است. مثلاً در شعر آرش كمانگير: برف ميبارد/ برف ميبارد به روي خار و خارا سنگ/ كوهها خاموش/ درهها دلتنگ/ راهها چشم انتظار كارواني با صداي زنگ ... كه تمام الفاظش تغزلي است. تا جايي كه ميگويد: زندگي زيباست/ زندگي آتشگهي ديرنده پابرجاست... در مجموع بايد خاطر نشان كرد كه اشعار تغزلي كسرايي از اشعار سياسي و اجتماعي او بهتر است.
وي در ادامه افزود: اگر كسرايي در سرودن اشعارش دقت بيشتري به خرج ميداد و تحت تأثير افكار و عقايد دورهاي قرار نميگرفت خيلي موفقتر بود.
نويسنده كتاب «در آيينه نقد» افزود: سياوش كسرايي در آرش كمان گير كه يك داستان باستاني را به زبان روز بيان كرده و قهرمان سازي كرده است. او آرش كمان گير را در كسوت باستاني به زندگي امروزي آورده است. او در منظومه آرش كمان گير زندگي قومي را به تصوير كشيده است كه اسير دست بيگانگان هستند و مورد ظلم و ستم قرار ميگيرند.
عبدالعلي دستغيب در باره منظومه آرش كمان گير تصريح كرد: اين اثر يادآور تاريخ ديرينه سرزمين ايران است كه مورد تعدي و دست درازي تركها، مغولها، يونانيها و اعراب و ... قرار ميگيرد. اين انديشه در منظومههاي قديمي مثل شاهنامه فردوسي نيز منعكش شده است. قومي كه مورد ظلم قوم ديگري قرار ميگيرد و كوششهايش به جايي نميرسد و منتظر رهايي است.
نويسنده كتاب« نقدي بر آثار احمد محمود» در ادامه گفت: در منظومه بهرام ورجاوند هم اين موضوع به خوبي انعكاس پيدا كرده است كه قوم زردشتي در انتظار بودند تا پهلواناني به نام بهرام ورجاوند بيايد و انيران (غير ايرانيها) را از ايران بيرون كند. آرش كمان گير نيز پهلواني ايراني است كه در منازعه ايران و توران جان خودش را در يك تير ميگذارد و به آن سوي سيحون و جيهون پرتاب ميكند و طبق عهدنامه دو كشور, متخاصم, سرزمينهاي غصب شده ايران را به ايران باز ميگرداند. لازم به يادآوري است كه اين روايت در آثار الباقيه ابوريحان بيروني نيز ذكر شده است.
عبدالعلي دستغيب در ادامه با بيان اين مطلب كه سياوش كسرايي در دهه 40 كه چنين فضايي در ايران حاكم بود منظومه سياوش كسرايي را سرود، گفت: به همين دليل اين شعر در فضاي آن روزها بسيار مورد استقبال قرار گرفت و حتي در محافل مبارزان به صورت شعار نيز عمل ميكرد. البته اين مجموعه به رغم نقص هايي كه دارد به خاطر بيان آرمانهاي مردم ايران هنوز هم مورد استقبال خوانندگان شعر قرار ميگيرد.
مترجم «چهار سوار سرنوشت» ادامه افزود: البته اين نوع شعر يعني شعر سياسي تاريخ دار است و تنها در برههاي خاص مورد توجه قرار ميگيرد ولي پابلو نرودا كه خود يكي از شاعران بزرگ اين عرصه است به شاعران جوان اندرز ميدهد كه شعر سياسي نگويند و بگذارند كه تجربههاشان زياد شود و بعد تصميم به سرودن شعر سياسي بگيرند به هر حال از شاعران به نام اين عرصه ميتوان به ماياكوفسكي، ناظم حكمت شاملو را نام برد.
عبدالعلي دستغيب در ادامه با بيان اين مطلب كه اشعار كسرايي از نظر انديشگاني مشكلات بسياري دارد، گفت: پل والري ميگويند انديشه بايد در شعر پنهان باشد مانند عطر و مزه سيب در سيب.
عبدالعلي دستغيب در ادامه افزود: به زعم من اشعاري از نوع اشعار سياسي كسرايي در تاريخ ادبيات ايران زنده ميماند كه از نظر ساختار هنري و زيبايي شناسي حايز اهميت باشد. متأسفانه بسياري از اشعار او در دهه 50 و 60 به لحاظ ملاحضات سياسي سروده شده است نه لحاظ ملاحضات و تجربيات شخصي.
وي در ادامه خاطرنشان كرد كه سياوش كسرايي نظرش نسبت به مسائل اجتماعي بسيار محدود و تك بعدي بود. او شاعري نيست كه بسياري از مسائلي را كه در شعر بيان كرده است خود تجربه كرده باشد. مثلاً زندان تبعيد را. اما شاعراني مثل پابلو نرودا، ناظم حكمت و مانند اين ها, اين مسائل را از نزديك درك كردهاند.
عبدالعي دستغيب در پايان اظهار داشت: به نظر من تنها اشعار تغزلي كسرايي در تاريخ ماندگار خواهد شد. اشعاري مثل؛ «درخت»،« رقص ايراني» و «خواب».