در 28 فروردين ماه 1365 « هيمن» چشم از جهان فروبست. نام او شايد در ميان ديگر خلقها و ملل ايران به حد كافي شناخته نشده باشد. شايد چيز زيادي ، و يا حتي هيچ از او نخوانده و يا نشنيده باشند. اما آوازه نام او سراسر قطعات كردستان را تحت پوشش گرفته. هنوز پس از گذشت بيش از 45 سال، مبارزين خلق كرد در هر گوشه اين سرزمين، در عرصه هاي گوناگون مبارزه حق طلبانه خود، شعر « هيمن» را در سرود و ترانه هاي خود زير لب زمزمه مي كنند.
شعر او همگام با مبارزه خلق كرد، چارچوب مرزهاي كردستان ايران را شكست، و در ديگر قطعات كردستان نيز به سرود مقاومت توده هاي مردم بدل شد.
گه رچي تووشي ره نجه رويي و حه سره ت و ده ردم ئه من
قه ت له ده ست ئه م چه رخه سپله نابه زم مه ردم ئه من
ئا شقي چاوي كه ژال و گه ردني پر خال نيم
ئا شقي كيو و ته لان و به نده ن و به ردم ئه من
گه ر له برسان و له به ر بي به رگي ئيمرو ره ق هه ليم
نو كه ري بيگانه نا كه م تا له سه ر هه ردم ئه من
من له زنجير و ته ناف و دار و به ند باكم ني يه
له ت له تم كه ن بمكوژن هيشتا ده ليم كوردم ئه من
ترجمه فارسي :
گرچه اسير رنج و حسرت و دردم من / تن به شكست از چرخ سفله پرور نخواهم داد، مردم من
عاشقي بر چشم شهلا، گردن مرمرين (هرگز) / عاشقي بركوه و دشت، غارها و كلوخهاي سرزمينم (آري)
اگر از لختي و گرسنگي خشك شوم / تا جان در بدن دارم، خدمت بيگانگان هرگز
از زنجير و طناب و دار و زندان باكم نيست / بكشيدم، تكه تكه ام كنيد، همچنان خواهم گفت: كردم من
در مقدمه اي كوتاه بر اتوبيوگرافي «هيمن» نيازي به معرفي او قاعدتا نمي بايست باشد. هرآنچه گفتني است، او خود گفته. اين اتوبيوگرافي، كه ترجمه آن را طي اين مطلب خواهيد ديد، تا سال 1352 ، زماني كه « هيمن» هنوز دوران تبعيد در عراق را سپري مي كند، در بر دارد.
پس از قيام بهمن1357 و سرنگوني ديكتاتوري شاه، «هيمن» در ميان استقبال بي نظير توده هاي مردم كردستان به مهاباد بازگشت. در كنگره چهارم حزب دمكرات كردستان ايران به عضويت افتخاري كميته مركزي حزب گزيده شد. عنوان «شاعر ملي» گرفت. طي دوران «جنگ سه ماهه» ناچار شد مجددا شهر و خانه را ترك گويد و به آنكه عشق مي ورزيد، « كوه و دشت» سرزمينش پناه برد. در طي سالهاي آخر حيات نيز اقدام به انتشار مجله كردي « سروه» نمود.
حيات سياسي «هيمن» اما در سالهاي پس از قيام بهمن خالي از خطا نبود. در جريان انشعاب گروه موسوم به « پيروان كنگره چهارم»، نام «هيمن» نيز در ميان گروه هفت نفري منشعبين بود. اين گروه به سردمداري غني بلوريان ( تا همين چندي قبل، عضو دفتر سياسي حزب توده ) در جهت اجرا و پيشبرد سياستهاي حزب توده در كردستان دست به هر خيانتي آلود (1). البته نام «هيمن» خيلي زود از ميان گروه هفت نفري حذف شد و در كنار آنها نماند. اين گروه پس از اينكه خدمات كامل خود را به جمهوري اسلامي انجام داد، خودبخود از حيز انتفاع افتاد، و باقي ماندگان به حزب مادر پيوستند، تعدادي در كميته مركزي و برخي در دفتر سياسي جاخوش كردند ! و به شوروي و يا ديگر كشورهاي اروپاي شرقي مهاجر و پناهنده شدند. اما «هيمن» كه از سوي رهبري حزب «جاش» لقب گرفته بود (2)، و از سوي ديگر عملكرد خائنانه اين گروه را در مقابل داشت، سرخورده و پريشان در سالهاي پاياني عمر به آنكه سالها جهت حفظ و اشاعه آن كوشيده بود، يعني كردي نويسي پرداخت.
ترجمه اين مطلب با توجه به امور زير صورت گرفت. در درجه اول «هيمن» يك شاعر كرد ايراني است كه تاثير اجتماعي كلام او نه تنها بخشي از ايران (كردستان) بلكه مرزها را پشت سر گذاشته، و در عراق، تركيه، سوريه و هر آنجا كه كردي زندگي مي كند، باقي مانده است. در حالي كه اين شاعر كرد ايراني به جز در ميان خلق كرد، در هيچ كجاي ديگر ايران شناخته نشده است (3). از سوي ديگر در ميان خلق كرد نيز در اثر سياستهاي سركوبگرانه حكومتهاي سلطنتي و جمهوري اسلامي، كردي نويسي و كردي خواني تنها در اختيار عده معدودي باقي مانده، كه آنهم سينه به سينه از پدر به فرزند منتقل شده يا در اثر تلاش و كوشش فردي ( و تا همين چند سال قبل) پنهاني بوده است. در دوره ديكتاتوري شاه چاپ و انتشار هر نوشته اي به كردي معادل«تجزيه طلبي» قلمداد شد، و تنها براي نصب يك سوپاپ اطمينان در ايران و همينطور جلب كردهاي عراق، راديو كرمانشاه روزانه چند ساعت برنامه به زبان كردي پخش مي كرد. در جمهوري اسلامي با توجه به گستردگي مبارزه و مقاومت خلق كرد، اجازه انتشار محدود به زبان كردي صادر شده، اما همچنان تدريس آن ممنوع است (4)
به نظر مي رسد اين سياست در جهت جلوگيري از انتشار كردي نويسي و كردي خواني، با هدف فاصله انداختن و ايجاد گسست ميان دو دوره فرهنگ، تاريخ و ادبيات اين ملت و تحليل بردن تدريجي آن در ملت غالب صورت مي گيرد. اگر در تركيه حكومت آتاتورك با تغيير الفبا و خط زمينه هاي اين گسست تاريخي را نه فقط براي ملت كرد، بلكه براي ملت ترك نيز فراهم آورد، در ايران شوونيسم حكومتهاي مركزي با جلوگيري از تدريس زبان و نوشتار ديگر ملل ساكن كشور، و تحليل بردن تمامي ديگر ملل در ملت فارس قصد ايجاد ملت واحد ايران ( معادل ملت فارس) را پيش برده است. به اين ترتيب و در اثر اينگونه سياستهاست، كه بسيارند تحصيل كردگان و روشنفكران خلق كرد ( بخصوص در ايران و تركيه) كه بدليل عدم آشنائي با خواندن و نوشتن زبان مادري خود بناچار مفاهيم و مطالب خود را مي بايست به زبان ملت غالب ارائه دهند ! و قابل توجه است كه به سر ادبيات ملتي كه روشنفكرانش قادر به مطالعه آن نيستند، پس از چند سال چه خواهد آمد؟ بغير از اينكه آن را در موزه هاي باستانشناسي و براي محققين و متخصصين امر بگذارند، آيا كارآيي ديگري نيز مي توان برآن متصور بود؟
در اتوبيوگرافي «هيمن» اشارات مكرر و نگاه مثبت او به حزب توده قابل توجه است. اين امر واقعيتي است كه در مقطع سالهاي 1320 و دهه پس از آن تنها جريان ترقيخواه و پيشرو سراسري در ايران حزب توده بوده است. در اين دوره تاريخي هر آنكسي كه جلب مبارزه اجتماعي شده و در راه مخالفت با سلطه دربار، ارتجاع و امپرياليسم حركت كرده خواه ناخواه مي بايست يا در صفوف حزب توده و يا در كنار آن قرار گيرد. و اين امر البته نه به علت انقلابيگري و يا اصالت حزب توده، بلكه تنها بدليل منحصر بفرد بودن اين جريان است. تاثيرات اين دوره تاريخي و تصوراتي كه از اين دوره در ذهن«هيمن» باقي مانده بود، مي تواند يكي از دلايل اصلي حمايت اوليه او ازگروه موسوم به «پيروان كنگره چهارم» باشد. اما سنگ سخت واقعيت ضد مردمي بودن رژيم جمهوري اسلامي، خيلي زود «هيمن» را ( كه نه يك تحليل گر و متفكر سياسي بلكه تنها شاعري توانا و پر احساس بود) از سياستهاي ضد مردمي اين گروه جدا كرد، و واقعيت وجودي حزب توده و عوامل كردش در كردستان را بر او گشود. از همين رو مدت كوتاهي پس از انشعاب و مشاهده خوش خدمتيهاي اين جماعت به عوامل سركوب رژيم، «هيمن» ار آنها نيز كناره گرفت.
از ديگر مقاطعي كه طي اين مطلب مورد اشاره قرار مي گيرند، جنبش دهقاني سال 1331 در منطقه بوكان و فيض الله بگي است. اين جنبش خودبخودي كه در ايندوره به مصادره اراضي زمينداران بزرگ توسط دهقانان و زارعين انجاميد، طي اين سالها يكي از جدي ترين عرصه هاي مبارزه طبقاتي در كردستان بوده است، و توسط زمينداران بزرگ اين دوران، و تحت حمايت رژيم شاه به خون كشيده شد (5). در مورد اين جنبش تا كنون عموما سكوت شده است، نه حزب توده و نه جريانات انقلابي منطقه اي فعال در اين دوره، نه مدارك و اسنادي ارائه داده اند و نه به آن پرداخته اند. شايد در فرصتهاي آينده به نحو گسترده تري بتوان به اين جنبش پرداخت. دوره ديگري كه مورد اشاره قرار مي گيرد، جنبش مسلحانه سالهاي 1346 - 1347 در كردستان ايران است. اين جنبش بعلت گستردگي و تاثيري كه بر «جزيره ثبات» شاهنشاهي به مدت بيش از يكسال داشت در ميان مبارزين ديگر مليتهاي ايران شناخته شده تر است. اولين نطفه هاي مبارزه چريكي عملي عليه ديكتاتوري شاه در اين مقطع بسته شد. سركوب اين جنبش توسط ارتش و ژاندارمري شاه از سويي، و عوامل ملا مصطفي بارزاني از ديگر سوهرگز از خاطر ملت كرد ايران زدوده نشد، و ملا مصطفي و افرادش ديگر نتوانستند اعتبار و محبوبيت سابق خود را نزد توده هاي مردم كرد ايران مجددا كسب كنند (6).
در پايان توضيحاتي در رابطه با مطلب ترجمه شده لازم است. اين مطلب از پيشگفتار مجموعه اشعار « تاريك و روون» [ سايه روشن] برداشته و ترجمه شده است (7). نگارنده اين سطور كوشيد تا شايد چند شعري از اين مجموعه را نيز ترجمه كند. اما پس از جند بار كوشش عبث به اين نتيجه رسيدم، كه توانايي اين كار در من نيست و تنها يك شاعر قادر خواهد بود در ترجمه شاعري ديگر، گوشه هايي از احساس سراينده در زمان سرودن شعر را انعكاس بخشد. و براي من كه در اين زمينه از ذوق هنري كاملا بي بهره ام، توقف در همين جا حاوي صرفه بيشتري است ! شايد روزي شاعران مترقي و انقلابي وطنمان گوشه چشمي نيز به ادبيات غني اين تكه از سرزمين كثيرالملله ايران بيندازند، و ادبيات و هنر ملت كرد را به ديگر ملل ايران بشناسانند.
در اين مطلب تمامي نكات داخل ( ) از نويسنده « هيمن» است و توضيحات مترجم درون [ ] آمده است، و هرجا كه نياز به توضيحي احساس شده در زير صفحه به مطلب اضافه شده. در نتيجه تمام توضيحات زير صفحه از مترجم است. اسامي ماههاي سال به كردي آمده ، و معادل فارسي شان درون [ ] گذاشته شده است. اشعار كردي اي كه در ضمن مطلب بودند، ترجمه تحت اللفظي شده و در همه جا هر دو صورت كردي و فارسي آن آمده است. البته همانطور كه اشاره شد، اين ترجمه ها نه در حد ترجمه يك شاعر، اما براي جلوگيري از سكته در مطلب در حد امكان و توانائي بوده است.
توضيحات :
1 – تا حد طرح ريزي و اقدام براي ترور رهبران حزب دمكرات در همان مقطع زماني، همكاري با پاسداران در تهاجمات مسلحانه به شهرهاي مختلف كردستان، و بازپس گيري آنها توسط رژيم. از جمله اشنويه، همكاري اطلاعاتي و معرفي و شناسائي افراد و فعالين مقيم شهرهاي كردستان در زمان خروج پيشمرگان از شهر و اقامت در روستا و كوه.
2 – عليرغم اينكه نام «هيمن» در ميان جمع منشعبين اعتباري كاذب به آنها بخشيد، و همراهي (هر چند كوتاه مدت) او با اين گروه، دوره اي از حيات سياسي او را آلوده نمود. اما حزب دمكرات با «جاش» ناميدن همه گروه، بدون قائل شدن تفاوتي،راه را بر تغيير سياست برخي از افراد اين گروه مسدود نمود. افرادي كه شايد پس از آگاهي از سياستهاي ضد مردمي اين گروه، حاضر نمي بودند با آنان ادامه دهند و جدا مي شدند. اين نحوه برخورد كه فقط مختص حزب دمكرات نبوده، در تداوم خود مي تواند به فجايعي نيز منجر شود. شهادت فدائي خلق رضا پيراني توسط پيشمرگان جزب دمكرات، در دوره گذشته و در دوره اخير كمين گذاري و حملات مختلف به پيشمرگان « رهبري انقلابي» هر كدام نشان از نوع برخوردي دارند كه راه را بر توافق ميان دو گروه، و در مورد جماعت « پيروان كنگره چهارم» راه را بر اعضاي صادق، اما نا آگاه آنها براي جدايي از سياستهاي رسواي رهبري مسدود خواهد كرد، و دود آن مستقيما به چشم ملت كرد خواهد رفت.
3 – طبيعي است كه نه رژيم سلطنت و نه جمهوري اسلامي هيچ انگيزه و علاقه اي به شناساندن و معرفي ادبا، نخبگان و روشنفكراني از مليتهاي غير فارس، كه خصوصا بخشي از زندگيشان صرف مبارزه ملي شده باشد، و يا در راه حفظ و شناسائي فرهنگ ملي خود كوشيده باشند، نداشته باشند. اما «كانون نويسندگان ايران» چطور؟ در طي حدود يك دهه كه از عمر« كانون نويسندگان ايران در تبعيد» مي گذرد، و به همين علت «تبعيد» از آزادي عمل نسبتا بيشتري برخوردارند، به قدرداني و بزرگداشت كداميك از نويسندگان، شعرا و روشنفكران ديگر مليتهاي ايران پرداخته شده؟ آيا به نظر گردانندگان «كانون نويسندگان ايران» نيز «ايران» تنها شامل فارسي زبانان و فارسي نويسان مي شود؟ يا اينكه ديگر مليتهاي ساكن ايران، از جمله ملت كرد نيز مي توانند زبان، فرهنگ و ادبيات خود را حفظ كنند و همچنان «ايراني» باشند؟ «آغاز جدا سري» هرگز از جانب خلق كرد نبود. اما اين تنها يك نمونه از نحوه برخورد بخشي از روشنفكران ( بخشا مترقي) به اين مهم بوده است. تنها آثاري كه تا كنون در اين رابطه ديده شده، از جانب شاعر بزرگ ايران احمد شاملو در جريان برگزاري مراسم كمك به آوارگان كرد بود، كه به شعر خواني ترجمه آثار «شيركو بيكه س» پرداخت. سيد علي صالحي نيز مطلبي در رابطه با شاعران كرد عراق در دنياي سخن نوشت. اما از«كانون نويسندگان ايران» هنوز خبري نيست.
4 – حزب دمكرات و كومه له در سالهاي اوليه پس از سرنگوني ديكتاتوري شاه، اقدام به برگزاري كلاسهاي آموزش خواندن و نوشتن كردي كردند. اما با حاكم شدن شرايط جنگي بر منطقه، كه الزامات جابجايي سريع مدارس، در پي حملات وحشيانه عوامل رژيم به روستاها و قتل عام ساكنين را بدنبال داشت، و از سويي كمبود كادر آموزشي، و بسياري ديگر الزامات يك سيستم آموزشي علمي، طبعا اين امر محدود و محدود تر شد.
5 – در كردستان ايران هرگاه كه نشانه هاي ضعف حكومت مركزي پيدا شده، و زمينه اي براي گسترش مبارزه ملي فراهم بوده، جنبش دهقاني نيز با مصادره اراضي زمينداران بزرگ همراه و همگام جنبش ملي شده است. طي سالهاي 1358 - 59 نيز جنبش مصادره اراضي در منطقه مكريان به دستگيري زمينداران بزرگ ( كه اين بار توسط آيت الله حسني مسلح شده و مشغول همكاري با رژيم بودند) و همينطور تشكيل اتحاديه هاي وسيع دهقاني در كردستان انجاميد. براي درك نقش افرادي چون شهيد فواد مصطفي سلطاني در اتحاديه هاي دهقاني كردستان، مي بايست فدائيان شهيد توماج، مختوم، واحدي و جرجاني و نقش آنان در ستاد شوراهاي تركمن صحرا را يادآوري نمود.
6 – شركت فعال عوامل «قياده موقت» در سركوب مردم و پيشمرگان، دوش بدوش پاسداران و ارتش جمهوري اسلامي طي سالهاي اوليه جنبش مقاومت خلق كرد در ايران، و سپس همكاري و نزديكي بيش از پيش ميان رهبري « اتحاديه ميهني كردستان عراق» با رژيم ايران ( عليرغم مواضع مترقي و ضد ارتجاعي اوليه آنها ) اعتبار اين جريانات را در كردستان ايران به شدت كاهش داده. در حالي كه در سالهاي گذشته بسياري از مبارزين كرد ايراني، با پذيرش رنج و مرارت بسيار مرز را پشت سر مي گذاشتند تا در صفوف پيشمرگان اين جريانات جهت كسب حقوق ملي خلق كرد مبارزه كنند. امروزه با اين سوابق و عملكرد در رابطه با مبارزه ملي كرد در ايران و تركيه، اعتماد به آنها از جانب گروهها و احزاب كرد ايراني و تركيه نيز بسيار محدود و مشروط شده است.
7 – در اين مقدمه شايد مي بايست به مقام شعري « هيمن» نيز پرداخته مي شد. اما براي خواننده فارس زبان كه هنوز اطلاعات كافي در مورد ادبيات، شعرا و نويسندگان كرد ندارد، اين امر نقض غرض مي بود. به هر صورت مقام شعري « هيمن» در پيشگفتار همين مجموعه ( تازيك و روون) توسط دكتر قاسملو در سالهاي پيش از سرنگوني ديكتاتوري سلطنت، در مطلبي تحت عنوان « شاعر خلق» مورد بحث قرار گرفته، كه علاقمندان را به اين مطلب رجوع مي دهم.
18 فوريه 1993
سيامند