به احترام ناصر زرافشان
و اعضای کانون نويسندکان در ايران
مروری تاريخی
رد پای جمع های ادبی در ايران را می توان در قرن ها پيش از قرن ۱۸ ميلادی يافت . از آغاز قرن هيجدهم ميلادی اما اين جمع ها شکل گرفته تر و با برنامه تر در عرصه ی فرهنگ و هنر جامعه ظاهر شدند.
پيش از انقلاب مشروطه, در نيمه دوم قرن دوازدهم – اواخر دوره ی افشاريه- "پيشقدمان نهضت ادبی" در راه شکل دهی اين دست انجمن ها گام بر داشتند. شهر اصفهان کانون نهضت بود. نخستين جمع را در اين دوره " مير سيد علی مشتاق" که از سادات حسينی اصفهان بود بر پا کرد(۱۱۷۱ ه- ق) و " منظومه ای از گويندگان جوان , که اکثرا از مردم اصفهان بودند" حول انجمن مشتاق گرد آمدند. ("گفته شده است پيش از انجمن مشتاق نيز انجمنی در کاشان وجود داشت که مشتاق با عاشق, مجمر, صباحی بيگدلی, آذر بيگدلی, محتشم کاشانی و آذری قمی ( صاحب آتشکده آذر)از اعضای آن بودند. مشتاق پس ازجدايی از اين انجمن به اصفهان رفت و انجمن مشتاق را تاسيس کرد.")
در زمان آغا محمد خان قاجار, حاکم شهر اصفهان ميرزا عبدالوهاب نشاط انجمنی از سخنوران گرد آورد که " به امور ادبی و کار روی اسلوب های گوناگون کلام" می پرداختند. اين انجمن " انجمن نشاط " نام گرفت. فتحعلی شاه "شاعر و شاعر نواز "هم بعد ها سبب شکل گيری " انجمن خاقان" شد. اين انجمن عرصه ی رقابت های شعر خوانی و طبع آزمايی ای بود برای دستيابی به لقب " پر افتخار" ملک الشعرايی از خاقان. ملک الشعرای صبا,مجمرو نشاط از پا های اصلی اين انجمن بودند.
" انجمن دانشوران" در سال ۱۲۹۴ ه – ق تحت نظر شاهزاده عليقلی ميرزا اعتضاد السلطنه, وزير علوم, شکل گرفت ..عليقلی ميرزا پسر فتحعلی شاه قاجار بود و می گويند " اهل ذوق و فضل" می نمود. اين انجمن" نامه دانشوران" را منتشر می کرد که در آن جمعی از فضلا و علما در اين نامه " شرح احوال و صفات بزرگان ادب و قلم و سياست را می نوشتند."
در قزوين و کاشان و ساير شهر ها نيز اين نوع انجمن ها پا گرفت. سخنرانی قره العين در يکی از همين انجمن ها دردشت" بدشت" ,در ۷ کيلومتری شاهرود, سبب شد تا او به امر شاه کشته شود.
اين دست انجمن های ادبی متمايل به در بار بودندو حکومت ها نقش پايه ای در شکل گيری شان داشتند., به همين دليل اهل قلم مخالف حکومت در" خلوت می ماندند" و به ناچار منزوی بودند.
در آن هنگام روز نامه ها نيز مرا کزی برای تجمع گروهی از اهالی فرهنگ و هنر بودند, و بدل به نوعی " تشکل و انجمن" می شدند. کاغذ اخبار ميرزا صالح شيرازی( ۱۲۵۳ ه- ق) به عنوان يک روزنامه دولتی سخنگوی دربار و اهل قلم در باری بود و روزنامه نگاران نيز در رديف کارمندان دولت. حتی " وقايع اتفاقيه" نيز که به اصرار و ابتکار امير کبير با فاصله ۱۱ سال پس از انتشار آخرين کاغذاخبار در " دارالخلافه مبارکه سمت انطباع يافت" در غايت همين ويژگی را داشت .
با انقلاب مشروطه روند بر پايی , رشدو گسترش انجمن ها و تشکل های فرهنگی و هنری سرعت گرفت.منطق انقلاب مشروطه , به عنوان حرکتی مردمی, روشنگرانه و آزادی خواهانه سبب شد تا حدی کيفيت دموکراتيسم برنامه ای و ساختاری به فضای بسته اين انجمن ها و تشکل ها راه يابد.در نخستين گام بسياری از اين انجمن ها تلاش کردند از دربار و حکومت فاصله بگيرندو مستقل عمل کنند.برخی از اين جمع ها در حد تشکل های سازمان يافته پيش رفتند اما بيش ترين شان در حد همان جمع های شعر خوانی و طبع آزمايی باقی ماندند. اين جمع ها در مجموع عمرشان کوتاه بود , و گفته شده است " آلودگی" ها بيش از هر چيز سبب تعطيلی شان شد.
محمد علی فروغی همراه با ميرزا علی اکبر خان داور و تنی چند پايه گذاريکی از نخستين انجمن های ادبی دوران مشروطيت بودند.( برخی از انجمن ها ی فرهنگی ( آموزشی), مذهبی و اجتماعی که در اين دوره فعال بودند, و يا به فعاليت شان ادامه دادند, تعدادی از اهالی قلم را جذب کرده بودند, اين انجمن ها را در زمره انجمن های ادبی نمی توان قرار داد, انجمن اخوت , انجمن معارف و.... نمونه اند.)
حسن وثوق الدوله, در سال ۱۲۹۰ ه- ش " انجمن بی نام" را داير کرد.محل جلسات اين انجمن خانه او در سليمانيه ( انتهای دوشان تپه) بود. وقتی وثوق الدوله, که اهل قلم و شعر شناس می نمود به مقام نخست وزيری رسيد اين انجمن تعطيل شد.( ۱۲۹۳ ه- ش)
ملک الشعرای بهار و جمعی از جوانان که خواستار " تجديد نظر در طرز و رويه ادبيات ايران" بودند به سال ۱۲۹۴ " انجمن دانشکده" را بر پا کردند , انجمنی که ادامه ی " جرگه ی دانشوری " رشيد ياسمی بود. اين جمع که تلاش می کردند رهبری ادبی آن دوره را به عهده بگيرند , نشريه " دانشکده" را منتشر کردند.( از ارديبهشت تا اسفند ۱۲۹۷ ه- ش )
در گير و دار کودتای رضا خان و سيد ضيا ء( سال ۱۲۹۹) انجمن ها و تشکل های فرهنگی متعددی شکل گرفتند. "انجمن ادبی ايران" از سوی وزارت فرهنگ به رسميت شناخته شد و در تالار آيينه اين وزارت خانه جلسات اش را برگزار می کرد. پيش تر اين جلسات در خانه های اعضا و دوستداران انجمن تشکيل می شد, خانه
های وحيد دستگردی, حسينقلی قزل اياغ, ميرزا رضا خان نايينی, ملک الشعرای بهار, اديب السلطنه سميعی و.... نيز محل برگزاری اين جلسات بود.اين انجمن در همدان , اصفهان , شيراز و برخی ديگر از شهرستان ها شعبه هايی نيز بر پا کرده بود. جدا از اين نوع شعبه ها و شاخه ها در شهرستان ها نيز تاسيس و فعاليت های انجمن ها و جمعيت های فرهنگی و هنری گسترشی چشمگير داشت , به ويژه در گيلان و آذربايچان که از دروازه های ايران به سوی روسيه و اروپا , و فرهنگ وتمدن غرب بودند. جمعيت فرهنگ رشت , فرهخت انزلی, جمعيت فرهنگ تبريز, جمعيت فرهنگ قزوين نمونه هايی از جمعيت های فرهنگی و هنری فعال اين دوره بودند. برخی از اين جمعيت ها زايده های احزاب سياسی شدند, که جمعيت " فرهنگ رشت" در رابطه با حزب کمونيست ايران بتدريج چنين ويژگی ای يافت.
در اين دوره ( سال های ۱۲۸۵ تا۱۳۰۴ شمسی) مطبوعات نيز نقش انجمنی و تشکلی ايفا کردند و يا در شکل گيری آن ها سهم داشتند. در اين ميان حضور ارزشمند محمد تقی بهار , عشقی, اشرف الدين گيلانی , دهخدا و.... غير قابل انکار است.
جنبش سنديکايی و اتحاديه ای نيز که از سال ۱۲۸۴ ه- ش آغاز شده بود , بعد از سال ۱۲۹۰ اوج چشمگيری داشت. اين جنبش ها تا سال ۱۳۰۰ ه- ش نيز فعال بودند. نخستين اتحاديه کارگران چاپخانه ها نيزدر اين سال ها پا گرفت.اين دست اتحاديه ها اگر چه خصلت صنفی شان بر ساير ويزگی های شان می چربيد اما از طرح خواست های دموکراتيک فرهنگی و هنری نيز غافل نمی شدند.
رضا شاه خلاف پادشاهان قاجار, حتا تمايل وروحيه ی شکل دهی انجمن های ادبی را نيز نداشت. در دوران سلطنت رضا شاه " تشکل های زنان " , که برخی فعاليت های فرهنگی و هنری نيز داشتند, جانی گرفتند.تعداد اندکی ازاين تشکل ها به گونه ای نسبی, مستقل بودند, اما حتی رضا شاه بر اکثر سازمان ها و " کنگره " های زنان نظارت داشت. " جمعيت نسوان وطن خواه" که سال ۱۳۰۱ شکل گرفت , و يا " انجمن مخدرات وطن"
, به رياست محترم اسکندری, نمونه هايی از اين دست تشکل ها بودند.
رضا شاه " سازمان پرورش افکار" را نيز پايه گذاری کردتا که افکار و فرهنگی را رواج دهد که در شعار اين سازمان به وضوح خود نمايی می کرد: " چه فرمان يزدان, چه فرمان شاه".
دوره ۲۰ ساله ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۰ انجمن ها و جمع های ادبی انگشت شماری فعال بودند. وحيد دستگردی پس از کناره گيری از انجمن ايران, اواخر سال ۱۳۱۱ ه- ش انجمن ادبی " حکيم نظامی" را تاسيس کرد, و به ياری همين انجمن مجله ی " ارمغان" را منتشر کرد.
" اصحاب چهارشنبه" در اتاق مدرس مدرسه ی سپهسالار, زير ساعت مدرسه , تشکيل می شد. محيط طباطبايی, احمد آرام, حسين خديو جم, مرتضی مطهری, محمد معين, مجتبی مينوی,حبيب يغمايی و....برخی از اعضای اين جمع ادبی بودند.
در اين دوره دو گروه ( محفل) ادبی نيز فعال بود." گروه ربعه "( ادبای ربعه) که بزرگ علوی, مجتبی مينوی, مسعود فرزاد و صادق هدايت افراد اصلی آن بودند و افرادی مثل مين باشيان, حسين سرشارو درويش ( آندره سوريوگين) به آن ها می پيوستند. گروه ديگر که گروه سبعه" ( ادبای سبعه) بود, سعيد نفيسی , رشيد ياسمی و... افراد اصلی آن بودند.
ملک الشعرای بهارنيز بارهاتلاش کرد انجمنی که " نماينده ی واقعی ادب و فرهنگ اصيل ايران و راهنمای شاعران و نويسندگان باشد , بر پا کند , که نتوانست.
روزنامه ها در اين دوره " دوران سکوت" را می گذراندند. رضا خان می دانست مطبوعات محوری خواهند شد برای شکل گيری تجمع ها و تشکل ها, بنابراين روزنامه نگاران مترقی را يا به زندان افکند, يا لبانشان را دوخت
ويا جان شان را گرفت. دراين دوره تک وتوکی نشريه ادبی توانستند نفسی بکشند.
پس از رضا شاه , با آغاز حکومت پسرش – بی آنکه شاه جوان و گردانندگانش نقش مثبتی داشته باشند- دوره ای کوتاه مردم ايران زندگی سياسی نسبتا" آزادانه ای را تجربه کردند. اين دوره , دوره شکل گيری و فعاليت و تحرک مجدد انجمن ها و تشکل های فرهنگی و هنری بود.
جمع های ادبی در اين دوره نه فقط در خانه ها و کلاس های مدارس, که در تالارها و سالن های مختلف دانشکده ها و کافه های مختلف تهران و شهرستان ها گرد می آمدند.برای نمونه , کافه فردوسی و زرنواز پاتوق صادق هدايت و دوستانش, رفقای ربعه و " جعفرخان های از فرنگ برگشته " بود.
"انجمن ادبی ايران" مجددا" در سال ۱۳۲۰ ه- ش به رياست اديب السلطنه سميعی و با ياری ملک الشعرای بهار و جمعی از شاعران و نويسندگان پا گرفت .عمارت "فرهنگستان ايران" در اختيار اين جمع قرار گرفت و هر هفته در آن جلسه بر گزار می شد. در اين جلسات شاعران و نويسندگان آثار خود را می خواندند و در باره ی آن ها بحث و گفت و گو می کردند.در همين انجمن طرح هايی برای تاليف کتاب لغت نامه , داستان و سناريو تهيه شد که در حد " طرح" ماند.
انجمن ها و تشکل های فرهنگی و هنری زنان نيز رشد و گسترش داشتند, اما بيش ترين آن ها از طريق نظارت دربار و " اشرف پهلوی" کارهای شان سامان داده می شد." کانون بانوان" که در سال ۱۳۲۷ شکل گرفت و رياست آن با هاجر تربيت بود , يکی از تشکل های مهم زنان آن دوره بود.
در همين سال ملک الشعرای بهار " جمعيت ايرانی هوادار صلح" را بنيان نهاد, و قصيده ی معروف " جغد جنگ" را بر پيشانی اين جمعيت نشاند. روزنامه " مصلحت" به مديريت احمد لنکرانی نيز نشريه اين جمعيت بود, جمعيتی که بسياری از شاعران و نويسندگان در آن فعال بودند.
مهم ترين رويداد فرهنگی و هنری اين دوره , ويکی از رخدادهای مهم ادبی در دويست سال گذشته , برگزاری" نخستين کنگره نويسندگان ايران " در سال ۱۳۲۵ بود. ۴ تير ماه اين سال به دعوت" انجمن روابط فرهنگی ايران و شوروی" اين کنگره با شرکت بيش از ۱۰۰ نفر از نويسندگان و شاعران و محققان ايرانی , که برپا دارندگان بسياری از جمع های ادبی بودند, برگزار شد.
ملک الشعرای بهار, عبدالحسين نوشين, نيمايوشيج, احسان طبری, صادق هدايت, بزرگ علوی, علامه دهخدا, پرويز ناتل خانلری و....از شرکت کنند گان در اين کنگره بودند.اين کنگره در باغ " خانه فرهنگ" و در حضور قوام السلطنه, نخست وزير, و عده ای ديگر از وزرا و سفير کبير شوروی در ايران بر پا شد.
در قطعنامه اين کنگره آرزو شده بود که: " نويسندگان ايران در نظم و نثر, سنت ديرين ادبيات فارسی , يعنی طرفداری از حق و عدالت , و مخالفت با ستمگری و زشتی را پيروی نمايند ودر آثار خود ازآزادی و عدل و دانش و رفع خرافات هواخواهی نموده و....". در اين قطعنامه قرار شد :" کنگره تاسيس يک کميسيون تشکيلات موقتی را که بنياد اتجاديه گويندگان و نويسندگان ايران باشد, پی ريزی کند."
در دوره نخست وزيری مصدق نهادهای دموکراتيک وصنفی بيش تر و فعال تر شدند. حمايت مصدق از انجمن های صنفی و دموکراتيک مستقل , می توانست آغاز شکل گيری و فعاليت انجمن ها و تشکل های فرهنگی و
هنری با ساختارها و برنامه هايی صنفی و دموکراتيک باشد اما کودتای ۲۸ مرداد امان نداد.
کودتای ۲۸ مرداد سرکوب خشن همه ی انواع تشکل ها, انجمن ها و جمع های مستقل و دموکراتيک را به همراه داشت. محمد رضا شاه با استفاده از تجارب کشور های ديگر تلاش کرد تشکل ها وانجمن های فرهنگی و هنری سلطنت ساخته راه بياندازد . محمد رضا شاه با ياری اهل قلم هوادار رژيم مستبدش تا حدی موفق شد.
دوره ی پس از کودتا , دوره ی انجمن های خانگی و تجمع های مخفی در کافه ها و انتشاراتی ها بود. البته بودند انجمن ها و " کلوپ هايی که امکانات و فعاليت علنی داشتند.
" انجمن قلم PEN Club که زين العابدين رهنما, عبدالحسين وزيری, حسين شاه زيدی و محيط طباطبايی از چهره های شناخته شده اش بودند, دفتری نزديک دانشگاه تهران داشت. ابراهيم صهبا, عباس خليلی, عبدالحسين فرامرزی, انجوی شيرازی, مصطفی الموتی و برخی ديگر در اين جمع حضور می يافتند , و آثار خود را ارايه می کردند."
سال های ۱۳۳۹-۱۳۳۸ در برخی از شهرستان ها نيز انجمن های ادبی خانگی فعال شدند. شفيعی کدکنی می گويد: ".... بعد ها مثلا" انجمن ادبی داشتيم و انجمن های ادبی مختلف در خراسان ما بود, اولش با همان دکتر شريعتی ...اسمش را هم گذاشته بودند" انجمن ادبی پيکار"... به هر حال دکتر فياض پای ثابت همه ی انجمن ها ی ادبی مشهد بود, يعنی هم به انجمن ادبی " پيکار" ما می آمد , هم به انجمن خانه ی قهرمان می امد, هم به انجمن ادبی خانه ی سرگرد نگارنده می آمد.
سال۱۳۴۱ , سال " انقلاب سفيد" شاه بود. شاه و" فرهنگ ورزان و هنر پروران" دوروبرش , همچون فرح ديبا و اشرف پهلوی و شجاع الدين شفا ها دست به کار شدند تا مجدانه و فعالانه, و با سياست تطميع و تحبيب و تهديد, تشکل های فرهنگی و هنری درباری و مناسب " انقلاب سفيد" بوجود آورند.
از سوی ديگر بسياری از اهالی فرهنگ و هنر ,به ويژه اهل قلم آزاد انديش و آزاديخواه گامی فراتر از انجمن ها و جمعيت های ادبی برداشته و در راه تاسيس تشکل های مستقل صنفی و دموکراتيک پيش رفتند .
در نيمه ی اول سال ۱۳۴۱ تعدادی از نويسندگان و مترجمان و خبرنگاران و عکاسان مطبوعات در پارک شهر تهران گرد آمدندو سنديکای نويسندگان و خبر نگاران مطبوعات را تاسيس کردند.
اين اقدام در شرايطی که فشار سانسور دولتی با حضور انواع و اقسام " محرمعلی خان" ها و اداره های مختلف ساواک رمق مطبوعات را گرفته بودند,يکی ازارزشمند ترين گام ها در جهت تامين منافع و حقوق اين صنف و نيز حق بر پايی تشکل صنفی و دموکراتيک بود.
رژيم شاهنشاهی که نقش و جايگاه مطبوعات و کتاب و تشکل های مستقل اهل قلم را در تحولات دموکراتيک در جامعه می دانست , به گونه ای کنترل شده , با کمک های بيدريغ و به اهل قلم هوا خوا ه اش دست به انتشار مطبوعات ريز و درشت, انجمن های مختلف کتاب و بنگاه های متنوع نشر و ترجمه , بر پايی برنامه های ادبی و انجمن و تشکل سازی های رنگارنگ زد. " انجمن کتاب" و متعلقاتش به سرپرستی احسان يار شاطر , که فعاليت خود را از سا ل ۱۳۳۶ آغاز کرده بود , يک نمونه ی پرکار و پرتحرک بود. ميزان حمايت رژيم از اهل قلم هوادارش به حدی بود که برای نمونه در سال های ۱۳۵۳-۱۳۵۲, در شرايطی که رژيم به بهانه گرانی کاغذ دست به تهديد تعطيل کردن برخی از روز نامه ها و مجلات زد, و بر تعداد ۶۵ روزنامه نگار , نويسنده و مترجم ممنوع القلم می افزود , انجمن ها و بنگاه ها و مطبوعات هوادار و مورد حمايت اش با تورم کاغذ مواجه بودند.
در همين دوره بخشی از نويسندگان , شاعران, مترجمان و محققان روشنفکر و روشنگر , که جمع های ادبی خود را در خانه ها , کافه ها , دانشگاه ها, کتابفروشی ها , دفاتر روزنامه ها و مجلات مستقل, مطب ها( به ويژه مطب " دلگشا"ی دکتر ساعدی) بر پا می کردند به فکر تاسيس تشکل مستقل صنفی و دموکراتيک اهل قلم افتادند. همين مجموعه , همراه با بسياری ازاهل قلم ساکن در شهرستان ها, سر انجام در کنار فعاليت های ادبی و پژوهشی , با اعلام اعتراض علنی خود عليه سانسور, و نبود آزادی انديشه و بيان و قلم , جسورانه يکی از کارآ ترين و پر افتخار ترين تشکل های مستقل صنفی , دموکراتيک , و فرهنگی و هنری تاريخ ميهن مان , يعنی کانون نويسندگان ايران را شکل دادند. اين تلاش ها که در فاصله ی سال های ۱۳۴۶-۱۳۴۵ صورت گرفت , سبب شد ند تا کانون نويسندگان ايران فعاليت رسمی و علنی خود را از ارديبهشت سال ۱۳۴۷ آغاز کند.
ادامه دارد
برخی از منابع :
۱- يحيی آريان پور, از صبا تا نيما( تاريخ ۱۵۰ سال ادب فارسی) دو جلد- چاپ پنجم ۱۳۵۷, شرکت سهامی
کتاب های جيبی
۲- کتاب سال کيهان , جلد هشتم, سال ۱۳۴۸, سردبيرو مسيول دکتر مهدی سمسار, معاون رحمان هاتفی, صاحب امتياز مصطفی مصباح زاده
۳- ميرزا صالح شيرازی, گزارش سفر, انتشارات راه نو , تهران ۱۳۶۲
۴- همايون کاتوزيان, مشروطيت و نوگرايی ادبی, ايران فردا , شماره ۲, مرداد و شهريور ۱۳۷۱
۵-هوشنگ پور شريعت , دانايی و بينايی – از خانه ميرزا صالح تا سنديکای خبرنگاران و نويسندگان, دنيای سخن , شماره ۵۵, خرداد و تير ۱۳۷۲
۶- شمس لنگرودی , تاريخ تحليلی شعر نو, جلد اول , دوم و سوم ( از سال ۱۲۸۴ تا ۱۳۴۹ ).
۷- علی اکبر قاضی زاده , مطبوعات, مصلحت و سياست, مجله گردون , شماره ۲۱و۲۲ (ص ۱۸تا ۲۵) ۱۳۷۲
۸- علی کباری, ( خاطراتی از فعاليت جمعيت " فرهنگ" و حزب کمونيست در گيلان), دنيا, نشريه تيوريک و سياسی کميته مرکزی حزب توده ايران, دوره دوم, سال دوازدهم , سال چهارم , زمستان ۱۳۵۰
۹- احمد آرام , شمع فروزان " اصحاب چهارشنبه", دنيای سخن , شماره ۵۰, تير و مردادو شهريور ۱۳۷۰
۱۰- اسناد تاريخی جنبش کارگری و سوسيال دموکراسی و کمونيستی ايران و آثار آوتيس سلطانزاده , به کوشش خسرو شاکری و.....( جلد های متعدد)
۱۱- مهدی کيهان, هفتاد سال جنبش سنديکايی در ايران( بررسی تحليلی) , سال ۱۳۵۹, انتشارات حزب توده ايران
۱۲- محمود نفيسی,فرهنگ و ادبيات در دوران رضا شاه, شماره های متعدد گاهنامه سيمرغ ( امريکا- کاليفرنيا) شماره ۵۳ مهر و آبان ماه ۱۳۷۳
۱۳- نخستين کنگره نويسندگان ايران( تير ماه ۱۳۲۵), چاپ خارج کشور,سال انتشار ۱۳۷۵
۱۴- حبيب لاجوردی, حکومت مشروطه و اصلاحات دوران مصدق, مهرگان , سال چهارم , شماره ۲, ۱۳۷۴
۱۵- شفيعی کدکنی , ويژه شعر( گاهنامه), به سر دبيری سعيد يوسف,سال اول , شماره اول , سال ۱۳۷۴
۱۶- گفت و شنود با غلامحسين جواهری( وجدی) , در باره انجمن های ادبی , بخشی از تاريخ جنبش روشنفکری ايران, مسعود نقره کار, جلد ۵, نشر باران , سال ۲۰۰۲
غلامحسين جواهری وجدی, شاعری که بيش از ۵۰ سال در انجمن ها ی ادبی حضور يافته است ,از " انجمن ادبی محمد علی خان ناصح" که " انجمن ايران نيز خوانده می شد و دنباله ی انجمن شازده هاشم ميرزا افسر بود"," انجمن عادل خلعت بری"," انجمن ديهيم", " انجمن کمال" , " انجمن بيضايی", " انجمن عبدالرفيع حقيقت", " انجمن ادبی حافظ", " انجمن توفيق" , " " انجمن صايب", " کلبه سعد" , " انجمن سيار" , انجمن شيرازی ها" , " انجمن فرخ " در مشهد, " انجمن تندری" در قم و..... نام برده است.
۱۷- دکتر يونس پارسا بناب, تاريخ صد ساله احزاب و سازمان های سياسی ايران, سلسله مقاله ها يی در نشريه ايرانيان, واشنگتن دی.سی, شماره های ۱۰۱و ۱۰۲, مهرماه ۱۳۷۳
۱۸- روز نامه کاوه , سال دوم ( دوره جديد), شماره ۵
۱۹- دانشنامه ايرانيکا, بخش مربوط به انجمن ها,اديتور احسان يار شاطر , چاپ امريکا