جمعه 3 فروردين 1386

پنج شعرِ کوتاه، ناصر زراعتی

ناصر زراعتی
...منتظر نمان تا باران بند بيايد / از خانه بيا بيرون! / چتری اگر داری بردار / وگرنه، نهايتش خيس می‌شوی

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


(يک)

پيراهنی از مَلمَل پوشانده
بر درختانِ عُريانِ اسفند‌ماه
اين مِهِ بامدادی.

(دو)

کدام زوجِ عاشق
برفِ نشسته بر اين نيمکتِ سنگی را
پاک خواهند کرد
در خلوتِ زمستانیِ اين باغِ دور‌اُفتاده؟

(سه)

اين درختِ پير
خُشک نخواهد شد:
می‌خواهد نامِ دو عاشق را
ـ حکّ‌شده بر تنه‌ی خويش ـ
زنده نگه‌دارد.

(چهار)

منتظر نمان تا باران بند بيايد
از خانه بيا بيرون!
چتری اگر داری بردار
وگرنه، نهايتش خيس می‌شوی.

(پنج)

بویِ خوشِ قهوه
در اين بعدازظهرِ سردِ آفتابی
مرا به سال‌هایِ جوانی پرتاب می‌کند
از اين خيابانِ خلوتِ غُربت:
تهران، پياده‌روِ آشنایِ خيابانِ منوچهری

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/32987

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'پنج شعرِ کوتاه، ناصر زراعتی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016